0

تاب‌آوری

🌟 نکته ۱۳ از دورۀ رشد فردی با ۲۱ روش عمیق آموزش تاب‌آوری برای انعطاف‌پذیری در زندگی و سازمان

 

⏰ مدت: ۱۰ دقیقه
⚫️ موضوعات مطرح شده:
✅ تاب‌آوری چیست؟
✅ چطور با انعطاف‌پذیری می‌تونم حال بهتری داشته باشم؟
✅ چطور تاب‌آوری باعث کاهش ریسک می‌شود؟


📚 تمرین این جلسه:
🤔 کجا بوده که تاب‌آوری باعث شده رشد کنی؟
🤔 در کدام موقعیت (شغلی، خانوادگی، دوستی) از خودت انعطاف‌پذیری نشون دادی و منجر به رشدت شده؟



📝 متن کامل فایل صوتی

سلام

وقت شما بخیر

من محمدتقی کریمی هستم. این فایل صوتی کمک می کند که شما انعطاف پذیری بهتری داشته باشید و نسبت به اتفاقاتی که در طول روز یا زندگی برای شما رخ می دهد می توانید تفسیر بهتری داشته باشید. اگر اتفاقات یا فجایعی که برای ما رخ می دهد را به دو دسته طبیعی و غیر طبیعی تقسیم بکنیم اتفاقات طبیعی مانند آتش سوزی جنگل و زلزله و سیل و گردباد است. اتفاقات غیر طبیعی مانند جنگ و حمله سایبری و تصادف کردن و از این قبیل اتفاقات که آدم ها رقم می زنند.

اغلب این موارد که پیش می آید اتفاقات غیر منتظره ای هستند که رخ می دهند و این اتفاقات منجر به چند اتفاق می شوند. اول این که آشوب درست می کنند و دیگری این که سردرگمی ایجاد می کنند. آشوب لزوماً این نیست که انقلابی در خیابان رخ بدهد. این که تعداد زیادی حالشان بد شود و سعی بکنند که یک اتفاق نویی را رقم بزنند که در آن ساختار قبلی نمی گنجد  می تواند یکی از عوامل آشوب باشد. اغلب افراد سردرگم می شوند. سردرگمی یعنی چه؟ یعنی تو با یک موقعیت جدیدی آشنا می شوی که قبلاً آشنا نبودی و در یک وضعیتی می افتی که قبلاً نیفتاده بودی برای همین نمی دانی چه کار بکنی و دستپاچه شوی و این دستپاچگی باعث می شود که حالت بد شود و نتوانی تصمیمات درستی بگیری. در این جا هیچ اشکالی ندارد اغلب آدم ها همین طور هستند اما تو باید بتوانی مهارت خودت را در تاب‌آوری   بالاتر ببری. تاب‌آوری   یک استعداد نیست. یک مهارتی است که قابلیت یادگیری دارد. امروز کلیت این موضوع را مطرح می کنم و سعی می کنم با این کلیات ساختار درستی را به شما انتقال بدهم.تاب‌آوری   در چند بعد مختلف می تواند گنجانده شود. تاب آوری به دسته های تاب آوری شخصی، تاب آوری داخل خانواده،تاب‌آوری اجتماع، تاب آوری سازمان تقسیم می شود. تاب آوری شخصی یعنی این که اگر من برای خودم زندگی می کنم و اتفاقی برای من رخ داد چه کاری انجام بدهم. در خانواده اگر یک اتفاقی برای خانواده رخ داد یا از سمت خانواده برای من رخ داد چه کار کنم؟ در اجتماع هم اگر در خیابان قدم زدم یک مرتبه جیبم را بزنند چه کار بکنم؟ در سازمان هم اگر مدیرم با من بد حرف بزند و یا حقوق کمی به من بدهند چه کار بکنم؟ این ها زیرمجموعهتاب‌آوری   هستند که در ابعاد مختلف باید ببینید که چه بازخوردهای متفاوتی می خواهید داشته باشید.

درباره پذیرش و تاب آوری

راجع به بحث پذیرش اگر یادآوری بکنم لازم است بگویم که اگر من بپذیرم که در یک دنیایی زندگی می کنم که هر لحظه یک اتفاق جدیدی رخ می دهد خیلی حالم بهتر است و این را بپذیریم که من به عنوان یک انسان تسلط روی امور بیرونی ندارم ولی تسلط روی امور داخلی خودم دارم. به جای این که زاویه دیدم را به این سمت ببرم که دنیا را کنترل کنم و نتوانم و همین عامل باعث شود که حس بدی پیدا کنم و ناراحت شوم و اضطراب بگیرم ببینم چطور می توانم خودم را چه از نظر احساسی و چه از نظر رفتاری و چه از نظر تفسیر اتفاقات مدیریت کنم. این اتفاقات و فجایع طبیعی و غیر طبیعی که رخ می دهند چرا باعث می شوند که ما اضطراب بگیریم؟ یکی از دلایل اصلی این است که می خواهیم اوضاع همان طور که بود بماند و اتفاقات جدید و تغییرات پیوسته ای رخ ندهد و مغز می گوید یک موقعیت جدید یعنی یک موقعیت خطرناک جدید. چون روی آن فضا و وضعیت جدید تسلط ندارد و نمی داند باید چه بازخوردهایی ارائه بدهد. این پیش بینی پذیر بودن دنیا از کجا در ذهن ما شکل می گیرد؟ این پیوستگی که در ذهن ما ثبت شده است از کجا می آید؟ وقتی ما یک سری امور روزمره ای برای خودمان داریم چه امور احساسی و چه ادراکی و چه رفتاری از مسواک زدن تا غذا خوردن و بیرون رفتن و خیلی از کارهایی که مربوط به شخص ما می شود یک سری کارهای تکراری و روزمره هستند. این موارد در شما این احساس را ایجاد می کند که دنیا جایی است که قابل پیش بینی و پیش بینی پذیر است و این عامل باعث می شود که عدم قطعیت کاهش پیدا کند و از نظر روانی به قطعیت نزدیک شود. از نظر احساسی من احساس می کنم که قطعیتی وجود دارد در صورتی که ممکن است واقعاً قطعیتی وجود نداشته باشد. در مسائل نقشی یعنی این که من یک نقشی را بازی می کنم مثل بودن در خانواده اغلب افراد در خانواده ها به ترتیب مشخصی به دنیا می آیند. من بچه اول هستم برادرم بچه دوم و خواهرم بچه سوم است. طبق هر کدام از این وضعیت ها و ترتیب ها از هر کدام یک از اشخاص انتظارات متفاوتی می رود. مثلاً انتظار می رود بچه اول از بچه دوم و سوم مراقبت بکند. از بچه سوم به قدری مراقبت شده است که لوس شده است. هر کدام از ما یک نقش متفاوتی داریم. نقش من دانش آموز نقش دیگری معلم است. خیلی از این نقش ها را یا به ما نسبت داده اند یا با آن ها متولد شده ایم. تمام این ها عواملی هستند که کمک می کنند ذهن این وهم را پیدا کند که دنیا جای پیش بینی پذیری است و من می توانم دنیا را پیش بینی کنم. در مسائل اجتماعی و بین فردی ما هر روز با افراد زیادی مثل همکاران و دوستان و خانواده در ارتباط هستیم. همین عامل که ما یک سری افراد را به صورت تکراری می بینیم این ذهنیت را در ما ایجاد می کند یعنی به مغز این الگو را نشان می دهد که احتمالاً دنیا جای پیش بینی پذیرتری است. چرا؟ چون یک سری از اتفاقات برای من به صورت تکراری رخ می دهد. حالا این مواردی که می گویم دلیل بر این نیست که هیچ چیزی پیش بینی پذیر نباشد. یک سری موارد هستند که به خاطر ساختاری که دارند قابلیت پیش بینی دارند و شما بعد از یک مدتی به یک الگوی مشخصی چه در زندگی و چه در مسائل کاری دست پیدا می کنید و این تکرار پذیری مسئله مهمی است که بتوانیم پیدا بکنیم. اما ما باید چرخه اتفاقاتی که رخ می دهند را تقسیم بندی بکنیم به قبل از رخ دادن و در حال رخ دادن و پس از رخ دادن.

قبل از رخ دادن یعنی وقتی من بتوانم برای اتفاقات آمادگی داشته باشم به این کمک می کند که در آن وضعیت جدید کاهش ریسک بدهم تا اتفاق جدیدی که برای من رخ داده است اثر کمتری بگذارد

در حال رخ دادن یعنی این که الآن خانه ام آتش گرفته است و در حال سوختن است این که من در آن جا چه تصمیماتی می گیرم و چه کارهایی را انجام می دهم مسئله مهمی است و این در فضای کاری می تواند این باشد که یک رقیب جدیدی آمده است و حالا من چه رفتاری باید بکنم.

پس از رخ دادن یعنی این که خانه آتش گرفته است و تمام شده است و من چه کاری باید انجام بدهم. یک بخش بزرگ این است که من احساسات و حال خودم را خوب بکنم و مدیریت احساسی قوی تری روی خودم داشته باشم. چرا؟ چون یک تجربه تلخی در زندگی من آمده است و آن را از یک اتفاق تلخ به یک معنای شیرین در درون خودم تبدیل می کنم که همین منجر می شود که حال شما عمیقاً خوب شود و ساختارهای روانی قدرتمندتری داشته باشید. هر چقدر این ساختارهای روانی در بلندمدت برای شما معناهای بیشتری پیدا کنند و شکل ساختاریافته تری برای شما پیدا بکنند مرزهای روانی شما مشخص تر می شود و در نهایت شما از بیرون اگر یک اتفاقی رخ بدهد کمتر آسیب می بینید.

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *