0

دستاورد

🌟 نکته ۱۰ از دورۀ رشد فردی با ۲۱ روش عمیق در خصوص پر دستاوردی در زندگی با نقاب حقارت و اهمال کاری و چگونگی پذیرش ترس‌هایمان

 

⏰ مدت: ۲۱ دقیقه
⚫️ موضوعات مطرح شده:
✅ چطور دستاوردهای ما باعث تاثیر در نگاه دیگران نسبت به خودمان می‌شود؟
✅ چرا دوست داریم دیگران تحت تاثیر ما باشن؟
✅ چطور با نقاب زدن خود واقعی خودمونو ابراز نمی‌کنیم؟
✅ آیا معنویت منجر به آرامش ما میشه؟


📚 تمرین این جلسه:
🤔 در چه شرایطی فکر میکنید خود واقعیتان نبودین؟
🤔 آیا آگاهانه نقابی زدین که خودتونو ابراز نکنید تا پذیرفته بشین؟



📝 متن کامل فایل صوتی

سلام

وقت شما بخیر

من محمدتقی کریمی هستم و امروز راجع به این می خواهیم صحبت بکنیم که چرا دوست داریم دیگران را تحت تأثیر قرار بدهیم و این چه حس و حالی را برای ما ایجاد می کند و چه کار کنیم که دستاوردهای سالم بیشتری برای خودمان جذب بکنیم.

معمولاً یکی از دلایلی که ما دوست داریم دیگران را تحت تأثیر قرار بدهیم این است که جذاب است. در نهایت ممکن است توجه ها به سمت ما جلب شود و یک حس و حال خوبی به آدم می دهد و در نهایت یک حس قدرتمند بودن را به ما می دهد. ولی برای این کار لازم است که گاهی به چهره خودمان ماسک بزنیم و این ماسک منجر به این می شود که ما خود واقعی خودمان را ابراز نکنیم. اغلب ماسک هایی که به صورتمان می زنیم البته نه ماسک صورت آرایشی به خاطر ضعف ها و خود کم بینی ها و مشکلاتی است که در ما وجود دارد و نمی خواهیم این ها را ببینند. البته من ماسکی که به عنوان نقاب اجتماعی است را می پذیرم و می گویم که این نقاب اجتماعی پذیرفته شده تر است.

به عنوان مثال من به یک مهمانی می روم و یک لباس خاصی که در شأن آن مهمانی و جلسه کاری است می پوشم. مثلاً در جلسه هیئت مدیره همه کت و شلوار پوشیده اند من باید این کت و شلوار را بپوشم. این یک نقاب اجتماعی است و اشکالی هم ندارد و این نشان دهنده بلوغ اجتماعی شما است ولی وقتی نقاب می زنیم که آگاهانه نقاب می زنیم که ضعف ها و مشکلات خودمان را بپوشانیم ناشی از خود کم بینی است. معمولاً این سبک صحبت ها را در تعاملات خودمانی تر صحبت می کنم اما باور من این است که خدا به کسی کمک می کند که خود واقعی اش را ابراز بکند و خودش باشد.

به کسی کمک می کند که خود واقعی اش است و نه کسی که در این دنیا تظاهر می کند و یک شخصیت دیگری را بازی می کند. معمولاً خدا چیزی را می بیند که تو خودت نمی خواهی ببینی ولی او قبل از تر تو آن را دیده است. این مسئله متأسفانه در ایران به قدری بد و تحمیلی استفاده شده است که شاید برای ما حس و حال خوبی ایجاد نکند. اما تو باید بروی و ارتباط خودت را با خدای خودت برقرار بکنی و سعی کنی معنویت را برای آرامش روح و روان خودت انتخاب بکنی.

شاید سخت باشد و شاید خیلی ها باور نداشته باشند اما قطعاً یک خدایی بالای سر همه ما وجود دارد که می توانیم از او در خیلی جاها کمک بگیریم. من خیلی جاها کمک گرفتم و نتیجه این کمک گرفتن ملموس بوده است برای همین می خواهم مقداری بیشتر در این مورد صحبت بکنم.

وقتی می گویی خدایا من می روم می جنگم ولی به کمک تو هم نیاز دارم قطعاً این مسیر برای تو خیلی راحت تر می شود. چرا؟ چون آن تلاش کردن و توجه به فرایندی که طی می کنی و دستاوردهایی که در آن مسیر برایت به دست می آید خیلی ارزشمندتر می شود تا این که فقط بخواهی بجنگی و به هر قیمتی جلو بروی. این را به این دلیل می گویم که بیشتر افراد نمی خواهند یک شخصیت واحد داشته باشند یا بهتر است این طوری بگویم که یک رو بودن را نشانه ضعف می دانند.

البته که یک رو بودن نشانه قدرت شما است ولی در ذهن خیلی از ما این طوری تداعی می شود که نه این نشانه ضعف است. باید هر جایی یک رنگ باشم و هر جایی یک شکل باشم و یک رفتار خاصی انجام بدهم ولی به این توجه نمی کنیم که وقتی به جای این که زندگی بکنیم بازی می کنیم فرض کنید ما دو فضا داریم فضای بازیگری و فضای زندگی وقتی به جای این که زندگی بکنیم به فضای بازیگری می رویم خودمان را تحت فشار قرار می دهیم. این فشار اضطراب و استرس و خشم و اعصاب خردی می آورد.

مهم این است که در اولین قدم هایی که برمی داری آن نقاب و ماسک را از صورت خودت برداری و سعی کنی خودت باشی احتمالاً الآن می گویی که اگر من را قضاوت کنند و اگر فکر کنند ضعیف هستم و ضعف هایم را ببینند چه؟ هیچ چیزی مهم تر از این نیست که خودت چه هستی. نظر هیچ کس مهم نیست.

واقعاً نظر هیچ کس مهم نیست چون تویی که سرنوشت خودت را می خواهی رقم بزنی و نه هیچ کس دیگری. ممکن است بگویی دوستانم یا همکاران و یا خانواده ام و هر کس دیگری می خواهند من را به خاطر صداقتی که دارم قضاوت بکنند اگر دوستانت به خاطر صادق بودن و شفاف بودنت تو را قضاوت می کنند شک نکن که این ها دوستان واقعی برای تو نیستند من خیلی شفاف به شما می گویم که هر کسی که در زندگی من باشد و حس کنم و در نهایت باور کنم که می خواهد صداقت من را زیر سوال ببرد و شفافیت من را زیر سوال ببرد اول با او تعامل می کنم و بعد اگر ببینم مدل ذهنی و رفتاری من را درک نکن بدون شک این شخص را حذف می کنم و همین طور هم خیلی ها را از زندگی خودم به راحتی و بدون هیچ احساس ناراحتی حذف کرده ام حتی اگر عزیز ترین کسم باشد هم فرقی نمی کند. من با خیلی از عزیزان زندگی ام قطع ارتباط قاطع کرده ام.

چون احترام گذاشتن به سبک زندگی شما و به شخص واقعی شما بسیار بسیار مهم است. این قطع ارتباط می تواند دلایل متفاوتی داشته باشد ولی برای من این طوری است که می گویم من شخص شفاف و صادقی هستم و برایم مهم است که به آن احترام بگذاری اگر نمی توانی پس بهتر است که در زندگی من هم نباشی احتمالاً پذیرش این برای خیلی از شما سخت باشد و بگویید که این غیر منطقی است و ما انسان هستیم اما وقتی که یک عمری از این زندگی که داری می گذرد متوجه می شوی که لعنتی خودت هستی که مهم هستی این قدر به حرف این و آن اهمیت نده قرار نیست هیچ کسی جز تو جای تو زندگی بکند.

این یک بحث را اگر بفهمی به نظر من هیچ چیز دیگری را لازم نداری. لازم است بگویی من خودم هستم که زندگی می کنم مسئولیت هر کاری که در این زندگی می کنم مسئولیتش پای خودم است و این خودم هستم که سرنوشت لعنتی ام را می خواهم رقم بزنم. به این توجه نکن که چه کسی چطوری است. مطمئن باش دوست واقعی کسی است که صداقت شما را صداقت می کند. کسانی که الآن به عنوان دوست و یا به عنوان هر کسی که در زندگی ام هستند کسانی هستند که این شفافیت و صداقت من برایشان محترم است و جذاب است و خیلی ارتباط خوبی می گیرند و حتی نسبت به ارتباط با کسان دیگر با من راحت تر هستند چون می دانند این جا قرار نیست وقتی با من ارتباط دارند ادا دربیاورند می داند که وقتی پیش ام تی می آید اگر ضعیف ضعیف بودنش را ابراز بکند اگر ناراحتی و احساس ترس دارد و یک غمی دارد راحت خودش را ابراز می کند و حرفش را می زند و داستانش را می گوید و این صمیمیت بیشتر دو طرفه ایجاد می کند و مطمئن باش برای تو هم این اتفاق می افتد البته اگر خود واقعی ات باشی. قبلاً هم در مدل های مختلفی این را توضیح داده ام که کسانی که دیگران را قضاوت می کنند و همیشه دنبال این هستند که انگشت اشاره شان رو به بیرون باشند قطعاً و بلا شک با خودشان شفاف و صادق نیستند.

قضاوت کردن هم یکی از نقاب ها و ماسک هایی است که ما می زنیم و امیدواریم که این ماسک و نقاب را هیچ کسی متوجه نشود. این خیلی عجیب است. نمی دانم چرا خیلی ها سعی دارند که خودشان نباشند در صورتی که خودشان بودن هم بسیار قدرتمند تر است و هم بسیار جذاب تر. خیلی ها دوست دارند لباس یکی دیگر را بپوشند در صورتی که لباسی که خودشان دارند خیلی جذاب تر است.

این ویس من را باید چندین بار گوش بدهید تا حس و حال عمیقی نسبت به آن پیدا بکنید. به این دلیل که نمی خواهم در این ویس زیاد به صورت تئوریک توضیح بدهم. تجربه زندگی خودم را می خواهم بیان کنم تا بدانی برای من زندگی شفاف و صادقانه و خود بودن به همه شکل بسیار ارزشمند است بهای سنگینی هم دارد مخصوصاً در جامعه ای مثل ایران که جامعه بیمارپروری است. یعنی با صراحت کلام می توان گفت این جامعه یک جامعه بیمارپروری است اگر می خواهی در این جامعه سالم زندگی کنی بهای سنگینی دارد تو باید ببینی آیا من می توانم این بهای سنگین سلامت زیستن را بدهم؟

این جمله خیلی مهمی است که باید از خودت بپرسی. من تصمیم گرفتم این بها را بپردازم و پای انتخاب ها و شفافیت و صداقتم ایستادم و خیلی جاها بابتش از بیرون از خودم زخم خوردم اما باز هم به این مدل ذهنی خودم ادامه دادم. هر کدام از ما یک سری ضعف هایی را داریم نباید بخواهیم ضعف هایمان را پنهان کنیم وقتی ضعفت را پنهان می کنی به توانمندی واقعی ات نمی رسی.

چون تو یک انرژی صرف می کنی تا آن ضعف را پنهان بکنی چه برای خودت پنهان کنی و چه برای دیگری پنهان کنی تفاوتی ندارد بالاخره یک کار اجرایی است و بابت آن چه ناخودآگاه و چه آگاهانه تو انرژی صرف می کنی و این انرژی که صرف می کنی به جای این که صرف کنی تا پنهان بکنی آن را رها کن و بپذیر و بگو من فلان ضعف را داشتم البته که قطعاً پذیرشش اوایل کار برای خیلی ها که قبلاً نپذیرفته اند سخت است و وقت و انرژی ات را صرف توانمندی های خودت بگذار و توانمندی های واقعی خودت را کشف بکن.

ضعف ها را ول کن. به ضعف ها نباید در این حد توجه بکنی. درست است که می توانی ضعف هایت را بهبود بدهی ولی زمانی می توانی بهبود بدهی که آن ها را بپذیری و مطمئن باش خدا به کسی کمک می کند که حقیقت خودش را بپذیرد و این خیلی مسئله مهمی است.

این که می گویم خداوند به کسی کمک می کند که حقیقت خودش را پذیرفته باشد و حقیقت خودش را ابراز بکند شک نکنید خودم به طور کامل لمس کرده ام و تجربه کرده ام. لازم نیست خودت را به هیچ فرد بیرونی و به هیچ عامل بیرونی ثابت بکنی.

لازم نیست جایگاهی که داری را اثبات بکنی مهم این است که خود واقعی ات را ابراز بکنی. چرا می گویم لازم نیست جایگاهت را اثبات بکنی من به این باور رسیدم که اگر من پولدارم یا اگر من یک بنزی دارم و اگر من هر چیز دیگری دارم برای من است لزومی ندارد که این را پروموت کنم.

به چه دلیلی پروموت می کنم و برای چه کاری؟ برای این که نداشته های درونی روح و روان خودم را به بیرون اثبات بکنم؟ من یک دیدگاه دیگری هم دارم. می گویم یک نفر آگاهانه تصمیم می گیرد از مادیات خودش مثل بنز و بی ام و و هر چیز دیگری جهت تبلیغات استفاده بکند این برای من در کسب  و کار پذیرفته شده است می گویم هیچ اشکالی ندارد و دمش گرم و حقش هم است و باید از این ابزارها استفاده تبلیغاتی بکند.

ولی در زندگی شخصی اگر تو بخواهی ماشین و مدرک دانشگاهی خودت یا هر چیز دیگری را ابزاری قرار بدهی که آن ضعف های درونی خودت را نبینی و یک فرد دیگری را که قدرتمند است ابراز بکنی این نشانه ضعف است و تو باید برای حل کردنش وقت صرف بکنی.

اگر تو یک ظرفی داشته باشی و خود واقعی ات را نشان ندهی و ظرفی که داری را بخواهی نشان بدهی که این ظرف من کامل و پر است و هیچ مشکلی ندارد جایی نمی گذاری که دنیا انرژی اش و تمام چیزهایی که می تواند به تو بدهد را به تو بدهد. چون نشان می دهی که من یک آدم قوی و کاملی هستم و به هیچ چیزی نیاز ندارم در صورتی که همه ما اشخاصی هستیم که ضعف های خودمان و نیازمندی های خاص خودمان را داریم.

این را بپذیریم در این صورت می بینیم که چقدر زندگی کردن ساده تر می شود. حتی برای ما جذاب تر می شود. یک چیزی الآن یادم افتاد. اگر یکی از دوستانت یا هر کسی ضعف هایش را به تو گفت و صداقت داشت و شفاف بود به هیچ عنوان تو حق نداری آن شخص را قضاوت بکنی فقط باید اون را بپذیری.

پذیرش محض یعنی این که من فقط شنونده هستم. راه حلی ارائه نمی دهم. شک نکن که اگر تو صداقت و شفافیت آن شخص و داستانی که برای تو تعریف می کند را قضاوت کنی یک بیماری و انگل ترس از قضاوت شدن را در مغز خودت کاشته ای چون تو هر کاری که بکنی برای خودت هم فیدبک ایجاد کرده است پس این را مطمئن باش که هر کاری بکنی برای خودت اثر دارد.

در لحظه اول اثرش روی خودت است. برای همین است که می گویم اصلاً کسی را قضاوت نکن و سعی کن به چیزی که می بینی معنا و تفسیری ندهی. شاید یک بار راجع به تفسیر و معنای زندگی توضیحی را ارائه بدهم که آن چیزی که در ذهنم است چیست اما خواستم خیلی کوتاه بگویم که وقتی یک نفر یک چیزی از خودش گفت قضاوت نکن چون باعث می شود که این ترس در تو شکل بگیرد که دیگران هم تو را قضاوت می کنند.

قضاوت های خودت را در ذهن دیگران تصور می کنی و فکر می کنی دیگران هم همان قضاوت هایی را که تو نسبت به خودت داری را دارند مثلاً می گویی ای بی عرضه لعنتی تو هیچ کاری نمی توانی بکنی آن ها هم می گویند که این شخص بی عرضه ای است که هیچ کاری نمی تواند بکند. در صورتی که این قضاوت قضاوت خودت است. نقابت را بردار و هر ضعفی که داری را ببین و بپذیر و عاشق خودت باش اگر دیدی ترسو هستی به خودت نگو ترسو فقط بپذیر که ترس هم در تو وجود دارد.

ترس هم در تو است. این کلمه هم مهم است. چون تو از یک پازل تشکیل نشده ای. از هزاران پازل تشکیل شده ای که یکی از آن ها ترس است که خود ترس هم طبیعی است. اگر بخواهی زیاد به آن توجه بکنی غیرطبیعی خواهد شد. وقتی پذیرفتی کم کم تغییرات شروع می شود. اگر یک تصویری از خودت در ذهنت برای آن تغییر یافتن داری و اگر هنوز به جایی که می خواهی نرسیدی کافی است فقط به خودت بگویی که من در یک مسیر هستم من در یک فرایند هستم که تلاشم را می کنم و در نهایت منجر به رشد من خواهد شد.

یا راحت ترین کلمه ای که می توانی به خودت بگویی این است که من در این زندگی یک مسافر هستم و مسافر بودن خودت را بپذیری. طی کردن خیلی مهم است. نتایج همیشه همراه آن خواهند آمد و نیازمند صبوری بیشتری است. چون شما می خواهید زندگی بکنید. شما پروژه انجام نمی دهید که بگویید من در یک تاریخ مشخصی می خواهم این پروژه را انجام بدهم امروز باید این کار را انجام بدهم فردا یک کار دیگر. شما می خواهید زندگی بکنید و توجه به مسافر بودن شما در این زندگی خیلی مهم است.

دو نکته آخر را هم می گویم. جمع بندی آن با خود شماست. تا وقتی که ضعف خودت را نپذیری نمی توانی بر آن غلبه بکنی. این خیلی ساده است. پذیرش ضعف توانایی غلبه بر آن ضعف را ایجاد می کند. به این نکته توجه کن که چرا می گویم ضعفت را پذیر.

وقتی می پذیری می توانی سراغش بروی و فراموش نکن که خدا به دنبال آدمی می گردد که صداقت دارد و شفاف است و حقیقت خودش را ابراز می کند و دنبال یک آدم پرفکت نمی گردد که بگوید آهان خب این که پرفکت است به این آدم کمک بکنم. نه دنبال کسی می گردد که صادق است و با خودش شفافیت دارد.

دم شما گرم. مرسی که همراه بودید و امیدوارم که زندگی خوبی داشته باشید و حالتان خوب باشد و پر انرژی باشید و سعی کنید که هر لحظه زندگی تان خود واقعی تان باشید و وقتی این ویس را می شنوید و این جمله که معلوم است که من خود واقعی ام را ابراز می کنم به ذهنتان می آید یک مقدار به این جمله شک بکنید.

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *