0

مقدمات برندینگ

مقدمات آموزش برندینگ کم کم داریم وارد مباحث اصلی میشیم اما لازمه بتونیم ذهنیت خودمونو نسبت به برخی مفاهیم در این دورۀ آموزشی یکپارچه کنیم. این فایل مقدماتی کمک می‌کنه ببینید که قبلا چه نظراتی داشتین نسبت به اینکه برند چی هست؟ و حالا با شنیدن این فایل صوتی میتونید دانش جدیدی کسب کنید یا برخی از دیدگاه‌های خودتونو نسبت به برندینگ عمیق‌تر کنید

🔴 لطفا قبل از ادامه، حتما اگر تمرین قبلی رو انجام ندادین، وارد صفحه تمرین بشید و انجامش بدین، چون کمک می‌کنه این فایلو بهتر درک کنید.


⏰ مدت: ۷۲ دقیقه
⚫️ موضوعات مطرح شده:
✅ تفاوت برند و برندینگ
✅ چرا باید برند داشته باشیم؟
✅ آشنایی با نقاط تماس برند
✅ آشنایی با وجه درونی و بیرونی برند
✅ ساختار ذهن انسان و چگونگی تاثیر برند بر آن
✅ برخی اصطلاحات اولیه برندینگ
✅ مثال‌هایی از برندهای ایرانی و خارجی مانند بنز، اسنپ و دیجی‌کالا
✅ برای داشتن یک برند بزرگ از کجا آغاز کنیم؟


 

📚 تمرین این جلسه:
🤔 یادتونه ازتون چندتا سوال پرسیده بودم تو این پست، حالا با شنیدن این فایل صوتی چه تغییراتی تو ذهنیتتون رخ داد؟
🤔 از این فایل صوتی چه چیزهایی مهمی یاد گرفتین؟ چی بود که براتون اثربخش بود؟
🤔 به نظرتون حالا برای داشتن برند باتوجه به این آموزش چه اقداماتی باید انجام بدین؟

📝 متن کامل فایل صوتی

سلام

وقت شما بخیر

من محمدتقی کریمی هستم و شما به فایل های صوتی آموزش برندینگ گوش می کنید.

اگر یک سوالی از شما پرسیدم فایل صوتی را پاوز بکنید و آن تمرین را انجام بدهید و بعد دوباره فایل را پلی بکنید تا بتوانیم با هم دیگر اثربخش تر پیش برویم چون اگر فایل صوتی را همین طوری گوش بدهید فقط یک سری نکات آموزنده جالب برای شما داشته باشد و در نهایت نتوانید به صورت کاربردی از آن ها استفاده بکنید.

پس من واقعاً خواهش می کنم که اگر جایی از شما پرسیدم که چه چیزی برای شما چه معنایی دارد یا تمرینی دادم حتماً بنویسید و بعد ادامه بدهید. اگر برای شما سوالی ایجاد شد به من دایرکت بدهید.

یک بار یا نهایتاً دو بار می توانم پاسخگو باشم. چون تعداد دانشجوها زیاد است. قول نمی دهم بتوانم به همه پاسخ بدهم ولی سعی خودم را می کنم که در حد یک سوال پاسخگو باشم. البته سعی می کنم به نحوی مطالب را انتقال بدهم که برای شما سوال زیادی ایجاد نشود.

برند چیست؟ در دنیای امروز اغلب شرکت ها دنبال یک روشی می گردند برای این که بتوانند در این بازار رقابتی هم سودآوری بیشتری داشته باشند و هم دوام بیشتری داشته باشند. دوام نسبت به این که در این شرایطی که همه جای دنیا وجود دارد و رقابت سنگین است بتوانند متمایز دیده شوند و مشتریان وفادارتری را نسبت به خودشان داشته باشند.

برای این که یک ارتباط وفادارانه تری بین مشتریان و آن سازمان و فرد یا حتی خود یک محصول ایجاد شود لازمه اش این است که یک ارتباط عاطفی بین آن مشتری یا مصرف کننده و سازمان ایجاد شود.

هر چقدر این ارتباط عاطفی بین مشتریان یا مصرف کننده ها و آن برند بزرگ تر که می تواند فرد باشد یا سازمان یا محصول باشد از نظر احساسی عمق بیشتری داشته باشد و آدم ها به آن اعتماد بیشتری بکنند مطمئناً تمایز آن برند از نظر اعتمادی و از نظر برتری نسبت به سایر برندهایی که در آن حوزه فعالیت می کنند خیلی خیلی بیشتر است. ما می خواهیم راجع به این که برند چیست صحبت بکنیم. برند ادراکی است که آدم ها نسبت به آن سازمان و شخص یا محصول دارند.

این خیلی توصیف کاملی است به این دلیل که شما وقتی راجع به یک برند صحبت می کنید یک چیزی در ذهنتان شکل می گیرد. به عنوان مثال وقتی می گوییم برند اپل یک سری اتفاق و تداعی ها در ذهن شما شکل می گیرد که هر کدام از آن ها به یک معنابخشی برای فهم آن برند توسط ذهن شما.

کمک می کنند  هر چقدر ادرکات و تداعی هایی که بین آن مخاطب ها و برند وجود دارد به هم نزدیک باشد برند ما قدرتمندتر است.

این یعنی چه؟ یعنی این که من در شرکت خودم می نشینم و در دفترم برای خودم می نویسم که برند من یک برندی است که مردم دار است. اگر در ذهن مخاطبم هم این جمله شکل گرفته باشد که برند من یک برند مردم دار است یعنی حامی مشتریانش هم است این یک برند قوی ای است ولی اگر من به عنوان یک سازمان مثلاً یک شعاری را به عنوان این که در ذهن مخاطبان ثبت بکنم بدهم و بگویم مشتری مداری برای من قانون اول سازمان من است.

ولی وقتی یک مشتری با آن سازمان تماس بگیرد و ببیند که بخش پشتیبانی یا ارتباط با مشتریان که در ؟؟؟ کسب کار هم داشتیم به خوبی نمی تواند تعامل بکند و اصلاً به مشتری اهمیت نمی دهد و احترام نمی گذارد ۴٫۴۰ ؟؟؟

این باعث می شود که برند شما در ذهن مخاطب خدشه دار شود و این جاست که می گویند هر چقدر تداعیات و ادراکات به هم دیگر نزدیک تر باشد برند شما قدرتمندتر است. حالا مسئله ای که وجود دارد این است که برندینگ فرایندی است که شما به طور دائم و بیست و چهار هفت انجام می دهید.

بیست و چهار هفت یعنی به طور دائم یعنی در طول هفته و در کل ساعت شبانه روز برندینگ در حال انجام شدن است و شما هر اقدامی که در کسب و کار خودتان انجام بدهید روی برند شما و آن ذهنیتی که مخاطب شما دارد تأثیر می گذارد.

در این خصوص آقای سایمون می دلتون می گوید که برند درباره معناهاست. یعنی معناهایی که مخاطبان شما و مخاطبان احتمالی شما و مخاطبان بالقوه شما در ذهن و قلب خودشان نسبت به شما دارند و آن را حفظ می کنند برند شما خواهد شد. حالا این معناها از کجا می آید؟

از آن جایی که مشتریان شما وقتی راجع به آن محصول فکر می کنند وقتی به آن حس دارند و وقتی راجع به آن صحبت می کنند و وقتی راجع به آن بحث می کنند یا می خواهند پیشنهاد بدهند همه این ها جزء معناهایی است که برند شما دارد.

شما نمی توانید برندتان را خارج از این فضاها در نظر بگیرید. متأسفانه اغلب افراد یک اشتباهی می کنند و فکر می کنند برند از نظر آن ها یعنی داشتن یک لوگو یا داشتن یک رنگ مشخص و یا داشتن یک لباس مشخص برای کارمندان. همه این ها ابزارهایی هستند که کمک می کنند برند شما شکل بگیرد ولی هیچ کدام این ها برند شما نیستند.

اصلاً لوگو برند نیست. لوگو یکی از نقاط تماس برند شما است که بیشتر از سایر جاهای برندتان با مخاطبین در ارتباط است. نقاط تماس یا تاچ پوینت هر جایی است که مخاطبتان شما را یا می بیند و یا تجربه می کند و یا حس می کند و یا می شنود.

نقاط تماس چه چیزهایی می تواند باشد؟ پست وبلاگ، پیج اینستگرام یا پستی که در پیج اینستگرامتان می گذارید. تبلیغاتی که انجام می دهید. آن تجربیاتی که برای مشتریان خلق می کنید. آن وبسایتی که برای برند خودتان می زنید. پکیجینگ یا بسته بندی که برای محصولاتتان انجام می دهید.

مثلاً یک ظرفی که در اغلب کسب و کارهای ایرانی دیده می شود این است که به پکیجینگ یا بسته بندی طوری که شاید و باید اهمیت نمی دهند و یا در اولویت خودشان قرار نمی دهند. در صورتی که اغلب محصولات یا کالاهای مصرفی به واسطه آن تاچ پوینت بسته بندی شان است که دیده می شوند و انتخاب می شوند مثلاً در نظر بگیرید به فروشگاه شهروند می روید و می خواهید یک عدد مایع دستشویی بخرید.

یک قفسه پر از مایع دستشویی است. آن مایع دستشویی ای را می گیری که برندش در ذهن شما ثبت شده است یا قبلاً از آن استفاده کرده ای یا این که می بینی یک پکیجینگ و بسته بندی ای دارد که برای شما جذابیت دارد و شما از دیدنش لذت می برید و می بینید که مثلاً این بطری ارگونومی دارد.

من راحت تر می توانم دستم بگیرم یا دکمه رویش را که فشار می دهم تجربه بهتری را برای من ایجاد می کند. جدیداً هم اگر دقت بکنید یک سری مایع دستشویی هایی است که کف می کند. خود پروداکت و محصول مایع دستشویی یک طرف و خود بسته بندی یک طرف دیگر است.

اگر آب معدنی را مثال بزنم اغلب آب معدنی ها یک شکل مشخصی دارند و هیچ فرقی با هم دیگر ندارند که بگوییم مثلاً من وقتی به فروشگاه بخرم یک آب معدنی خاصی می خواهم بگیرم ولی یکی از دو شرکت قدیمی آب معدنی درب بطری را طلایی زده و دیگری درب بطری را مشکی زده است این ها فرایندهایی ایجاد می کنند که بین خودشان و رقبایشان تمایز ایجاد کنند. حالا می تواند این تغییر رنگ برایشان مثبت باشد یا منفی باشد. چرا همیشه رنگ آبی را استفاده می کنند؟

چون آبی یک حس آرامشی به آدم ها می دهد و آن بطری به این دلیل شفاف است که بتواند احساس اعتماد و سالم بودن را انتقال بدهد. یک نکته ای راجع به الکل هایی که برای ضد عفونی کردن دست هست می گویم. رنگ آبی به این دلیل است که می خواهند بگویند این صنعتی نیست و می توانید برای دست ها استفاده بکنید.

یکی دیگر از دلایلی که رنگش آبی است این است که رنگ آبی حس آرامش را انتقال می دهد. اگر الکل زرد و آبی را کنار هم بگذارند و محتویاتشان یکی باشد شما قطعاً رنگ آبی را انتخاب می کنید به این دلیل که در ذهن شما این ثبت شده است که آبی برای مصرف دست است. در برندینگ هم در محصولات چه اف ام سی جی ها یا دیجیتال ها از این هم می توانیم استفاده کنیم. در روانشناسی رنگ جلوتر به شما توضیح می دهم که این خیلی کمک می کند. چون داشتم راجع به بسته بندی صحبت می کردم این چند مثال را زدم.

یک بخش دیگری که از تاچ پوینت ها است گذاشتن نمایشگاه یا ایمیل هایی که در ایمیل لیست شما وجود دارد یا مثلاً پیام های صوتی خودکار دارید که برای مشتریانتان می فرستید مثلاً قرار است ساعت چهار کلاس دانشجوی شما شروع شود شروع شود ساعت سه و نیم یک پیغام صوتی می فرستید. تلفنش زنگ میخورد و یک پیام صوتی می گوید دانشجوی گرامی ساعت چهار کلاس یادتان نرود. این خودش یک تاچ پوینتی است بین شما و آن دانشجو که کمک می کند که حس کند که من اگر خودم هم یادم برود یکی هست که به من یادآوری بکند.

حالا این جا یک نکته ای وجود دارد. شما اگر این فایل صوتی را که برای مخاطبین می فرستید خیلی رباتیک درست بکنید و حس انسانی ندهد اتفاقاً برای شما ضد برند می شود و می گوید نگاه بکنید چه آدم هایی پیدا می شود حتی یک نفر ننشسته صدای خودش را رکورد بکند و یک صدای رباتیکی را گذاشته است و این می تواند حس منفی ایجاد بکند. پس تاچ پوینت ها هم برای این که شما بخواهید برند خودتان را رشد بدهید می توانند استفاده شوند و هم برای این که بتوانید برند خودتان را نابود بکنید.

همه ما می خواهیم برند خودمان را رشد بدهیم پس باید از قبل در مورد هر کاری که می خواهیم انجام بدهیم چندین بار فکر بکنیم. می دانید بهترین مسیر چیست؟ من خودم همیشه اگر بخواهم یک کاری را انجام بدهم خودم را جای مخاطب قرار می دهم می گویم اگر در وبسایت خودت یک محصولی را برای فروش می گذاری چه جمله ای بنویسی برای خودت به عنوان مشتری یک شرکتی که این خدمات را ارائه می دهد جذاب است؟

اکثراً خودشان را قول می زنند و فقط می گویند که یک کاری را انجام بدهیم و یک متنی را بنویسیم و یک محصول را تولید بکنیم تمام شود در صورتی که اگر خودمان را به عنوان یک مصرف کننده آن محصولی که در حال تولید است قرار بدهیم می فهمیم که چقدر می توانیم محصول خودمان را با کیفیت تر ارائه بدهیم و چرا باید این اهمیت در زمان تولید محصول دیده شود. چرا من در مورد تاچ پوینت مثال می زنم؟

به این دلیل که تاچ پوینت ها مهم ترین نقاط اثرگذار بین شما و مخاطبینتان است. خود محصولتان هم یکی از تاچ پوینت هایی است که راجع به آن صحبت کردم. خدمات پس از فروشی که می دهید دوباره جزء تاچ پوینت ها است.

این که مثال زدم و گفتم وقتی زنگ می زنید نیروی پشتیبانی جوابتان را نمی دهد یا حوصله ندارد یا عصبی است یا بی احترامی می کند روی برند شما تأثیر می گذارد.

کافی است از دیجی کالا خرید بکنید و محصول شما مشکل داشته باشد و زنگ بزند به پشتیبانی و بگویید فلان محصولی که خریدم مشکل دارد و پشتیبانی با شما توهین آمیز صحبت بکند شاید به او فحش ندهید و داد و بیداد نکنید ولی قطعاً دیگر از آن سازمان خرید نمی کنید. چون حس بدی برای شما ایجاد کرده است. حس بی توجهی و بی احترامی. شما می گویی که من برای چه باید از یک سازمانی که هیچ احترامی به من نمی گذارد خرید بکنم. پس این ها را برای خودتان در نظر بگیرید.

مثلاً اگر شما به عنوان مدرس زبان انگلیسی هستید یا آرایشگاه دارید یا آجیل فروشی دارید یا حتی سوپرمارکت دارید یا یک سازمان بزرگی مثل دیجی کالا و اسنپ هستید تاپ پوینت ها را برای خودتان بنویسید و ببینید که چه نقاط تماسی بین خودتان و مشتری هایتان وجود دارد و کجا با آن ها ارتباط برقرار می گیرید. کجا می توانید نقطه تماس خودتان و تاچ پوینت خودتان را از نظر کیفیتی ارتقاء بدهید که کیفیت ارتباط خودتان با آن مشتری و کیفیت ایجاد ادراکات مثبت در ذهن مخاطبتان ارتقاء پیدا بکند.

زیاد مثال پشتیبانی را می زنم چون همه ما با آن ارتباط داشته ایم. حتماً ما در زندگی مان یک بار با یک پشتیانی تماس گرفته ایم. امکان ندارد زندگی کرده باشیم و در دنیای امروز با هیچ پشتیبانی تماس نگرفته باشیم. من به شما می گویم که چطوری نقاط تماس را هم تشخیص بدهیم که کجا بهتر است تا رویش بیشتر زمان بگذاریم.

اگر به بخش پشتیبان مشتری خودم آموزش بدهم که هر وقت مشتری ها تماس گرفتند شما با تمام احترام و حتی اگر مشتری به شما فحش داد و یا بی احترامی کرد با مشتری برخورد بکنید و بگویید سلام متأسفم که ناراحت هستید چه کمکی از من برمی آید مطمئناً این حس و حال بهتری برای آن مشتری ایجاد می کند.

ممکن است مشتری ده دقیقه اول همین طوری به کل شرکت فحش بدهد اشکالی هم ندارد مشتری است و ناراحت است. اصلاً پشتیبانی برای همین است که طرف زنگ بزند و ناراحتی خودش را رفع بکند. یک نکته ای در روانشناسی یونگی وجود دارد به اسم سفر قهرمانی که دوازده مرحله است.

مرحله اول معصومیت و مرحله دوم یتیمی است. یتیمی جایی است که وقتی یک حس منفی برای ما ایجاد می شود یک زخمی به ما می خورد وارد فاز یتیمی می شویم. یتیمی که در ذهن همه ما است نیست. شما وقتی یک شکست خیلی بدی می خورید یک مرتبه یتیم می شوید. حالا مشتری کجا یتیم می شود؟

مشتری وقتی به شما زنگ می زند و پشت خط می ماند و دو سه دقیقه و یا ده دقیقه است که پشت خط است و اگر ما درجه عصبانیت و یتیمی را از یک تا ده در نظر بگیریم من می گویم که یک تا ده دقیقه در نظر بگیریم. بین یک تا ده دقیقه هر چقدر ما به آن ده دقیقه نزدیک تر می شویم مشتری بیشتر یتیم می شود.

یعنی این که همین طور درجه داغ بودنش بالاتر می رود و وقتی دقیقه دهم نیروی پشتیبانی گوشی را برمی دارد که می گوید جانم در خدمت شما هستم مشتری فقط فحش خواهر و مادر به او می دهد. چرا؟ چون شرکت می توانست نیروی کافی بگذارد که در سی ثانیه به مشتری پاسخ بدهد. بارها شده است که ما با اسنپ تماس گرفته ایم چندین دقیقه پشت پاسخ به مشتریان مانده ایم.

این مثال برای یک مشتری است که مشکل خیلی خاصی دارد و محصول خراب است و چند روز است که با آن کار می کند و مشکلش رفع نمی شود و عصبانی شده است و این اتفاق برایش رخ داده است. این مثال یتیمی را در ذهن خودت داشته باش که اگر خواستی به مخاطبت خدمات بدهی خدماتی ارائه بدهی که حال او را بهتر بکند نه این که حالش بدتر شود.

خودت را جای آن مشتری بگذار. ببین که چه کاری برای خودت انجام بدهی حس و حال بهتری را برایش ایجاد می کنی؟ ببینیم که به کدام تاچ پوینت ها باید بیشتر اهمیت بدهم و چطوری می توانم تاچ پوینتی ایجاد بکنم که ناراحتی کمتری ایجاد بکند. اغلب مشکلات بر چه اساسی ایجاد می شوند؟

بر سر انتظارات است. ما هر چقدر انتظارات ایجاد بکنیم مشکلاتمان هم بیشتر می شود و از طرفی هر چقدر انتظارات را از خودمان کمتر بکنیم ارزش برندمان هم کمتر شده است و این نکته خیلی مهم است که شما بتوانید تعادلی ایجاد بکنید بین ایجاد انتظار در مخاطبینتان و برآورده کردن آن انتظارات. به نظر من اگر بپرسید کل فرایند برندینگ یعنی چه؟ می گویم همین جمله ای است که به شما گفتم یعنی ایجاد انتظارات و برآورده کردن انتظارات.

این تعادل را اگر بتوانیم ایجاد بکنیم برند خیلی قوی ای می توانیم داشته باشیم. خیلی ها فکر می کنند که من حتماً باید میلیاردها هزینه بکنم و خدم و حشم و کارمند بگیرم تا یک برند قوی بسازم. این طور نیست.

شما یک تعادلی در کسب و کار خودت بین قولی که به مخاطبین خودت می دهی و آن انتظاری که ایجاد می کنی و برآورده کردنش ایجاد بکن مطمئناً برندتان در طول ان مدت قدرت می گیرد.

برندینگ و برندسازی فرایندی نیست که بگوییم من می روم یک لوگو برای خودم انتخاب می کنم و آن لوگو برند من می شود و از فردا برند دارم. یک اشتباهی که همه دارند این است که فکر می کنند من می روم و یک برند ایجاد می کنم و بر سر زبان همه متخصصین افتاده است که برویم برند بسازیم. برندسازی یک بخش ناملموس و یک بخش ملموس دارد.

بخش ملموسش رنگ و لوگو و بسته بندی است. لوگو لوگو است لوگو برند نیست. برند چیزی است که قابل ادراک و در ذهن آدم ها است. برند چیزی نیست که بگوییم من این را می توانم در دست خودم بگیرم و بگویم به این برند می گویند. صندلی برند نیست. برند آن ادراکی است که من از آن صندلی دارم. آن احساسی است که نسبت به آن صندلی دارم. چرا مثال صندلی را زدم؟

یک شرکتی است که لوازم اداری تولید می کند به اسم نیلپر. وقتی من نیلپر می گویم یک چیز خاصی در ذهن شما نمی آید. می گویی صندلی دارد میز دارد فلان چیز دارد فلان چیز ندارد چند محصول متفاوت به ذهن شما می آید ولی ادراک یک پارچه ای که همه نسبت به نیلپر داریم این است که یک برند با کیفیت گران است.

یعنی ممکن است همان صندلی با همان دیزان و فرم چون نیلپر فیک هم دارد. اگر بتوانی فیکش را پیدا بکنی و دقیقاً صد در صد همان باشد و نود درصد شبیه هم باشند نصف قیمت نیلپر را دارد. البته اگر پولش را داشته باشی ترجیح می دهی نیلپر بخری چون برند آن احساس بهتری را به تو می دهد.

احساس با کیفیت تر بودن را به تو می دهد و این ها فقط حس نیست. یک نکته ای را توجه بکنید. ما نمی خواهیم کسی را گول بزنیم. آن حسی که در شما به واسطه نشستن روی صندلی نیلپر ایجاد شده است و می گوییم صندلی نیلپر حس با کیفیت بودن تری نسبت به سایر صندلی ها دارد حس واقعی شما است.

می دانید که این واقعاً با کیفیت است و کیفیت خودش را جزء فرایندهای برندینگ خودش قرار داده است. می گوید در حوزه کیفیت محصولات من انتظار آدم ها را نسبت به خودم بالا می برم و این کیفیت محصولات حس خوبی را به آدم منتقل می کند.

من شخصاً هر موقعی بخواهم سیستم و صندلی اداری خریداری بکنم ترجیح می دهم که نیلپر باشد. هر چند دقیقه یک بار که رکورد می کنم دکمه پاوز را می زنم. رکورد کردن سخت تر از کلاس آنلاین شده است به این دلیل که این جا وانتی رد می شود و می گوید شیرآلات خریداریم یکی دیگر نفت می فروشد. من تا صدایش را از دور می شنوم پاوز می زنم تا رد شود و شما اذیت نشوید.

امیدوارم صدایش نیاید و در فایل صوتی رکورد نشود. امیدوارم که تجربه خوبی باشد چون فکر می کنم اولین بار است که کلاس آنلاین برگزار می کنیم اما امکانش پیش نمی آید و تبدیل به محصول صوتی می کنیم.

برند یک معنا و یک ادراکی است در ذهن مخاطب شما و ما به واسطه برندینگ تمام تلاشمان را می کنیم که آن ادراک همیشه حفظ شود و مخاطب حس خوبی نسبت به ما داشته باشد. حالا یک چیز جالبی هم می گویم. خود برند خیلی فراتر از یک فرد و یک سازمان و یا یک سرویسی است که ارائه می دهید.

جالب این است که خیلی از ما برندهایی را می شناسیم که در ذهن ما به عنوان برند ثبت شده اند ولی هیچ وقت حتی از آن ها استفاده نکرده ایم. به عنوان مثال وقتی به من می گویند ماشین (جلوتر راجع به این هم یک نکته خیلی مهمی خواهم گفت) می گویم بنز اس ۵۰۰٫ من خودم اس ۵۰۰ سوار نشده ام ولی می دانم که این برند قدرتمندی است. چرا؟ چون در طول سالیان سال بالاخره حداقل یک مدلی از بنز را سوار شده ایم.

برای همین یک اکسپرینس خیلی کوتاهی با آن داشته ام یا حتی به قدری از طرف سایر رسانه ها (انسان هایی که با هم دیگر راجع به یک موضوعی صحبت می کنند هم رسانه محسوب می شوند و سوشال مدیاها هم رسانه هستند).

به قدری رسانه های مختلف راجع به بنز اتفاقات مثبتی را انتقال داده اند و صحبت های مثبتی را انجام داده اند ما هم اگر بی ام وی آی ۸ هم سوار نشده باشیم می فهمیم بی ام و آی ۸ خیلی خوب است. هر چند بگذریم از این که دیزاین محصولش به قدری خاص و خوب و با کیفیت است که عکسش را هم که کسی می بیند متوجه می شود که با کیفیت است.

به غیر از این که این محصول خوب دیزاین شده است برند قدرتمندی هم دارد. یک مشکلی که ما در ایران داریم این است که خیلی از مواقع من می گویم برندهای قدرتمند در ایران خیلی کم هستند. به تعداد انگشتان دست یک نفر است. البته اگر بخواهیم به آن جدی نگاه بکنیم. اما ما برندهای سطح جهانی خیلی زیادی می شناسیم.

شرکت ژیلت یا شرکت بنز و بی ام و و شرکت های دیگری که وجود دارند در کشورهای خودشان یا سایر کشورها بیلبورد می زنند و تبلیغات سنگین انجام می دهند و تبلیغات تلویزیونی خاص می کنند تا فرایند برندینگشان را همیشه زنده نگه دارند ولی ما در کشوری زندگی می کنیم که آن تبلیغات را ندیده ایم ولی چطور است که آن برندها در ذهن ما هستند؟

من این را به این دلیل توضیح می دهم چون در آغاز گفتم که آموزش برندینگ حداقل یک دوره سی صد ساله است پس واقعاً خواهش می کنم انتظارتان را از این فایل صوتی آن قدر بالا نبرید که بگویید من با شنیدن این فایل صوتی قرار است از فردا چندین و چند برند بسازم و برای خودم میلیاردر شوم. واقعاً این طوری نیست و خیلی فرایند سختی است.

اصلاً اگر بخش هزینه را کنار بگذاریم فرایند اجرایی آن به زمان بسیار زیادی نیاز دارد. متأسفانه به خاطر شرایط خیلی متغیری که ما در ایران داریم ایجاد یک برند بسیار سخت تر است. اگر در آمریکا و یا آلمان ایجاد یک برند هفت سال طول می کشد در ایران احتمالاً دوازده سال طول بکشد.

به خاطر این که همه چیز در حال تغییر است و هیچ ثباتی وجود ندارد که بگویی من بر اساس یک ثباتی جلو می روم ولی اگر واقعاً یک نفر آن ثبات را برای خودش حفظ و ایجاد بکند مطمئناً برند قدرتمندی خواهد داشت که تا نسل ها باقی می ماند. پس ببینید که برند خیلی قدرتمندتر از این است که محصول من چیست و چه خدماتی ارائه می دهم. همه این ها با هم آن برندی می شوند که در ذهن مخاطب شما قرار است ایجاد بکنید.

دوباره این نکته را هم یادآوری بکنم که برند شما کمک می کند که مخاطبان راحت تر شما را انتخاب بکنند و راحت تر شما را بشناسند و در نهایت تمام این عوامل مثل محصول و تمام آن تاچ پوینت هایی که به شما کامل گفتم با هم دیگر هویت شما را می سازند که آن ادراکی می شود که در ذهن مخاطب شما وجود دارد و احساسی که نسبت به شما دارد.

شاید این چیزی که به شما می گویم پیچیده باشد اما باور کنید که من به ساده ترین نحو ممکن چیزهایی را می گویم و مثال هایی را می زنم که بتوانید مثال های مشابه را برای کسب و کار خودتان پیدا بکنید و واقعاً یک مقدار این ساده سازی چون یک سری ساختارهای گام به گام دارد برای همین من آن گام ها را رها می کنم و یک مقدار با مثال و توضیح دادن این ها را کابردی می کنم تا شما بتوانید استفاده بکنید.

من واقعاً به عنوان مدرس ترجیح می دهم که یک اثری از این فایل صوتی و آن کلاس هایی که با هم دیگر داشتیم بپذیریم و یک کمکی به شما در هر کسب و کاری که دارید بکند و یک تغییر کوچکی هم اگر ایجاد بکنید من خیلی خوشحال می شوم.

چون ده سال دیگر به من می گویی فلان جمله ات باعث شد یک کاری را در بیزینسم انجام بدهم. چرا من خیلی روی آن ادراک تأکید دارم؟ خودت را در نظر بگیر در یک موقعیتی می روی و یک فکری برای شما ایجاد می شود و یک حسی برای شما ایجاد می شود و بر اساس آن فکر و احساس یک رفتاری انجام می دهید.

شما وارد بانک سامان می شوی بر اساس آن اینتریور دیزاین و طراحی داخلی آن بانک مثلاً به شما حس آرامش داده می شود و باعث می شود که این فکر هم در ذهن شما بیاید که این جا جایی است که من می توانم به آن اعتماد بیشتری بکنم و این حس و فکر منجر به رفتار شما می شود در آن موقعیت خاص و آن رفتار می تواند انتخاب شما باشد برای این که در آن بانک حساب باز بکنید یا هر کار دیگری انجام بدهید. پس آن ادراک روی حس و رفتار شما هم تأثیر می گذارد.

من برندینگ را در حیطه ادراکی برای شما توضیح دادم. یک توضیحی هم راجع به تداعیات به شما می دهم. هر چیزی را که شما همین الآن فکر کنید من مثال نمی زنم تا خودتان فکر بکنید. شما یک چیزی را در ذهن خودتان الآن تصور بکنید.

هر چیزی می تواند باشد صندلی، کتاب، قرص، نخ دندان، مداد، خودکار، هایلایت، دستمال کاغذی، عطر، ادکلن، گل، کمد، ماشین، غذا. هر چیزی که در ذهنتان بیاید یک سری تداعیات از آن وجود دارد که این تداعیات می تواند مثبت و منفی باشد. مثلاً من به شما سیب می گویم. برای هر کدام از ما که این فایل صوتی را می شنویم سیب یک رنگ و معنای متفاوتی دارد. حس و حال مثبت و منفی متفاوتی دارد.

یکی بچه بوده است سیب به سرش خورده است و ناراحت شده است. پس هر وقت سیب می شنود یک حس منفی سراغش می آید. وقتی کسی سیب می شنود حس مثبت در ذهنش شکل می گیرد و آن حس روی انتخابش تأثیر گذار است. وارد طعم نمی شویم. چون یک بخش از طعم سلیقه ای است. ولی مثلاً وقتی من می گویم سیب قرمز همه ما می دانیم که سیب قرمز چه شکلی است. وقتی می گویم سیب سبز همه ما می دانیم سیب سبز چه شکلی است یک تداعیات کلی داریم.

اصلاً شباهت آن چیزی که در ذهن ماست با آن چیزی که در دنیای واقعی است بسیار کم است ولی تداعیاتش به ما کمک می کند که بگوییم آهان سیب سبز این شکلی است. یک ابری از تصویر در ذهن ما نسبت به آن سیب وجود دارد. این ها تداعیات هستند. هر چیزی که وقتی شما یک جمله ای می شنوید در ذهن شما ایجاد می شود.

ساختار ذهن به گونه ای است که شما وقتی یک چیزی را می شنوید باید به یک چیز قابل درک تبدیل بکند و بتواند به آن معنا بدهد و ذهن با هر چیزی که ذهن نتواند به آن معنا بدهد را نمی تواند ارتباط برقرار بکند. این تمرین را انجام بدهید و ببینید که چقدر این اتفاق می تواند جالب باشد و بعد از آن یک تمرین دیگر می دهم.

وقتی تمرین را گفتم انجام بدهید و پاوز بکنید و بعد تمرین بعدی را گوش بدهید.

تمرینی که از شما می خواهم این است که دو مثال به شما می زنم دوست دارم الآن یک کاغذ و خودکار بیاورید. امیدوارم همین الآن کاغذ و خودکار آورده باشید. در کاغذ آن بالا بنویس مهران مدیری و کمی پایین تر هم بنویس اسنپ.

وقتی من به تو می گویم مهران مدیری چه تداعیاتی نسبت به این فرد در ذهنت پیش می آید؟ وقتی به تو اسنپ می گویم چه تداعیاتی نسبت به اسنپ برایت پیش می آید؟ همه این ها را بنویس و بعد به دو بخش مثبت و منفی تبدیل کن. یک بخش احساست و یک بخش هم واقعیاتی است که نسبت به آن فرد وجود دارد.

من مثال یک نفر دیگر را می زنم. وقتی به من شادمهر عقیلی می گویند چه تداعیاتی در ذهن من ایجاد می شود؟ خواننده، موسیقی دان، نوازنده، رهبر، کسی که کار با همه ساز مثل ویولون و پیانو و گیتار بلد است. صدای خوب، نوستالژی بچگی ها، مورد ظلم قرار گرفته. این ها تداعیاتی است که نسبت به این شخص من دارم.

ممکن است شما یک تداعیات دیگری داشته باشید. یکی دیگر یک تداعیات دیگری داشته باشد. نکته ای که من قبلاً هم به شما گفتم این است که هر چقدر این تداعیات بین آدم ها و آن برند یک پارچه تر باشد و به هم دیگر نزدیک تر باشند برند شما برند قدرتمندتری است. پس حتماً همین الآن برند مهران مدیری و اسنپ را بررسی کنید. چون مهران مدیری الآن به عنوان یک پرسونال برند قدرتمندی محسوب می شود و اسنپ هم همین طور.

امیدوارم که تمرینات را انجام داده باشید. چون چیز خیلی ساده ای از شما خواسته بودم. حالا دو مثال را برای خودتان ایجاد بکنید. اول این که راجع به شخص خودتان که فکر می کنید که وقتی رفیق هایتان اسم شما را می شنوند چه تداعیاتی از شما در ذهنشان شکل می گیرد؟ این تداعیات مثبت است یا منفی؟ یادتان است حمید راجع به جدول اس دبلیو او تی  صحبت کرده بود؟

همه این آموزش ها به هم دیگر ربط دارد. اگر شما دقت بکنید اس دبلیو او تی را به درستی پیش ببرید من لینک اس دبلیو او تی را هم یک بار گذاشتم اگر یادتان رفته است می توانید در سایت خودم mtkarimi.com جدول اس دبلیو او تی را برای پرسونال برند دریافت کنید هم مثالش را زدم و هم کاملا آموزشش وجود دارد.

چک بکنید متوجه می شوید که چقدر می تواند این ها به هم دیگر کمک بکند. می توانیم آن تداعیات را به عنوان نقاط مثبت یا منفی خود بنویسید یا نقاط ضعف و قدرت خودت را به راحتی به این روش کشف بکنی.

گاهاً نقاط یا تداعیات منفی بد نیست. می تواند خودش مثبت هم باشد. تداعیات را از زوایای مختلف که بنویسیم می تواند مثبت و منفی هایش معناهای متفاوتی داشته باشد وقتی به من و شما بگویند که وقتی کلمه پلیس را می شنوی تداعیات مثبت و منفی اش را بنویس ممکن است برای ما تداعیات مثبتش احساس امنیت باشد.

ولی وقتی به یک دزد بگوییم وقتی پلیس می شنوی تداعیاتت چیست؟ می گوید اضطراب، ترس، مچ گیر، نامرد. این چیزهایی است که آن دزد می گوید. پس آن زاویه دید هم مهم است که در آن بخش بندی مشتریان احتمالاً حمید فردا در جلسه مارکتینگ بیشتر در موردش صحبت خواهد کرد. در جلسه اول راجع به بخش بندی مشتریان صحبت کردیم.

آن تداعیات برای چه مخاطبی هم باشد مهم است. ولی وقتی یک برندی قدرت می گیرد و خیلی بزرگ می شود و مخاطبیش یک مقدار عمومی تر می شود آن تداعیات متفاوت هم می شود. بیایم راجع به خودرو صحبت بکنیم. یک قانونی است فکر می کنم جرج میلر باشد. البته اسم کسی که این را کشف کرده است. خاطرم نیست.

او می گوید اندازه فضای ذهنی هفت به اضافه مثبت و منفی دو است. یعنی من وقتی به شما می گویم در صنعت خودرو برند نام ببر. بین پنج تا نه برند بیشتر نمی توانی نام ببری. مگر این که خبره آن حوزه باشی که بخواهی هر روز با این موضوع سر و کار داشته باشی.

وقتی می گویم در حوزه لوازم بهداشتی برند نام ببر بین پنج تا نه برند بیشتر نمی توانی نام ببری.مگر این که خودت با آن درگیر بوده باشی و برات مهم بوده باشد که هر روز با آن بیزینس و آن کتگوری درگیر باشی. چرا این هفت مثبت منفی دو مهم است؟ به این دلیل که ما باید در ذهن مخاطب خودمان تاپ آف د مایند باشیم.

اگر تاپ آف د مایند هم نباشیم بتوانیم در بخش ریکالش قرار بگیریم. الآن این ها را توضیح می دهم. تاپ آف د مایند یعنی وقتی به من می گویند یک برند خودرو نام ببر اولین برندی که نام ببرم می گویم بنز. دومی را بی ام و می گویم. سومین برند را تسلا می گویم. چهارمی را آ او دی می گویم. شاید تا دوازده برند را نام ببرم ولی دوازدهمی اصلاً مهم نیست وقتی که این قدر به سختی یادم می آید. به این کار می گویند ریکال کردن.

وقتی از شما یک کتگوری از برندها را می پرسند اولین برندی که در ذهنتان ثبت شده است تاپ آف د مایند است. آن چیزی که در بالاترین است. ترجمه فارسی اش را به خاطر ندارم. در بحث مارکتینگ و برندینگ گاهاً ترجمه اش ترجمه درستی نمی شود. آن برندی که تاپ آف د مایند است قدرتمند ترین برند ممکن در ذهن مخاطب شماست. تاپ آف د مایند در ذهن افراد متفاوت است.

وقتی به یکی برند خودرو نام ببر می گویند ایران خودرو. در ذهن یکی دیگر بنز و بی ام و است. به این فرایندی که شما به خاطر می آورید و یادآوری می کنید ریکال کردن می گویند.

ریکال کردن خیلی مهم است و آن فضای ذهنی هفت مثبت منفی دو که من گفتم این جا معنا پیدا می کند. شما باید بتوانید بین اولین برند و سومین برند در ذهن مخاطبتان باشید. یعنی مثلاً اگر یک نفر لوازم خانگی تولید می کند وقتی من بگویم که یک شرکت لوازم خانگی نام ببر بگوید پارس خزر. زیمنس نگوید. وقتی پارس خزر بگوید.

این پارس خزر برندی است است که در ذهن مخاطب با درست و با قا قدرت جایگاه یابی و ثبت شده است. کلمه برند ریکال و برند ریکاگنیشن خیلی کمک می کند به این که با فضایی که برند چیست آشنا شویم. من راجع به این که چطور برند بسازیم با شما صحبت نمی کنم. من فعلاً تا این جا می گویم برند چیست و ادامه فایل صوتی هم برند چیست است.

ولی در نهایت سعی می کنم که با انتقال چیستی برند در ذهن شما کمک بکنم که در نوشتن آن بیزینس مدل کامباس و مدل کسب و کارتان یک مقدار با حساسیت بیشتری این کار را انجام بدهید یا اگر می خواهید یک خدمات مشتریانی طراحی بکنید یک ذره با حساسیت بیشتری به این کار بپردازید چون که واقعاً نمی توان فرایندهای برندینگ را در این فایل توضیح داد. برند ریکاگنیشن چیست؟

مشتری ما در فروشگاه رفاه قدم می زند و می خواهد یک پفک بخرد. وقتی بسته بندی برند پفک شما را می بیند درجا یک سری تداعیات برایش ایجاد می شود مثلاً می گوید آهان این برند مینو است. البته به آن فکر نمی کند. این ها اثر ناخودآگاه است و کمتر از میلی ثانیه است.

به ثانیه هم حتی نمی رسد. خیلی خیلی خیلی سریع است. واقعاً به سرعت نور این اثر روی آن فرد شکل می گیرد. می گوید آهان چی توز یا آن میمون و چی توز موتوری. تمام خاطراتی که با رفیق هایش آن چی توز موتوری را می خوردند و در دانشگاه و پارک و خانه رفیقش مسخره بازی در می آورد و هر جا که آن پفک را خورده است جزء آن تداعیات می شود. اما آن المان هایی که باعث ایجاد شناخت مخاطب نسبت به برند شما می شود المان های قابل شناخت هستند. معنی ریکاگمیشن شناختن است.

در مورد مثال پفک چی توز میمون یکی از المان های برند است. اصلاً میمون چی توز برند نیست که ما بخواهیم راجع به آن صحبت بکنیم. یک عنصری از مجموعه نقاط هویتی برند چی توز است. این شناختن است. برای این که این رکاگمیشن و این شناخت برای مخاطب ایجاد شود به مثال هایی که اول فایل صوتی داشتم برمی گردم.

در جلسه دیروز هم گفتم کانال ها و ارتباط با مشتری یعنی تاچ پوینت ها. شما چطوری خودتان را می خواهید به مخاطبتان بشناسانید؟ مخاطب شما چطوری می خواهد شما را بشناسد؟ یکی باید پست بلاگ بنویسد.

یکی باید محصول را به مشتری و مخاطبش بدهد. مثلاً همین پفک را بخورد و مخاطب تجربه و لمسش بکند و طعمش را بچشد. این جا آن ایجاد تداعی و آن ایجاد شناخت است. یکی پست اینستگرام می گذارد. یکی میلیاردها تومان پول دارد و می رود تبلیغات تلویزیونی می کند مثل تبلیغات عالیس که میلیاردها تومان هزینه می کند.

برای خود من برندی مثل عالیس یک برند منفور است چون باعث آسیب روانی به من شد این قدر که به صورت اعصاب خوردی هر جا و هر لحظه تبلیغش را می دیدیم. من نمی دانم شاید در کوتاه مدت منجر به افزایش فروشش شود ولی در بلند مدت برند بسیار منفوری خواهد بود. مخصوصاً کاراکتری که در تبلیغاتش استفاده کرده است و به شکل خیلی مسخره بازی این پیام ها را می گفت.

طرف میلیاردها تبلیغ کرده است برای این که ریکوگنایز شود و شناخته شود اما این شناخت به قدری منفور است و به قدری آسیب رسان است که اگر به من بگویند یک میلیارد می دهیم برو دوغ عالیس بخر ترجیح می دهم که از گرسنگی بمیرم ولی دوغ عالیس را نخرم به این دلیل که خیلی تهاجمی برخورد کرد و به نظرم با آن تبلیغاتش به مغز همه ما تجاوز کرد.

پس ما باید در یک سطحی این شناخت را ایجاد بکنیم که نیاز مخاطب رفع شود و بفهمد که یک چنین چیزی هم وجود دارد و مخاطب ترغیب شود که این محصول را بخرد و تجربه اش بکند تا ما بتوانیم آن المان های برند خودمان را آرام آرام برای مخاطب خودمان انتقال بدهیم. یک مثال دیگری هم می زنم.

یک چیزی به اسم بلایند تست است. در یک جمعی یک تستی می گیرند و چشم افراد را می بندند و برایشان در سه لیوان نوشابه می ریزند. این یک آزمایش بین المللی است که انجام شده است. فکر می کنم اسم کسی که این آزمایش را انجام داده است یادم نمی آید.

نوشابه پپسی و کوکاکولا و یک نوشابه بدون نام را در سه لیوان می ریزند. بعد می دهند تا افراد تست بکنند. بعد دوباره چشمشان را باز می کنند می گویند که این نوشابه ها را بخور می گوید مثلاً از این خوشم آمد آن طعمش این طوری بود.

هر کدام یک نظری می دادند. سه لیوانی را در نظر بگیرید که در همه شان نوشابه زمزم ریخته اند. روی یکی لوگو پپسی را می چسبانند روی یکی لوگوی کوکاکولا را می چسبانند روی یکی هم لوگوی زمزم را می چسبانند و شما هم نمی دانید که محتویات هر سه لیوان یکی است.

وقتی که شما این طعم ها را بچشید قطع به یقین اگر خودتان در جریان نباشید یعنی اگر خودت بخواهی این آزمایش را برای خودت انجام بدهی احتمالاً متوجه می شوی چون خودت می دانی و آگاهانه این کار را انجام می دهی می گویی معلوم است طعم همه شان یکی است ولی وقتی در آن شرایط آزمایشگاهی شکل گرفته است و همه چیز به صورت اصولی و علمی پیش رفته است گفتند آن لیوانی که در آن لوگوی نوشابه کوکاکولا خورده است خیلی خوش طعم تر بوده است در صورتی که در لیوان دیگری لوگوی زمزم خورده است و گفته اند زمزم خوش طعم نیست چون کوکاکولا برند خیلی قدرتمندتری در ذهن آن دانشجوهایی که مورد آزمایش قرار گرفته بودند ثبت کرده بود.

در صورتی که محتویات یکی بوده است. برای همین به شما تأکید می کنم که برند یک ادراک است که روی معنای ذهنی شما تأثیر می گذارد و برند یک معنا است. برند هیچ المان ملموسی نیست و اصلاً شما نمی توانید بگویید که برند یک چیزی است که من می توانم لمس بکنم. اگر راجع به بسته بندی صحبت می کنیم راجع به پکیجینگ است.

اگر می گوییم لوگو راجع به لوگو است. من این را بارها تکرار می کنم تا افراد فراموش می کنند و فکر می کنند یک شبه ما می توانیم یک برند داشته باشیم در صورتی که این طور نیست. از مثال نوشابه بیرون می آیم. ما می خواهیم برند ایجاد بکنیم که چه بشود؟ این سوال واضحی است.

این همه صحبت می کنی که برند بکنم که چه بشود؟ خیلی ها می گویند تو برند می شوی که گران تر بفروشی. این هم می تواند باشد ولی لزوماً یک برند خوب برندی نیست که گران تر بفروشد. ایجاد برند مزایای خیلی زیادی دارد. یکی از مهم ترینش این است که شما را متمایز می کند.

یعنی شما به راحتی می توانید تشخیص بدهید که دو برند با هم دیگر چه تفاوت های ملموسی دارند و اگر شما تداعیات مثبت ایجاد کرده باشید و کیفیتتان خوب باشد این تمایز منجر به افزایش فروشتان می شود. نکته دیگر از این که گران تر می توانی بفروشی چیست؟

شما حاشیه سود بیشتری می توانید داشته باشید یا های مارجین یا پرایس پریمیا می توانید بشوید. پرایس پریمیا یعنی چه؟ یعنی بین بیست تا چهل درصد می توانید جنس های خودتان را گران تر بفروشید و این گران تر فروختن گران فروشی شما نیست.

شما محصول با کیفیت تری ارائه می دهید. شما زحمت بیشتری می کشید. شما خدمات مشتریان بیشتری ارائه می دهید. شما اگر گران تر می فروشید به این دلیل نیست که چون دنبال سود نقدی بیشتری هستید فقط اگر هدفتان این باشد که این باخت بیزینس است. شما گران تر می فروشید که بتوانید تداوم کیفیت خودتان را حفظ بکنید و از طرفی وقتی شما یک برند ایجاد بکنید آن حساسیتی که آدم ها نسبت به قیمت برند شما دارند کاهش پیدا می کند.

اصطلاح انگلیسی اش هم پرایسنسیتی بودن است که پایین می آید. چون آدم ها می گویند مثلاً برند است. برند اپل است و موقع پرداخت کردن حساسیت بالا نمی رود. قاعدتاً همه این ها منجر به چه چیزی می شود؟ من وقتی که پول بیشتری می دهم حس و حال بهتری هم دارم. واقعاً شخص خود من وقتی می خواهم یک جنسی را بخرم ترجیح می دهم پول بیشتری بدهم ولی خیالم راحت باشد.

یکی از دلایلی که برند شناخته شده تر را می خرم دقیقاً برای همین یک عنوان است. تا خیالم راحت تر باشد و این راحتی خیال منجر به این می شود که من نسبت به سایر برندهایی که در آن مورد خاص خرید می کنم سی درصد پول بیشتری بدهم. نکته بعدی مزیت برند داشتن چیست؟

پرسیو ولیو شما و آن ارزشی که نسبت به برند شما ادراک شده است و این ارزش ناملموس و اینتنجبل ولیو محسوب می شود افزایش پیدا می کند  هر چقدر برند شما قدرتمند تر ارزش پرسیو ولیویی که دارید بیشتر است.

یک سری نکات اجرایی را به شما می گویم تا ان شاء الله بتوانید کامل حس بکنید که برند چیست و در آن فضای بیزینس مدل کامباستان پیاده سازی بکنید و اگر می خواهید یک خدماتی بسازید آن خدمات را با حساسیت بیشتری انجام بدهید و از طرفی هم آدم ها نسبت به برندها اعتماد و اطمینان بیشتری دارند.

همان اعتماد و اطمینان کمک می کند که آدم ها سریع تر تصمیم بگیرند و این سریع تر تصمیم گرفتن روی قدرت تشخیصشان خیلی تأثیر می گذارد که من در بخش ریکاگمیشن که میمون چی توز موتوری توضیح می دادم. نکته جالب این است که الآن حقوق یک برنامه نویس پانزده میلیون تومان است و در یک شرکت ناشناخته کار می کند. پانزده بیست میلیون حقوق می گیرد.

اگر این آدم در اسنپ کار کند به واسطه این که اسنپ برند قدرتمندتری است می تواند حقوق کمتری به این برنامه نویس خیلی حرفه ای بدهد و مثلاً با هشت میلیون تومان استخدامش کند و از طرفی حتی اگر این اتفاق نیفتد یعنی با همان حقوق بیست میلیون تومانی استخدام شود آدم ها ترجیح می دهند در شرکت هایی که برندهای قدرتمندتری دارند استخدام شوند. شما ترجیح می دهی در یک شرکتی مثل اسنپ استخدام شوی تا این که در شرکتی که هیچ کس او را نمی شناسد استخدام شوی. چون خود توصیف این که من کجا کار می کنم حس و حال بهتری به شما می دهد و احساس ارزشمندی بیشتری به آدم می دهد. احساس قدرت می دهد.

می گوید من در فلان شرکتی کار می کنم که هر جا می گویم همه می شناسند و این خیلی حس و حال خوبی را برای فرد ایجاد می کند. یک نکته ای هم که الآن به ذهنم آمد این است که در فرایندهای بازاریابی برندینگ هزینه هایتان را به شدت کاهش می دهد. چون شما در فضای برندینگ باید یک وجهه یک پارچه ای داشته باشید و این حفظ وجهه یک پارچه شما باعث می شود که خیلی از مسائل را یک بار طراحی بکنید یک بار اجرا بکنید و در طولانی مدت از آن ها استفاده بکنید.

شما باید در طول زمان و بر اساس تغییرات تکنولوژیک و تغییرات فرهنگی تغییرات زیرساختی کوچک را در برند خودتان ایجاد بکنید. شما نمی توانید بگویید من فلان برند را دارم. صد سال پش همین بودم هنوز هم که هنوز است همان هست. قطعاً به صد سال که اصلاً قد نمی دهد مگر این که طرف برند خودش را آرام آرام با شرایط تغییرات بیرونی شکل داد باشد و الا به این راحتی ها نمی توان این کار را انجام داد.

یک مثالی آقای دکتر اله وردی همیشه می زد. می گفت که ایجاد برند مثل پرورش بامبو می ماند. بامبو را وقتی که می کارند یا می خواهند پرورش بدهند چهار پنج سال قد بامبو خیلی کوتاه است مثلاً دو متر است اما در مدت سه ماه بعد از پنج سال یک مرتبه پانزده بیست متر قد می گیرد و این پرورش بامبو مثال خیلی جالبی بود که برای من زدند.

به نظر من اگر به این مثال توجه بکنیم. شما شاید چند سال آرام آرام آرام زمان بگذارید برای این که یک برند را ایجاد بکنید و در آن چند سال اولیه فکر کنید که الآن این همه بیکارم پس چرا برداشتم این قدر کم است؟ پدر طول مدت زمان طولانی و حداقل بین پنج تا هفت سال یک مرتبه می توانید یک برداشت سنگین بکنید برای این برداشت سنگین مثال بامبو را در ذهنت داشته باش. بگو من نمی خواهم امروز یک بیزینسی را راه بیندازم.

پنج سال دیگر قرار است بیشترین بهره برداری از این بیزینسی که راه اندازی می کنم تازه شروع می شود. با خودت هم سنگ هایت را وا بکن. ببین که آیا واقعاً توان این را داری که صبوری بکنی. آیا منابعش را داری که صبوری بکنی برای ایجاد آن برند یا نه. یا حداقل ما انتظار نداریم که شما بروید یک برند بین المللی ایجاد بکنید.

ان شاء الله که بتوانید ما خوشحال می شویم اما چنین انتظاری نداریم اما حداقل برای ایجاد کسب و کار خودت اگر حواست به  یک سری از این مواردی که این همه در مورد ابعاد مختلف مثال زدم  باشد یک کسب و کار می توانی برای خودت داشته باشی. حالا برای این که یک برند قوی تر داشته باشیم چه کار باید بکنیم؟ ساده ترین راهش را من مثال می زنم. شما می خواهید یک برندی ایجاد بکنید هر چقدر تمرکز خودت را بیشتر بکنی یا آن نور خورشید را به واسطه این ذره بین تیزتر بکنی برند شما قدرتمند تر است.

مثال ملموس تری می زنم. الآن شما یک پیج اینستگرامی باز کن در آن روسری و مانتو و کفش و زیورآلات و لوازم آرایشی و کیف می فروشد. همه این ها را با هم در آن پیج دارد. این برای شروع کار برای شما سم است. شما باید ببینید کجا منابع بیشتری داری و کجا مهارت بیشتری داری و کجا قدرت بیشتری داری با آن شروع بکن به عنوان مثال با پیج فروش روسری شروع بکن اجازه بده مشتری هایت به ده هزار نفر برسد بعد آرام آرام یک اکسسوری دیگری هم به آن اضافه کن. بعد اگر پنج هزار مشتری جدید کسب کردی یک محصول دیگر را هم اضافه کن.

هر چقدر دایره تمرکز شما کوچک تر باشد قدرت مانور خودت هم بیشتر است. ما تا الآن فقط راجع به این که برند چیست با هم صحبت می کردیم و من یک سری از ابعاد مختلفش را سعی کردم به شما بگویم که شاید برای شما هم بتواند کاربردی باشد.

من یک نکته ای را در مورد ساختن هویت برند می گویم. شما یا خودتان با توجه به این صحبت هایی که کردم هویت برند خودت را برای مخاطبینت می سازی یا مخاطبین شما برای این که شما را درک بکنند و شما را بشناسند خودشان هر چیزی که در ذهن خودشان باشد را معنا می کنند و به آن معنا می دهند. فراموش نکنیم که هر نوع تعاملی که شما خودتان با مخاطبتان ایجاد می کنید روی ایجاد آن برند برای شما تأثیرگذار است.

یعنی شما یک نمایشگاه دارید. طرف می آید غرفه شما رویش تأثیر می گذارد تا نوع تعامل بچه هایی که در آن غرفه هستند تا آن کاتالوگی که قرار است طراحی شود تا آن سایتی که دارید. همه این ها روی آن برند و آن هویت برند شما تأثیرگذار است.

پس این طوری در نظر بگیریم که خودت را جای کسی که قرار است مخاطب تو باشد. این ساده ترین راه است. اگر آن رفتار خاصی را که انجام می دهی برایت حس خوب یا منفی ایجاد می کند و بر این حساسیت می گوید این یک ارزیابی اولیه داشته باشد بر همین اساس اگر پیش بروی می توانی یک تجربه خوبی را برای مشتریانت خلق بکنی.

من معمولاً مثال ایجاد یک فروشگاه اینستگرامی را می زنم به این دلیل است که خیلی ساده است و همه می توانند انجام بدهند. نیازی نیست که حتماً یک سواد فنی داشته باشیم. واقعاً در پیج اینستگرام نمی شود یک برند خیلی قدرتمند را به این سادگی ها ایجاد کرد مگر واقعاً برایش وقت گذاشته شود و برایش هزینه شود و در صورت وقت و هزینه و ایجاد ارتباطات و تعاملات خیلی خوب شما در بلند مدت قطعاً به یک برند خیلی خوب تبدیل می شوید. اگر مثال اینستگرامی برای ایجاد یک فروشگاه روسری بزنم. شما یک پیج خوشگل طراحی بکنی. عکس های خاص بگیری.

کپشنی که می نویسی کپشن خاص خودت باشد لحن نگارش آن کپشن روی انتخاب مخاطبت تأثیر می گذارد هشتگ هایی که انتخاب می کنی روی مخاطبت تأثیر می گذارد. همه این ها به این منجر می شود که مخاطب تو تصمیم بگیرد که از تو خرید بکند یا نه. این که در دایرکت به شما مسیج می دهد چطوری جواب می دهی؟

با لحن دوستانه و صبورانه یا سریع می گویی قیمتش پنج هزار تومان است نمی خواهی نخواه. یا آرام آرام از او می پرسی می گویی قیمتش این است و شما چه نیازی دارید و به او پیشنهاد می دهی که جنس این به این شکل است و من به شما پیشنهاد می دهم که فلان جنس را بخری. این پیشنهاد دادن کمک می کند که مخاطب بفهمد که شما دنبال پول در آوردن صرف نیستید. دنبال ارائه خدمات متمایز و با کیفیت و با احترام به آن مخاطب هستید.

خودت را جای مشتری بگذار وقتی به یک پیجی مسیج می دهی و می خواهی از آن جا یک اکسسوری و روسری و مانتو یا هر چیزی بخری هر چقدر که آن پیج به شما محترمانه تر و دلسوزانه تر پاسخ بدهد قطعاً شما خرید بیشتری از آن خواهی کرد ولی این که طرف بگوید ده هزار تومان قیمت را همین طوری بندازد در کپشن یا در دایرکت فقط بگوید ده هزار تومان وقتی واریز کردی اسکرین شاتش را بگذار ترجیح می دهی که از او خرید نکنی. پس این نکته خیلی مهمی است که خودت را جای طرف بگذاری تا راحت تر بتوانی بفهمی که کجا را به چه میزان باید طراحی بکنی. پیج اینستگرامی هم دقیقاً همان تاچ پوینت هایی است که ابتدا به شما گفتم.

تاچ پوینت ها نقاط تماسی است که مخاطب با شما ارتباط برقرار می کند مثل وبسایت و وبلاگ و پست ها. در اینستگرام از عکس پروفایلت با شما ارتباط می گیرد تا اسم پروفایلت با آن بیویی که در آن جا نوشتی تا آن لینک بیویی که گذاشتی همه این ها تاچ پوینت های مختلفی است که شما با مخاطبت ایجاد می کنی را آن نحوه پاسخ دادن در دایرکت و نحوه پاسخ دادن به کامنت ها تاچ پوینت است.

بنشین برای همه این ها برنامه ریزی بکن. ببین کجا را چطوری پاسخ بدهی و با چه لحنی پاسخ بدهی بهتر است. اگر با مخاطبت با لحن تند و جدی و خیلی رسمی صحبت بکنی معنای احترام خواهد داشت یا اگر خیلی خودمانی و دوستانه و صمیمی با او صحبت بکنی.

همه این ها در نهایت روی انتخاب مخاطبت تأثیر می گذارد و این وسط شما آرام آرام اگر بتوانی یکپارچگی اش را حفظ بکنی در بلند مدت تبدیل به یک برند می شود حالا می توانی آرام آرام از پیج اینستگرامی برون بیایی و یک وبسایت بزنی و بعد از طریق وبسایت احترام بهتری با مخاطبانت بگیری بعد کارمند پشتیبان تلفنی برایشان در نظر بگیری. شما نمی توانید یک شبه همه این ها را خلق بکنید. مخصوصاً من این را برای بچه هایی می گویم که منابع مالی و انسانی کمتری دارند.

من کریمی خودم اگر بخواهم یک کاری را انجام بدهم ترجیح می دهم یک پیج اینستگرامی بزنم کم کم محتوا بگذارم و با آدم های مختلف ارتباط بگیرم و آرام آرام فروشم را بالا ببرم و یک فروشگاه اینترنتی بزنم و همین طور گسترش بدهم. این زمان بر است و دو سه سال پنج سال زمان می برد ولی ماندگار است.

دیدگاه کاربران
  • الهام بایگان ۱۶ مرداد ۱۳۹۹

    جدیدا یک اصطلاح در صدد ایجاد تغییر باور مد شده اونهم این هست که”نظر مردم برام مهم نیست”در مقابل باوری نسبتا قدیمی که مدام میگفت”مردم چی میگن”
    درسته که ما باید بدون ترس از قضاوت شدن دیگران به دنبال علایق و کشف استعداد و ‌هزار و یک خواسته درونی خودمون بریم اما قرار نیست که از این طرف بوم‌بیفتیم.
    اگر هرکاری رو با دیدگاه برندینگ شروع کنیم میتونیم درک کنیم که ایجاد فضای انتظاری و برآورده کردن اون حجم از انتظار یک وظیفه برای درست عمل کردن هست
    تاج پوینت ؛ در واقع نمای بیرونی ارتباطی تو و عقاید تو در حیطه کاری و شخصیتی تو هست که میتونه ادراکات و‌تداعیات آگاهانه و هدفمندی رو در مخاطب تو ایجاد کنه و وقتی که این فکر جا افتاد که این یک خط سیر طولانی و آگاهانه هست با خودش بهبود و توسعه و تمایز میاره
    و این سبب میشه که در طولانی مدت و در کل پکیج فعالیت تو یک مزیت رقابتی خاص به اسم تاپ اف د مایند رو ایجاد کنه
    اونجاست که دیگه فقط بر اساس میل و درونیات خودت پیش رفتن بی توجه به نگاه دیگران یا مدام در تار انتظارات نا تمام دیگران اسیر شدن تو رو به بازی نمی گیره و این تو هستی که قواعد بازی انتظارات و برآورده کردن رو به دست میگیری و یک تعامل دلچسب ماندگار رو خلق میکنی
    چیزی که من از این مبحث آموزشی یاد گرفتم این هست که برندینگ یک سبک تفکر ،عملکرد و زندگی هست
    پیروی از اون یک مجموعه کامل و منسجم رو شکل میده

  • الهه هشیارمقدم ۲۹ خرداد ۱۳۹۹

    خیلی عمیق‌تر متوجه برند و برندینگ شدم و فعالیت هایی که نیاز هست انجام بشه. نقاط تماس خیلی جالب بود برام و بیشتر نیاز دارم روی این نقاط تماس فکر کنم و براساس نوع کسب و کارم حس خوب به مخاطبمم بدم و تعادل ایجاد کنم بین انتظارات و برآورده کردنشون برای مخاطب.و مثال آخری که در مورد پیج اینستا زدید در مورد دایره تمرکز خیلی کامل و جامع و قابل فهم بود.

  • Grey ۱۳ خرداد ۱۳۹۹

    با شنیدن این فایل صوتی چه تغییراتی تو ذهنیتتون رخ داد؟
    چرا باید برندسازی کنیم؟
    چرا رو تا حدودی و به صورت شلخه میدونستم، الان دلایل رو دقیق میدونم. (در این بازار رقابتی داشتن یک برند قدرتمند کمک میکنه که top of the mind کاربر بشیم و اولین انتخابش، جلب اعتماد کاربران و جذب راحت‌تر نیروهایی با مهارت بالا، کاهش هزینه‌ها در طولانی مدت)
    برندسازی به نظرتون یعنی چی؟
    میدونستم که برند یک ذهنیه اما این تعریف شما خیلی کامل‌تر بود برام، ادراکی که آدم‌ها نسبت به آن‌ سازمان، شخص یا محصول دارند. (تصور، احساس، معنا و مفهوم)
    از این فایل صوتی چه چیزهایی مهمی یاد گرفتین؟ چی بود که براتون اثربخش بود؟
    اینکه هر حرکت ما روی برند تاثیر داره و محدود به یک سری المان مشخص نیست.
    توجه بیشتر به نقاط تماس
    اون درجه یتیمی که راجبش صحبت کردین خیلی برام جالب بود.
    اینکه اغلب ناراحتی‌ها به خاطر ایجاد انتظارات در زمان نامناسبه هم واقعا تاثیرگذار بود و کمک میکنه که امکانات مختلف رو در زمان مناسب ارائه بدم.
    دلایل بالاتر بودن قیمت یک برند نسبت به بقیه هم خیلی توضیح خوب و منطقی بود و کمک میکنه که بهتر به مشتری علت قیمت‌گذاری رو توضیح بدیم و حتی توی تبلیغات هم تاثیر مثبت میذاره قطعا با دونستن دلیل، تبلیغات بهتری هم انجام میشه.
    به نظرتون حالا برای داشتن برند باتوجه به این آموزش چه اقداماتی باید انجام بدین؟
    اولین قدم نوشتن خصوصیات و ويژگی‌هایی هست که میخوام جز ادراک کاربر باشه و اینکه چطور و با انجام چه اقداماتی به خصوصیات که مد نظرم هست نزدیک میشم.
    مثلا میخوام یکی از اولین چیزایی که کاربر به ذهنش میرسه صداقت باشه، حالا به این فکر میکنم که چه اقداماتی و چه رفتاری باعث میشه کاربر به این نتیجه برسه که ما صداقت داریم و سعی در گول زدن کاربر نداریم و سعی میکنم همون اقدامات رو در عمل پیاده کنم.

  • ammarmohammadi ۱۲ خرداد ۱۳۹۹

    حالا با شنیدن این فایل صوتی چه تغییراتی تو ذهنیتتون رخ داد؟
    مفهوم برندینگ را بهتر فهمیدم. به ویژه این که برندسازی یک عملیات چندساله است.

    🤔 از این فایل صوتی چه چیزهایی مهمی یاد گرفتین؟ چی بود که براتون اثربخش بود؟
    متوجه شدم بحث بسته‌بندی را باید بیشتر مورد توجه قرار بدهم. همچنین این که تشخیص مشتری از برند ما می‌تواند با درک خودمان از آن کاملا متفاوت باشد و باید بر آن به دقت کار کنیم.

    🤔 به نظرتون حالا برای داشتن برند با توجه به این آموزش چه اقداماتی باید انجام بدین؟
    فکر می‌کنم اولین نکته برای من تعریف نیچ بازار و بر اساس آن تعریف برند است. زیرا بر توانمندسازی دانشجویان کار می‌کنم که مفهومی پیچیده و چند بعدی است و هنوز نسبت به این که هویت این برند چیست گیج هستم.

  • عمار محمدی آلاشلو ۱۲ خرداد ۱۳۹۹

    حالا با شنیدن این فایل صوتی چه تغییراتی تو ذهنیتتون رخ داد؟
    مفهوم برندینگ را بهتر فهمیدم. به ویژه این که برندسازی یک عملیات چندساله است.

    🤔 از این فایل صوتی چه چیزهایی مهمی یاد گرفتین؟ چی بود که براتون اثربخش بود؟
    متوجه شدم بحث بسته‌بندی را باید بیشتر مورد توجه قرار بدهم. همچنین این که تشخیص مشتری از برند ما می‌تواند با درک خودمان از آن کاملا متفاوت باشد و باید بر آن به دقت کار کنیم.

    🤔 به نظرتون حالا برای داشتن برند با توجه به این آموزش چه اقداماتی باید انجام بدین؟
    فکر می‌کنم اولین نکته برای من تعریف نیچ بازار و بر اساس آن تعریف برند است. زیرا بر توانمندسازی دانشجویان کار می‌کنم که مفهومی پیچیده و چند بعدی است و هنوز نسبت به این که هویت این برند چیست گیج هستم.

  • ملیکا منتظری ۱۰ خرداد ۱۳۹۹

    -با شنیدن این فایل صوتی چه تغییراتی تو ذهنیتتون رخ داد؟
    صرفا تعداد فالوور و دنبال کننده ی بالا به معنی برند شدن نیست.

    -از این فایل صوتی چه چیزهایی مهمی یاد گرفتین؟ چی بود که براتون اثربخش بود؟
    برند یعنی ایجاد انتظارات و تلاش برای رفع انتظارات

    – به نظرتون حالا برای داشتن برند باتوجه به این آموزش چه اقداماتی باید انجام بدین؟
    بیشتر به مخاطبانم توجه نشون بدم و مراقب نحوه ی کلامم باشم. / به تاچ پوینت ها بیشتر توجه کنم.

  • حسن چنگیزی ۱۰ خرداد ۱۳۹۹

    سوال: یادتونه ازتون چندتا سوال پرسیده بودم تو این پست، حالا با شنیدن این فایل صوتی چه تغییراتی تو ذهنیتتون رخ داد؟
    جواب: اینکه برندینگ یه پروسه ست و داشتن یه برند قوی و موفق، تلاش و ساختن هر روزه و مستمر نیاز داره. برند یه موجود زنده ست که برای ساختن و بزرگ کردنش باید مدام تلاش کرد و برنامه داشت، ولی ممکنه توی یه روز خدشه دار بشه یا از بین بره. برند شدن ما یعنی اینکه مشتری ومخاطب همه جوره به ما اعتماد داره و از ما حس خوبی میگیره، پس باید مواظبش باشیم.

    سوال: از این فایل صوتی چه چیزهایی مهمی یاد گرفتین؟ چی بود که براتون اثربخش بود؟
    جواب: یاد گرفتم که:
    – هر چقدر ادراکات و تداعی های مخاطبان و برند به هم نزدیکتر باشن، برند قدرتمندتری داریم.
    – آگاهی از برند یعنی چی و معیارهاش چیا هستن (Top of The Mind – Brand Recall – Brand Recognition)
    – نقاط تماس توی برند چیه و اینکه تلاش کنیم این نقاط رو بهتر و موثرتر کنیم.
    – مهمترین مزیت یک برند، متمایز شدنش از بقیه ست.
    – اگر کیفیت محصول (کالا یا خدمات) ما خوب باشه، اون تمایز برند خوب پیش میره، باعث افزایش فروش و در نتیجه داشتن حاشیه سود بیشتر میشه.
    – برندها باید در پی ایجاد و خلق ارزرش باشن.
    – هر چقدر برند قدرتمندتر باشه، ارزش ادارک شده اون بیشتر میشه.
    – افراد نسبت به یک برند، اعتماد و اطمینان بیشتر دارن و باعث میشه که سریعتر تصمیم بگیرن.
    – برندینگ و برند بودن، کاهش چشمگیر هزینه های بازاریابی رو در پی داره.
    – برندیگ زمانبره مث کاشت درخت بامبو، که تا چند سال نیاز به آبیاری و مراقبت داره، ولی رشد کمی داره، بعد از اون یهو شروع میکنه به رشد سریع.
    – یکی از مواردی که کمک میکنه به داشتن یک برند قوی، تمرکز بیشتر هست ( شروع کسب و کار با یه محصول و کم کم دامنه فعالیت رو بیشتر کردن )
    – باید خودمون رو بذاریم جای مشتری و از دید اون به محصول و برند خودمون نگاه کنیم (ما هیچ ما نگاه) این باعث میشه که بتونیم مهندسی شده تصویرمون رو توی ذهن مخاطب بسازیم قبل از اینکه خود مشتری به صورت خود جوش به ذهنیتش از برند ما، شکل بده.

    سوال: به نظرتون حالا برای داشتن برند باتوجه به این آموزش چه اقداماتی باید انجام بدین؟
    جواب: کسب و کارمون رو با بخش کوچکی از بازار شروع کنیم، محصول با کیفیت به مشتریان بدیم، باهاشون تعامل مداوم و پویا داشته باشیم، تحت هیچ شرایطی فقط به فکر فروش و افزایش سود نباشیم، کاری کنیم که مشتریان احساس ارزشمند بودن بهشون دست بده، مدام مراقب تصویری که از خودمان توی ذهن جامعه و مشتریان ایجاد کردیم باشیم و خودمون رو جای اونا بذاریم تا ببینیم که از ما غیر از محصول با کیفیت و خدمات خوب دیگه چیا انتظار دارن و چی میخان و هر کاری که باعث بشه مشتری به ما اعتماد کنه و از ما همه جوره خوشش بیاد

  • مجید پورعبداله ۷ خرداد ۱۳۹۹

    • یادتونه ازتون چندتا سوال پرسیده بودم تو این پست، حالا با شنیدن این فایل صوتی چه تغییراتی تو ذهنیتتون رخ داد؟
    برند شهرت نیست که به واسطه اون آخرش بیشتر تو پاچه مشتری بکنی 🤦‍♂️

    • از این فایل صوتی چه چیزهایی مهمی یاد گرفتین؟ چی بود که براتون اثربخش بود؟
    برابر بودن شعار برند با احساس موجود در مخاطب
    نزدیکی تداعیات و واقعیت ذهنیت مخاطب
    نقاط تماس touch point:
    پست وبلاگ
    سایت
    پیج اینستا
    پکیجینگ
    رنگ محصول
    ارتباط با مشتری
    تاچ پوینت های مهم
    انتظارات بیشتر = دردسر های بیشتر
    انتظارات بیشتر = رضایت بیشتر مشتری
    برقراری تعادل بین این دوتا
    هر چقدر تداعیات بین افراد و مخاطب ها در مورد یک برند یکسان تر باشه به همون اندازه اون برند موفق تره
    ۷+۲ شما بین ۵ الی ۹ برند تو یه حوزه میتونین نام ببرین (بنز، بی ام و، کیا، دزلت و…) باید سعی کنین بین ۳ تای اولی باشین
    برند یک ادراک
    برندینگ باعث کاهش هزینه ها میشه
    برندینگ بیشتر شبیه رشد بامبو = حداقل بین ۵ تا ۷ سال طول میکشه تا بهره برداری شروع بشه
    تمرکز بیشتر = موفقیت بیشتر
    یا تو معنا بده به برندت یا مشتری چیزی در مورد شما تداعی خواهد کرد

    • به نظرتون حالا برای داشتن برند با توجه به این آموزش چه اقداماتی باید انجام بدین؟؟
    اول از هر چیز بیشتر یادبگیرم
    دو فقط یاد نگیرم عملی کنم
    سه صبر داشته باشم و پیش برم
    یه سری کارا هم باید بیشتر روشون دقیق بشم (ارائه پیشنهاد در صورت انتخاب متوسط یا بد، مشاور خرید، نحوه پاسخ تو دایرکت، تماس و…)

    • محمد تقی کریمی ۸ خرداد ۱۳۹۹

      این جملتو دوست داشتم، البته همه پاسخ‌های شمارو مطالعه کردم و چقدر لذت بردم از دقت نظرتون
      برند شهرت نیست که به واسطه اون آخرش بیشتر تو پاچه مشتری بکنی 🤦‍♂️

  • محمدجواد کارآمد ۷ خرداد ۱۳۹۹

    ۱-اینکه برندسازی بیشتر ناملموس و ادراکی هست.
    ۲-اینکه برای تبدیل ادراک و تداعیات و تصویر ذهنی که مقوله ی کیفی هستن تبدیل به کمیات بشه و قابل ملموس باشه باید از نقاط تماس بین مخاطب و برند استفاده کرد.(تبدیل کمی به کیفی و برعکس)
    ۳-برای داشتن برند باید علاوه بر توجه بر مشهودات و ظاهر برند به نقاط نامملموس و ادراکی و نقاط تماس توجه ی خاص داشته باشیم تا تداعیات و تصویر ذهنی خوبی بسازیم و آروم آروم جلو بریم و میتوان به مرور اضاف کرد و صبور باشیم.(لوگو، رنگ، لباس، بسته بندی، خود محصول، ابزار، نحوه ی پاسخ به مشتری، تاچ پوینت ها، برآورد انتظارات، شناخت مخاطب و…) برند درباره ی معناهاست.

  • محمد سلیمانی ۶ خرداد ۱۳۹۹

    ۱٫ فهمیدم اگه برند قدرتمندی داشته باشیم ۱۰ صفر از رقبا جلوتریم

    ۲٫ اینکه گفتین برای ساختن برند، تمرکز داشته باشیم و از این شاخه به اون شاخه نپریم و این یکپارچگی رو حفظ کنیم مورد خوبی بود که یاد گرفتم

    ۳٫ باید مخاطب هدف رو بشناسیم، المان ها، نحوه ارتباط، نحوه تولید محتوا، انتخاب پلتفورم و… رو متناسب با اون تنظیم کنیم، مثلا اگه مخاطبمون بیشتر توی اینستا هست اونجا فعالیت بیشتری کنیم، اگه مخاطب جوان هست لحن جذاب و شادی داشته باشیم و…

  • گیلدا هستم ۵ خرداد ۱۳۹۹

    ۱ دلیل اینکه چرا باید برند سازی کنیم رو و تاثیر برند در بخش های مختلف یک کسب و کاررو فهمیدم . و متوجه شدم که برند میتونه مارو ماندگار کنه و تک تک فعالیت های ما در کنار نوع و خصوصیات محصول ما میتونه روی برند ما و نظر مخاطب درمورد برند ما تاثیر بگزاره.

    ۲ اینکه برند بودن خرید رو برای مصرف کننده راحتتر میکنه. و اینکه یکپارچگی برند باعث میشه از اتلاف وقت برای تصمیم گیری های مجدد در مورد اینکه چکاریرو و به چه نحوی انجام بدیم میتونه جلوگیری کنه.

    ۳ بوم کسب و کارم رو بنویسم. محصولی که میخوام باهاش شروع کنم رو بنویسم . مخاطبینمو بشناسم و برای اونها شروع به تولید محتوا بکنم…..

  • گیلدا هستم ۵ خرداد ۱۳۹۹

    ۱ دلیل اینکه چرا باید برند سازی کنیم رو و تاثیر برند در بخش های مختلف یک کسب و کاررو فهمیدم . و متوجه شدم که برند میتونه مارو ماندگار کنه و تک تک فعالیت های ما در کنار نوع و خصوصیات محصول ما میتونه روی برند ما و نظر مخاطب درمورد برند ما تاثیر بگزاره.

    ۲ اینکه برند بودن خرید رو برای مصرف کننده راحتتر میکنه. و اینکه یکپارچگی برند باعث میشه از اتلاف وقت برای تصمیم گیری های مجدد در مورد اینکه چکاریرو و به چه نحوی انجام بدیم میتونه جلوگیری کنه.

    ۳ بوم کسب و کارم رو بنویسم. محصولی که میخوام باهاش شروع کنم رو بنویسم . مخاطبینمو بشناسم و برای اونها شروع به تولید محتوا بکنم

  • معصومه مولائی ۴ خرداد ۱۳۹۹

    پاسخ سوال اول : به زبان ساده بگم که من اصلاً قبل شنیدن این صوت فکر میکردم برندینگ یعنی یه لوگو🙄
    الان متوجه شدم برندینگ لوگو نیست آقا😊
    پاسخ سوال دوم: اثربخش ترینش این بود تو کسب و کار اینترنتیم که تازه راه اندازی کردم اینقدر دور و ورمو شلوغ نکنم و از یه بخش کوچیک و جزئی شروع کنم تا کم کم مشتری هام زیاد شن وبعد برم دنبال اضافه کردن یه خدمات دیگه!
    پاسخ سوال سوم: باید تمام تلاشمو کنم ذهنیت مخاطبمو نسبت به برندینگ محصولاتم تعیین تکلیف کنم. با مشتریم صادق باشم تا ذهنیت مشتریم همراه من شه😊

  • سمیرا کریمی ۳ خرداد ۱۳۹۹

    پاسخ سوال اول:
    علت این که چرا باید برند سازی کنم رو بهتر متوجه شدم و درواقع تعاریف درستی نسبت به برند و برندینگ پیدا کردم که تا قبل از شنیدن این فایل صوتی تعاریفم از این موضوع خیلی ناقص بود
    پاسخ سوال دوم:
    خیلی چیز ها رو یاد گرفتم از جمله این که متوجه شدم این که به صورت برند، کسب و کار کوچکم رو شروع کردم، کار درستی بوده
    و تمام مطالب این فایل صوتی برام ارزشمنده چون به طور مختصر نحوه تخریب و ماندگاری یه برند رو توضیح میده

    پاسخ سوال سوم:
    درحال حاضر برند دارم ولی برای معتبر کردن اون باید روی نقاط تماس برندم بیشتر از قبل کار کنم،نقاط تماس ضدبرندم رو حذف کنم و تنوع خدماتم رو بیشتر از این که هست نکنم که بتونم روی خدماتی که الان ارائه میدم تمرکز کنم

  • میلاد جلیلیان ۳ خرداد ۱۳۹۹

    با سلام. مهمترین مسئله ای که در این فایل بهش اشاره شد بحث ایجاد تعادل بین انتظارات، مشکلات و ارزش برند است همچنین فهم اینکه برند حاوی دو بخش ملموس و ناملموسه و فراتر از دید عام هست که برندسازیو رنگ و لوگو و بسته بندی میدونه. از نکات مهم دیگه اینکه باید خودمونو جای مخاطب بذاریم و تصمیماتمون برای مخاطب باشه و دوست داشتن خودمون.
    حالا که این فایلو گوش دادم چیزی مد نظرقرار خواهم داد اینه که پله پله باصبر و تلاش معنای هدفمو برای مشتری ملموس کنم با کم کم بتونه باهاش ارتباط بگیره و دنبال خدمات بهتر به مشتری باشم و این ذهنیت رو واسش خوب جا بندازم.

  • Hassanikh1363 ۲ خرداد ۱۳۹۹

    با سلام و تشکر از فایل صوتی مفیدتان
    از قبل تا حدودی با تعریف برند آشنا بودم نکته مهمی که در رابطه با تعریف برند برای من تازگی داشت این نکته بود که ادراک و تداعی بین مخاطب و آن برند هرچه نزدیکتر باشد برند قدرتمتدتر است.
    ۲- تعادل ایجاد انتظار در مخاطب و برآورده کردن انتظارات مخاطب منجر به تولید برند قوی میشود.
    فرایند برندینگ یک فرایند دائمی است.
    آشنایی با نقاط تماس خیلی مهم بود و کاربردی.
    اینکه ما برای چی باید برند داشته باشیم مثلا برای تمایز ما از بقیه که این تمایز مثبت باشه منجر به رشد ما میشود و برای حاشیه سود بیشتر و کاهش هزینه های بازاریابی در دراز مدت.
    ۳-تمرکز بر روی یک هدف خاص با توجه به قدرت مهارت و قدرت منابع در دسترس در شروع کار ،افزایش دانش،خستگی ناپذیر بودن،صداقت داشتن با مخاطب هدف،صبور بودن در برخورد با مخاطب و در پیشرفت زمینه کاری،ارتباط دو سویه برند من و مخاطب

  • محمد قربانعلی ۱ خرداد ۱۳۹۹

    قبل از گوش کردن به این فایل صوتی یک سری کلیات در مورد برندسازی می دونستم اما الان اطلاعات خوبی به دست آوردم
    نکاتی که در مورد touch point گفتید خیلی خوب بود و بخش brand recognition که درباره شناخت برند و تداعیات ذهنی مشتری صحبت شد کمک میکنه تا از روش های خلاقانه استفاده کنیم برای ایجاد ذهنیت مثبت برای مخاطبان
    به نظرم با توجه به نکات آخر وویس، باید اول از همه بازار هدف مون رو بشناسیم و بدونیم برای چه کسانی محتوا یا محصول تولید میکنیم و بعد هم زمان روی چندتا موضوع برای شروع تمرکز نکنیم و با یه محصول شروع کنیم،از ابزار های دیجیتال کمک بگیریم و لحن خودمون رو داشته باشیم تا برندمون جزو انتخاب های اولیه در ذهن مخاطب مون باشه.

  • زهرا ۱ خرداد ۱۳۹۹

    تفاوت برند و لوگو رو فهمیدم
    برند خیلی مهم تر و کارامدتر از لوگو هستش

  • محمد هشیارمقدم ۱ خرداد ۱۳۹۹

    -قطعا الان برند و برندینگ رو خیلی بهتر میتونم توضیح بدم. و ذهنیتم نسبت به اینها کامل تر شده.
    -یادگیری مسائلی مانند نقاط تماس، پکیجینگ و تاثیرش، تعادل بین انتظارات و برآورده کردن اون ها، تاثیر برند در ناخودآگاه و تصمیماتی که میگیریم،تاثیر تداعی‌های بد، قانون ۷+-۲، المانهای شناختی برند و انتقال آروم آروم اون‌ها، علت گران تر بودن برندها و از همه مهم تر و اثر بخش تر برای من داشتن تمرکز در شروع برندینگ بود.
    – اول از همه روی یک چیز تمرکز کنم. خودم رو جای مخاطب بذارم و آروم آروم ارزیابی کنم و پیش برم و حواسم به تک تک نقاط تماس با مخاطب جمع کنم. سعی کنم برند طوری ساخته بشه که یک اعتبار و ارزشی به مخاطبم اضافه کنه. در انتخاب المان‌ها وسواس به خرج بدم.

  • حسن چنگیزی ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۹

    سلام
    خیلی خوب مفهوم و معنای برند و برندینگ رو بیان کردین، آوردن مثال هایی از دنیای واقعی اطراف مون به جا افتادن این مفهوم کمک شایانی کرد.
    و اینکه برای داشتن یک برند، باید کالا یا خدمت مون رو با کیفیت خوب عرضه کنیم ، همزمان نقاط تماس رو به بهترین وجه ممکن ( برای هر کسب و کار میتونه متفاوت و مختص خودش باشه) ارایه کنیم، ارتباط خوب ، دو طرفه و دائمی با مشتری و جامعه داشته باشیم، مشتری مدار باشیم و …

  • حسام ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۹

    برای من که دانشجوی رشته مدیریت تبلیغات تجاری بودم برام صحبت های شما یادآوری بود اما با بیان گیرا تری بود، فقط چند تا نکته بود صدای بوق و اینکه این فایل برای یک دوره دیگر بوده و هی رجوع میکردید به آموزش ها و صحبت هایی از آقای صباغی که هنوز به مخاطبین شما ارائه نشده است و این رو هم میشه تاثیر بر مخاطب شما در نظر بگیرید.
    با این حال سپاس از شما.

  • مهسا رخیان ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۹

    الف:متوجه شدم برند یعنی ارتباط بهتر با مشتریان
    ب:متوجه شدم هر انتظاری برای مشتری ایجاد میکنم حتما حتما باید برآورده کنم.
    ج:تصمیم گرفتم تا برندم یکی از با صداقت ترین ها شناخته بشه

  • Miss.A ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۹

    ١. متوجه اهميت واقعي برند شدم كه چرا بايد برندسازي كرد
    ٢. اينكه از ي توانايي شروع بكار كنم خيلي نكته مهمي بود و نوع برخورد و تعامل با مخاطب
    ٣. با شناخت كامل بهترين توانايي و توليد محتواي مناسب كم كم وارد شد

  • فاطمه سمیعی ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۹

    سلام.بخش جالبش نقاط تماس بود و دقت رو این موضوع که چطور میتونیم نارضایتی کمتری برای مشتریانمون ایجاد کنیم، در واقع این قسمت که فرمودید{ اغلب مشکلات بر سر انتظارات ایجاد میشه و هر چقدر انتظارات رو در مشتری بیشتر کنیم مشکلات و نارضایتی هاشون بیشتر میشه و از طرفی هر چقدر انتظارات کمتر بشه ارزش برند کمتر خواهد شد.} نکته خیلی مهمیه و باید بتونیم تعدل خوبی بینشون برقرار کنیم.
    در مورد ساختن برند باید مشتری مدار باشیم و خودمون رو جای مشتری قرار بدیم و سعی کنیم حس خوب یک خرید رو در خریدار ایجاد کنیم

  • وطن دوست ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۹

    همیشه فکر می کردم برای برند سازی فقط باید گنده بود و هزینه کرد،ولی خوب الان فهمیدم درسته هزینه کردن لازمه ولی توجه به مخاطب وصبور بودن مهمتره.
    قسمت touch pointخیلی برام جالب بود.
    وبرای ساختن برند باید در قدم اول خودمون و تمام و کمال جای مخاطبمون بذاریم.

  • hamidj63 ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۹

    سلام
    فایل آموزشی خوبی بود در کلیات مفاهیم
    و به نکات خوبی اشاره شد
    شعاع دید من وسیع تر شد،
    این ک جای مخاطب باشیم
    یکپارچگی در نفاط تماس
    حوصله داشتن و ارامش جهت ثبات برند
    باید پله پله طبق گفتار شما و صبر زیاد یک برند خوب ایجاد کرد

  • آرزو ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۹

    باسلام.
    ویس واقعا عالی و جامع و کامل بود واسه منی که تازه وارد دنیای دیجیتال مارکتینگ شدم خیلی قابل درک بود مرسی.
    تفاوت برند و لگو رو متوجه شدم و کلا متوجه شدم واسه برند شدن یه مجموعه ای از کارها رو باید انجام داد تا تو ذهن مخاطب بمونیم.
    بیشترین چیزی که روم تاثیر گذاشت همین اثربخش بودن روی مخاطب و ماندگار بودن از این طریق بود و اینکه باید صبور باشیم تو این مسیر چون برند شدن یک شبه اتفاق نمیوفته.
    قبلا فکر میکردم واسه برند شدن باید خیلی هزینه پرداخت کرد ولی الان با کمی فکر کردن و شناخت بلزار و مخاطب میشه این کار رو انجام داد بنظرم

  • زهرا ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۹

    این فایل صوتی چه تغییراتی تو ذهنیتتون رخ داد؟
    رشد برند مثل بامبو است و باید صبور باشیم

    از این فایل صوتی چه چیزهایی مهمی یاد گرفتین؟ چی بود که براتون اثربخش بود؟
    برند فرایند ادارکی هست برای درک بهتر باید به تداعیات نزدیک بشه
    تاچ پوینت مسائل خیلی مهمی هستن

    به نظرتون حالا برای داشتن برند باتوجه به این آموزش چه اقداماتی باید انجام بدین؟
    تلاش کنم رابطه عاطفی بین مشتری ها ایجاد کنم. ایجاد انتظارات و پاسخ به آنها و تاچ پوینت

  • محسن ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۹

    سلام عالی بود، تفاوت برند و نوع نگاه برند با سایر موارد رو بیشتر و بهتر درک کردم، برند ادراکی که نسبت به طرف مقابل داریم، این جمله بی نظیر بود

  • محمدرضا طیبی ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۹

    این که باید سعی کنیم ادراک مشتریان از خودمون رو بشناسیم و اونو به چیزی که می‌خوایم نزدیک کنیم، نکته جالبی بود.

  • مرتضی احسانی ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۹

    قراردادن خودمون جای مشتری و ذهنیت مشتری باید برامون مهم باشه
    تفاوت لوگو و برند خیلی جالب بود
    مثال عالیس و واقعا خیلی خوب گفتید و باید واقعا تبلیغات نباید مخرب نباشه
    شناسایی تاچ پوینت ها هم عالی بود و خیلی خوب یادگرفتم .
    سپاس از زحمات🌹🌹

  • Leila ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۹

    به ذهنیت هام نزدیک بود .نکات آموزنده زیادی داشت برام اثر بخش ترینش نقاط تماس بود

  • سحر هانی ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۹

    باسلام.
    سوال ۱ : فرآیند برندینگ خیلی گسترده تر از اون چیزی بود که فکر میکردم. با توضیحات شما دیدم نسبت به این موضوع وسیع تر و دقیق تر شد. متوجه شدم هر فعالیت و رفتاری نسبت به مخاطب اهمیت ویژه ای دارد و روی برند ما تاثیر میگذارد.
    سوال ۲ : بحث نقاط تماس (touch points) بسیار جالب و تاثیرگزار بود. برندینگ دارای دو بخش ملموس و غیرملموس است.چیزهایی مثل لوگو،رنگ و … برند نیستند بلکه ابزاری برای برندسازی هستند. برند قابل لمس نیست. ادراک و احساس ما نسبت به یه فرد، محصول، سازمان و … است.
    سوال ۳ : در ابتدا بهتره که روی یک حوزه ی خاص تمرکز کنیم و کم کم کسب و کار را توسعه بدهیم.خودمان را جای مشتری بگذاریم و با برنامه ریزی دقیق تمام نقاط تماس خودمان با مشتری را پیدا کرده و اونارو تقویت کنیم.باید تمام سعی خودمان را بکنیم تا بین انتظاراتی که در مخاطبان ایجاد شده و برآورده کردن اون انتظارها تعادل برقرار کنیم. باید همیشه در ذهن مخاطب Top of the mind باشیم. فرآیند برند شدن طولانی اما ماندگار است.

  • SHamedV ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۹

    سلام
    تا قبل از این ویس از تبلیغ عالیس بعنوان یه نمونه میشنیدم و خودم و اطرافیانمم بخاطر طعم متفواتش فقط عالیس میگرفتیم. نمیگم نظرتونو نگید ن ولی نظرتونو تعمیم ندید. این کارتون اشتباهه

  • محمدعلی زندی ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۹

    🤔 یادتونه ازتون چندتا سوال پرسیده بودم تو این پست، حالا با شنیدن این فایل صوتی چه تغییراتی تو ذهنیتتون رخ داد؟
    خیلی عالی بود. تفاوت لوگو و برند – دلیل افزایش قیمت بعد از برند شدن و … کلا ۷ صفحه توی دفتر یاداشتم نوشتم.

    🤔 از این فایل صوتی چه چیزهایی مهمی یاد گرفتین؟ چی بود که براتون اثربخش بود؟
    بهتر کردن نقطه های تماس – تعادل بین ایجاد انتظارات و برآورده کردن – Top of Mind بودن – تداعیات من و یه دزد درباره پلیس 🙂 و …

    🤔 به نظرتون حالا برای داشتن برند باتوجه به این آموزش چه اقداماتی باید انجام بدین؟
    باید برم سراغ نقطه های تماس، بهترشون کنم. مثلا وقتی به مشتری جواب میدم که چجوری مشکلش رو برطرف کنه، فرداش پیگیری کنم و ببینم موفق شده یا نه.

  • فدیله سعیدی ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۹

    سلام فایل واقعا عالی بود سوال ۱.ذهنیت اولیه مشتری
    ۲.سوال دو.تعامل بین دومشتری و ارتباط برقرار کردن
    سوال۳.معنی برند توضیح که دادین فهمیدم که برند با لوگو فرق داره
    ایجاد انتظارات و براورده کردن انتظارات

  • محمد حسین درخشانی ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۹

    خیلی ممنون بابت این فایل خیلی لذت بردم و نگاه منو نسبت به برند و برندسازی باز کرد

    مهم ترین نکات که میشد دریافت کرد این بود که برای برندینگ باید خودمون رو جای مخاطب قرار بدیم و به این قضیه توجه داشته باشیم که یک برند یک شبه برند نمیشه و یک فرایند و مسیر رو باید طی کنه
    نکته بعد اینکه بابد سعی کرد که اون درک و تداعی که مخاطب از برند ما داره رو نزدیک کنیم به نقطه نظرهای خودمون و اون هدف اصلی و تصویر اصلی که دنبالشیم

  • میلاد اقبالی ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۹

    مهمترین چیزی که از پادکست متوجه شدم این بود که تا حدی باید از برند توقع ایجاد کرد که بتونیم از پس اون بر بیایم و با موضوع تاچ پوینت ها آشنا شدیم اینکه برند فقط لوگوی ما نیست برند تمام چیزهایی هست که مشتری از ما میبینه از هویت بصری گرفته تا اون تجربه ای که مشتری از محصول ما بدست میاره این که کاربر چه حسی نسبت به برند ما داره و با شنیدن اسم برند ما صفات خوب به ذهنش میاد یا صفات منفی

  • مهدیه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۹

    متوجه شدم باید تو ذهن مخاطب نهادینه بشی و حس خوب همراه با پشتیبانی خوبی به مخاطبین داشته باشیم حس اعتماد خیلی مهمه
    اقداماتی که باید انجام بشه گام به گام اتفاق بیوفته بهتره تا اینکه یهو و عجله ای وبدون برنامه باشه.

  • کاظمی ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۹

    سلام وقت بخیر
    ذهنیتم نسبت به برند و برندسازی جامع و کامل تر شد متوجه شدم برند در واقع تداعیات و ادراکیات مخاطب نسبت به شخص یا سازمان و خدمات هست و هرچه این تداعیات مخاطب به برند نزدیک تر باشه اون برند قوی تر هست اینکه ما نقاط تماس با مشتری داریم که در واقع اونها ابزار هستند. در فرایند برندسازی هر کاری که میکنیم خودمون رو جای مشتری بگذاریم و بعد در باره انجام کار تصمیم بگیریم، برندینگ در واقع ایجاد انتظارات و براورده کردن انتظارات هست
    باید همیشه در ذهن مشتری top of the mind باشیم یا جز دوم و سومین برندی باشیم که به ذهن مشتری میاد
    باید اول نقاط تماس با مشتری رو شناسایی کنم و سعی کنم این نقاط تماس رو از نظر کیفیت بهبود ببخشم، سعی کنم برای انجام هر اقدام حس مشتری و در نظر بگیرم و خودم جای اون بگذارم و به تمام اقدامات ریز و درشت توجه کنم چون همه ی این اقدامات در جهت برندسازی ممکن مثبت یا منفی باشه و صبور باشم چون فرایند برندسازی طولانی است

  • کاظمی ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۹

    سلام
    ذهنیتم نسبت به برند و برندسازی جامع و کامل تر شد متوجه شدم برند در واقع تداعیات و ادراکیات مخاطب نسبت به شخص یا سازمان و خدمات هست و هرچه این تداعیات مخاطب به برند نزدیک تر باشه اون برند قوی تر هست اینکه ما نقاط تماس با مشتری داریم که در واقع اونها ابزار هستند. در فرایند برندسازی هر کاری که میکنیم خودمون رو جای مشتری بگذاریم و بعد در باره انجام کار تصمیم بگیریم، برندینگ در واقع ایجاد انتظارات و براورده کردن انتظارات هست
    باید همیشه در ذهن مشتری top of the mind باشیم یا جز دوم و سومین برندی باشیم که به ذهن مشتری میاد
    باید اول نقاط تماس با مشتری رو شناسایی کنم و سعی کنم این نقاط تماس رو از نظر کیفیت بهبود ببخشم، سعی کنم برای انجام هر اقدام حس مشتری و در نظر بگیرم و خودم جای اون بگذارم و به تمام اقدامات ریز و درشت توجه کنم چون همه ی این اقدامات در جهت برندسازی ممکن مثبت یا منفی باشه و صبور باشم چون فرایند برندسازی طولانی است

  • حسین جی اس ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۹

    خب با توجه به ذهنیت خودم از برندینگ و برند شدن خیلی مفهومات زیادی داشت اینکه برندینگ رو فقط به اسم معرفی محصول با نام خاص نشناسم یا منم مثل بقیه فکر میکردم برند باید از یک لوگو خاص باشه که فهمیدم اینطور نیست
    قطعا یکی از چیزهایی که یاد گرفتم صبور بودنه البته با دوره ای که امشب برگزار میشه کتاب هایی معرفی کنید خیلی عالی تر و بهتر میشه 🙂
    و برای برند شدن به دانش خودم بیشتر نگاه میکنم تمریناتی برای صبر انجام خواهم داد
    امیدوارم اموزش های این دوره برام خیلی مفیده
    دمتون گرم

  • شیرین شمس ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۹

    سلام و ارادت
    ممنون از زمان که گذاشتین
    این مبحث که برند با اسم و لگو متفاوت است،اینکه برای برند شدن به خدمات نیاز است و…
    ویک تداعی زیبا بنظر بیاد بهتراز این هست که حس منفی بهت بده
    شیرین👑

  • حمیده نجفی ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۹

    اینکه برند یه لوگو یا طرح ورنگ خاص نیست بلکه اینا ابزار داشتن برند هستش باید خودمون رو جای مصرف کننده بزاریم ونقطه تماسی و حسی رو با مشتری ایجاد کنیم تا تداعی ودرک بهتری از برندمون داشته باشه وانتطارات مشتری رو براورده کنیم با پشتبانی قوی واحترام وهمدلی نسبت به مشتریامون واینکه مفاهیم ومعنای خوبی یاد گرفتم از فایل صوتیتون سپاسگزارم

  • محمد حاجیان ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۹

    در جواب سه سوال بطور کلی تفاوت لوگو و برند رو متوجه شدم و فهمیدم برندینگ همیشه و همه جا در حال انجام است !
    اطلاعات و اصطلاحات نقاط تماس جالب بودن 👌🏻
    و برای برند داشتن باید روی کیفیت کارمون ، شخصیتمون ، تاچ پوینت های مفید و به جا و رعایت مراحل سفر قهرمانی تمرکز کرد .

  • محدثه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۹

    سلام.جدا خسته نباشید و ممنون بابت فایل ارسالی بی نظیرتون.بنده مقطع ارشد تجارت الکترونیک هستم و کمابیش با این مبحث اشنا بودم ولی شما خیلی بی نظیر توضیح دادید.بازم ممنون و ی خواهش،اگه بشه فایل رو جداگانه هرکسی لود کنه و سیو کنه عالی میشه

  • عالمه تقوی ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۹

    سلام به نظر من برند شدن یعنی تو یه چیزی یا صفتی باید شاخ شی که مردم وقتی اسمش میاد به یاد چیزی می افتن حالا میتونه هم مثبت باشه هم منفی

    در حال حاضر خودم نتورکر هستم یک ماهه وارد عرصه اینستا شدم
    میخوام برند شم مشکل اینه که نمی‌دونم اسمم باید برند بشه یا یه محصول

    خوشحالم که با تیم شما هستم اولین جلستون فوق العاده بود

  • امین مشایخی ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۹

    این فایل صوتی چه تغییراتی تو ذهنیتتون رخ داد؟
    همه کارهای ریز و درشتی که در کسب و کار انجام میدیم روی ساخت برند اثرگذار است و برند رشد بامبو گونه ولی بسیار اثر بخش دارد.

    از این فایل صوتی چه چیزهایی مهمی یاد گرفتین؟ چی بود که براتون اثربخش بود؟
    تولید محتوا بسیار در کسب و کار های امروزی (ویترین اینترنتی دارند یا بهتره بگم تاچ پوینت اینترنتی دارند) بسیار بسیار مساله مهمی است.
    با تاچ پوینت آشنا شدم. با مفهوم top of the mind و recall آشنا شدم. و اینکه برند یک معنا و مفهومه و قابل اندازه گیری نیست. اینکه هزینه های بازاریابی را کاهش میده.

    به نظرتون حالا برای داشتن برند باتوجه به این آموزش چه اقداماتی باید انجام بدین؟
    در مورد تاچ پوینت های کسب و کارم فکر و تحقیق کنم و ذره ذره بهبودش بدم به جهت ایجاد احساس بهتر در مخاطبم.

  • محدثه سادات ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۹

    ذهیت مشتری و درک واحساس مشتری خیلی مهمه !همون طور که برخی عطر ها و بوی ادکلن های خاص در صدم ثانیه ما رو به گذشته ومی بره و یک خاطره می شه در واقع بنظر من برند سازی ایجاد خاطره است اگر خاطره ای که ساختید خوب باشه برند قوی اگر بد باشه برند ضعیف می شه ،
    من سعی می کم برای برند خودم برای ادمها خاطرات خوب بسازم
    می گن وقتی می خوای کسی و عاشق خودت کنی سعی کن خاطرات خوب زیادی برای طرفت بسازی

  • محدثه سادات ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۹

    پاسخ یک :ذهنیت اولیه مشتری خیلی مهمه !
    پاسخ دو:تعادل بین انتظار مشتری و اونچه ما ارائه می دهیم و و نگه داشتن این تعادل حرکت اهسته ولی رو به جلو ایچاد وجه تمایز
    پاسخ ۳ :حفظ انتظار برای بازار هدف ،باید top of mind بازار خودتان بشوید
    همه مجموعه کارها از ارتباط اولیه با مشتری و معرفی لو گو و وب یایت لحن صحبت و… می تونه در مشتری ایجاد معنا وکنه که باعث درکی از محصول و یا برند ما می ده و باعث می شه یک برند قوی یا ضعیف باشه (بر حسب نوع هملکرد در واقع مجموعه ای کارها ،فرایند بازاریابی و فروش )

  • بهزاد نادری ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۹

    با سلام و خسته نباشید
    با توجه به این که من کارمند یک برند معروف و فروشنده یک برند معروف دیگه هستم و هر دو این شرکت ها از تمام قدرت دیجیتال مارکتینگ و برندینگ در حال استفاده هستند یاد گرفتم که برای رسیدن به راس قله مدیران من چه کار هایی کردند و در حال انجام هستن و میخوام از هر دو این ها و قدرت اهرمی که برای ایجاد درآمد زایی استفاده کردن استفاده کنم تا درآمد بیشتری داشته باشم.
    و از این فایل صوتی فهمیدم که بخش پشتیبانی این دوشرکتی که من در حال حاظر باهاشون همکاری دارم اگر کمی به حرف های شما نزدیک تر میشدن پیش رفت دو صد چندان داشتن

  • مليكا فرازان ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۹

    ۱٫ نصبت به جواب هایی که تو سوالات قبلی داده بودم. عموما درست جواب داده بودم (خداروشکر)
    ۲٫ یاد گرفتم که باید صبور باشم و همیشه مثال بامبو رو یاد خودم بندازم.
    ۳٫ تاچ پوینت ها رو در نظر بگیرم. باید مشتری هارو به اون معنایی که برند در نظر داره نزدیک کرد. باید برای مشتری هامون انتظاراتی رو ایجاد و خودمون عملیش کنیم.

  • Maryamzds ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۹

    خیلی جالب بود وقتی اسم برند میومد من دیدگاهم نسبت بهش به اسم و یه محصول بود ولی فکر نمیکردم که انقدر مسائل ظریف داشته باشه مخصوصا قسمت تاچ پوینت ها که خیلی خوب و مفید بود….به اضافه‌ی همه این‌ها موضوع ایجاد انتظارات در حد براورده کردنشون به نظرم ضعف خیلی از برند ها بود

  • Maryamzds ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۹

    خیلی جالب بود وقتی اسم برند میومد من دیدگاهم نسبت بهش به اسم و یه محصول بود ولی فکر نمیکردم که انقدر مسائل ظریف داشته باشه مخصوصا قسمت تاچ پوینت ها که خیلی خوب و مفید بود

  • رضا ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۹

    با تشکر از محتوای عالی، با تفاوت برندینگ و برند آشنا شدم.
    به اهمیت برندسازی پی بردم.
    Touch point ها مفهوم جالبی داشت.
    از کم به بیشتر برسیم و نمیشه یک شبه کار برندینگ رو انجام داد بلکه یک فرایند تدریجی هست.
    برند ما را از رقبا متمایز کرده و می توانیم با آن شناخته تر شویم.

  • Minabanoo ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۹

    سلام. سپاس از توضیحات جامع و عالی شما بزرگوار
    من متوجه شدم که برند ساخت لوگو یا اسم خاص نیست احساس و ادراکی هست که در ذهن مخاطب نسبت به محصول ایجاد میکنیم
    این موضوع که خودم رو جای مخاطب قرار بدم و براین اساس کارم رو انجام بدم بسیارجالب بود و همینطور ایجاد تعادل بین ایجاد انتظارات و براورده کردن انتظارات برام جالب بود.
    اهمیت برند رو متوجه شدم که اگر برند قویتری داشته باشیم و حس واقعی با کیفیت بودن قبلا در مشتری القا شده باشه مشتری بدون تأمل به سمت محصولی میره که از برند قدرتمندتری هست.
    با استفاده از نقاط تماس ذهنیت درستی برای مخاطب ایجاد کنم و با پشتکار و تلاش این تصویر ذهنی رو در مخاطب ماندگار کنم
    و اینکه باید صبور باشم و درجه انتظارم رو قدری پایین بیارم تا نم نم رشد کنم

  • هادی کریمی ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۹

    عالی بود،
    یه پیشنهاد دوستانه دارم، و اون اینکه در طول بیان مطالب ارزنده خودتون مقداری اب خنک بنوشید ویا کمی مکث به روند ضبط بدهید برای تغییر لحن و از بین رفتن حالت خواب آلودگی.
    شاد باشی

    • محمد تقی کریمی ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۹

      سلام هادی جان
      ممنونم برادر، راستش من یه تیک میگیرم و خیلیم بی رحمانه آب نمیخورم 😅 باورت میشه اصلا بهش فکر نکرده بودم انقدر که فکرم درگیر اینه که محتوای خوبی ارائه کنم؟
      ولی خداییش تن صدام اینجوریه 😂

      ممنونم

  • الناز خلیل زاده ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۹

    اول یاد گرفتم که هر کار کوچیکیم که انجام میدم در راستای پیشرفت برندمه پس باید جدیش بگیرم.دوما از هیچ کدوم از تاچ پوینت ها غافل نشم و انرژیمو بین تاچ پوینت ها تقسیم کنم که برندم از هیچ کدوم کم نداشته باشه و اینکه بیشتر از قبل مطمئن شدم که من باید برندسازی توی کارمو بیشتر از قبل جدی بگیرم.

  • حمیده شریعت صفا ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۹

    سلام فایل صوتی عالی بود و متوجه شدم خودم یه تاچ پوینت هستم و در رفتارم با مشتریان تجدید نظر کنم

  • Narenji1995 ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۹

    چقدر بده ک نمیشه دانلودش کرد…اخه من نتم صبحگاهیه واقعا وقت اینکه با اینترنتم بهش گوش بدمو ندارم😞

    • محمد تقی کریمی ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۹

      سلام
      نگران نباشین، بزودی امکان دانلود برای همه فایل‌ها فراهم میشه.

      • حامد انصاری ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۹

        با توجه به آموزشهایی که این دوسال دیده و در حال دیدن آن هستم،قصد راه اندازی یک مرکز کوچینگ(لایف،بیزینس،تحلیل کسب و کارها) هستم.
        با توجه به این مسأله پاسخهای تمرینات را در ذیل داده ام.
        پاسخ سوال ۱)
        مقدمات مسأله برند و برندینگ را شفاف و به زبان ساده یاد گرفتم.یاد گرفتم که فرآیندی پیچیده و پر از قدم‌های کوچک با فکر برداشتن است و برای اجرای تمام مراحل در این مسیر باید خودشناسی و آگاهی از مخاطبان داشته باشم.نقاط لمس مخاطب را شناختم و اینکه تک تک آنها چه اثری روی مخاطب داشته و چطور میتوان اثرگذاری خودم را بالا ببرم.
        پاسخ سوال ۲)
        تعریف برند،برندینگ،تاچ پوینتها،تداعیات مثبت و منفی،احساس و ادراک،دلایل ایجاد برند،ارزشهای قابل ادراک،تمرکز،تعلچاملات،جای مخاطب قرار گرفتن،برنامه ریزی برای تاچ پوینتها و….
        پاسخ سوال ۳)
        شناسایی تاچ پوینتها برای راه اندازی کسب و کارم،برنامه ریزی و نقشه راه برای اجرای درست و دقیق هرکدام،فکر کردن و مشخص کردن ارزشهای قابل درک برای مخاطب که نیاز آنهاست و من در آن توانمند هستم.پیداکردن انتظارات مخاطبان احتمالی و راههای برآورده کردن آن،ایجاد مسیرهای تعامل با مخاطبان،ایجاد تعادل بین انتظارات و برآورده کردن آنها و راههای اجرای این تعادل،پیدا کردن بازار هدف و تمرکز روی آن

  • پريسا ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۹

    بسيار عالي بود و نكات مهمش رو يادداشت كردم ،مخصوصا touch point ها.و توصيه مناسبتون در شروع كار و دايره تمركز .
    ممنونم 🌹

  • محمد حیدری ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۹

    سلام من عناوین شناخت یا همون تاچ پوینت رو توی لوگو و رنگ بیشتر می‌دیدم ولی گویا فراتر از این چند مورد تاچ پوینت بوده
    اینو متوجه شدم که برای شروع کار باید نیچ مارکت خوبی رو استارت بزنم. و تاچ پوینت بهتری داشته باشم هر چند که اینها هویت برند من رو میسازن اون ادراک رو بیشتر و قوی تر کنم در ذهن مخاطبم
    بعضی از واژگان رو اصلا آشنا بودم و یا بصورت عامیانه شنیده بود
    م

  • اعظم علوی ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۹

    سلام
    محتوای شما هر قدر که مفید باشه ، با این لحن خواب آلود و اینقدر طولانی واقعا از ارزشش کم می کنه.

  • Samaneh prm ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۹

    سلام،خیلی عالی بود،من تاحالافکرمیکردم برندهمون لوگو هست امامتوجه شدم که اینطورنیست ویادگرفتم که برای ساخت برندم بایدبیشترازهمه چیزصبورباشم وپله پله وبافکرومتناسب باشرایطه خودم پیش برم،واینکه آقای کریمی صدای خوبی هم دارن

  • نوید ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۹

    برند: ادراک در ذهن مخاطب
    برندینگ:حفظ ادراک
    برند خیلی فراتر از فرد،سازمان یا سرویس هست
    Touch point: نمایشگاه،پیام صوتی خودکار،خدمات پس از فروش،خود محصول
    (نقاط تماس)تاچ پوینت مهمترین نقطه اتصال بین خریدار و فروشنده
    ما هر چقدر انتظارات ایجاد کنیم مشکلاتمون هم بیشتر میشود
    ایجاد تعادل بین انتظارات و برآورده کردن آنها
    برند شدن: افزایش حاشیه سود
    کم شدن هزینه تبلیغات
    استخدام راحتتر افراد توانا
    هرچقدر دایره تمرکز کوچیکتر باشه قدرت مانور بیشتر
    خودت رو جای مخاطب بزار برای ایجاد ارزیابی اولیه

  • سینا حیدری پور ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۹

    سلام
    من کلا متوجه شدم برای تک تک قدم هات باید برنامه داشته باشی و مداومت و یکپارچگی باعث میشه که شما رو در ۵ سال اینده متمایز کنه ، و تصمیماتی که گرفتم این بود که اول بشینم یه هدف گزاری کنم که دقیقاً میخوام به کجا برسم تا بعد به کمک swot و برند برم به اونجا برسم
    یه نکته ای که برای من جالب بود این بود که اگر خودت تصویر ملموسی توی ذهن مخاطبت ایجاد نکنی، اونا خودشون از تو یک تصویر میسازن! و این مرا یاد خاطراتی انداخت که یکی دوتا پروژه میلیونی خراب کرده بودم بخاطر اینکه ” باری به هر جهت ” رفتار میکردم
    خیلی خیلی دیدگاهم عوض شد از اینکه به چه جزییاتی باید توجه میکردم و نکرده بودم
    در کل عالی بود !
    پا تون درد نکنه!

  • نداکلائی ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۹

    سلام آقای کریمی
    راستش فایل صوتی شما کیفی بود
    و سعی کردم موارد مهم را یادداشت کنم
    تعریف برند در فایل مشخص بود متوجه شدم برندی که ایجاد می کنیم باید ادراک قوی در دهن مخاطب ایجاد کند
    و این ادراک به فعالیت خودمان و راه های ارتباطی ما با مشتری یا مخاطب بستگی دارد
    ما باید بتوانیم اطلاعات برند را به درستی و متناسب با نیاز مخاطب اطلاع رسانی کنیم
    برای برندسازی ابتدا باید touch point برندمان را شناسایی کنیم و در ادامه متناسب با نیاز مشتری به کار ببریم و به ادراک مشتری از برند توجه دقیق داشته باشیم

  • علی ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۹

    ۱.فهمیدیم که برندینگ چقدر دنیای وسیعیه و کوچکترین عکس العمل و عملکرد ما میتونه برند ما را قدرتمند یا نابود کنه ،
    ۲.یاد گرفتیم که برای اینکه یک برند داشته باشیم باید به تمام المان هایی که روی ذهن مخاطب تاثیر داره توجه کنیم از قبیل کیفیت محصول ،نحوه ی بسته بندی ،نحوه ی ارتباط با مشتری و…..
    و مطلبی که برام اثر گذار بود این هست که ساختن یک برند واقعا به همین سادگی نیست به خیلی المان ها بستگی داره و مهمترینش هم ارتباط موثر با مشتری هست
    ۳.به نظر با این آموزش ها ما علاوه بر اینکه باید محصول خوب و با کیفیتی داشته باشیم با با نحوه ارتباط برقرار کردن مشتری با محصول هم تمرکز کنیم که همان تاج پوینت ها است که مشتری با دیدن محصول به وجد بیاد و حاضر باشه به دوستان خود هم معرفی کنه ،همچنین ارتباط ما با مشتری باید اینقدر خوب و ادامه دار باشه
    که مارو تبدیل به یک برند کنه.

  • اکبر ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۹

    ممنون از توضیحات تون واقعا عالی بود

  • javadrigi ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۹

    برندینگ یک فرآیند جامع شامل هر چیزیه که به کسب و کار ما مربوط میشه
    برای ساخت برندمون باید بریم سراغ بوم کسب و کار

  • حامد ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۹

    سلام احساس می کنم این محتوا را همش با خمیازه تولید کردید

  • سعید تمر ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۹

    من یک چیز خاص تری یادگرفتم
    من همیشه در برند شخصی ام در حرفه ام، توقعاتی خیلی بالاتر از آنچه که واقعا میخواستم ادا کنم را ایجاد می کردم و از این محل آسیب دیدم.
    با افتخار، دارم از شما یاد میگیرم جناب کریمی.

  • پیام ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۹

    بسیار فایل خوبی بود و کلی ازش یاد گرفتم ممنون از این همه اطلاعات ارزشمند

  • سارا فراهاني ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۹

    نكته مهمي كه ياد گرفتم اين بود كه هميشه خودمو جاي مخاطب بذارم و ببينم ايا احساس رضايت ميكنم از اين نحوه ارائه

    • سارا فراهاني ۱۷ خرداد ۱۳۹۹

      جواب سوال یک: تعاریف هر دو رو متوجه شدم همچنین فرق برند و برندینگ رو دونستم. راه هایی که میتونه برای ایجاد یک برند کمک کنه رو متوجه شدم و کلی مطالب و نکات مفید دیگر
      جواب سوال۳: برای ایجاد برندم متوجه شدم که باید روی touch point ها بیشتر کارکنم و کیفیت محصولم رو ببرم بالا

  • mohammadizadi ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۹

    سلام ممنون از توضیحات خوبتون ، من مفهموم عملی متمایز بودنو فهمیدم و فهمیدم که وقتی محصولتو فروختی کارت هنوز تموم نشده و باید یک پشتیبانی قوی اراعه بدی و اینکه لگو برند نیست هم جالب بود برام این ویس باعث شد دیدگاهم نسبت به برندینگ عوض شه

  • سارا منصوری فرد ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۹

    ببخشید من سوال آخر رو یادم رفت جواب بدم
    اقدامات لازم برای برند شدن… به نطر من با توجه به توضیحات شما فقط و فقط ارتباط موثر برقرار کردن با مشتری و سایرین است… ایجاد یک نام خوب… نامی که با شنیدنش حس خوب در ذهن ها باقی بذاره… رفتار خوب و مناسب با مشتری ها موقع خرید و در زمان پشتیبانی… رفتاری که منجر به ایجاد ذهنیت خوب در مشتری بشه… بسته بندی خاص داشتن… بسته بندی ای که با دیدنش یا مشتری به وجد بیاد یا انقدر خاص باشه که تو ذهنش بمونه… انقدر این ارتباط ها باید ادامه دار بشه تا نام خوبی که انتخاب کردیم به برند تبدیل بشه…👌👌

  • سارا منصوری فرد ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۹

    سلام و خدا قوت
    من مفهوم برندینگ رو اینجور که شما توضیح دادید نمیدونستم… و با شنیدن این وویس تازه مفهومشو متوجه شدم…

    نکته ارتباط برقرار کردن با مشتری ها از طرق مختلف و ایجاد یه ذهنیت خوب برای مشتریان واقعا عالی بود… و نکته توجه به بسته بندی ها هم عالی بود…
    و غیر ازین نکته ای که درمورد شروع کار گفتید … اینکه از یه کار متمرکز و کوچیک شروع کنیم… و آروم آروم گسترشش بدیم عالی بود… من الان تو همین شرایط قرار دارم… و این نکته خیلی کمکم کرد که بتونم بهتر در مورد کارم تصمیم گیری کنم…

    در کل فایل صوتی عالی بود و اینکه ممنون از شما که انقدر با دقت توضیح میدید و حتی حواستون به ضبط نشدن صداهای اضافی هم بود… واقعا از صمیم قلب متشکرم از زحمتاتون🌹

  • زهرا ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۹

    سلام ممنون ازتوضیحاتتون مفهوم برند رو من ب این شکل نمیدونستم که الان متوجه شدم وهمچنین تاچ پوینت ها یه سری نکات جدیدی روداشت
    فهمیدم که بایدفعالیتهامون تداوم داشته باشه شاید زمانبرباشه ولی درنهایت به نتیجه میرسه و ماندگارخواهدبود.

  • Mr Behmard ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۹

    تعادل بین انتظاری که ایجاد میکنیم و برآورده کردن انتظار واسم جالب بود. یادمه جادی همیشه وقتی ازش درمورد اینکه چرا در فواصل مشخص پادکست بیرون نمیدی پرسیدن جواب داد که نمیخوام مخاطبا بیشتر از توانم ازم انتظار تولید پادکست داشته باشند چون من توان اینکه سر هم تایم مشخص پادکست بدم بیرون رو ندارم به دلیل مشغله زیادم.
    و خب تاچ پوینت هارو هم نکته جالبی بود. چیزی بود که همیشه واسم مهم بوده ولی نه تا این حد و نمیدونستم پستایی که میزارم چنین تاثیری داره.
    از الان باید سعی بشه به تاچ پوینت ها بیشتر توجه بشه و واسش فکر کرد و طبق برنامه ریزی پیش رفت.

  • محسن حبیبی ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۹

    بسیار ممنون. فقط استاد فایل ها قابلیت دانلود نداره؟

  • Tahereh ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۹

    سوال ۱: تا حدودی به ذهنیتی که داشتم نزدیک بود.
    سوال۲: تک تک موضوعات مطرح شده عالی و کاربردی بود اما توی مبحث Touch points خیلی عالی تمایزات رو توضیح دادید و خیلی برام جالب بود و هیچوقت انقدر بهش توجه نکرده بودم که نقاط تماس به اندازه کیفیت محصول یا خدماتمون میتونه مهم و تاثیرگذار باشه.
    سوال۳: با توجه به مطالب گفته شده بنظرم برای داشتن برند، علاوه بر ارائه محصول یا خدمات با کیفیت باید همزمان روی کیفیت نقاط تماس هم تمرکز کنیم تا بتونه اون حس خوب رضایت و امنیت خاطر رو هر چه بیشتر به مشتری منتقل کنه و در ذهن مشتری ماندگار بشه. نکته مهم بعدی هم صبر و صبر و صبر هست که خیلییییی اهمیت داره و باید زمان بدی تا بذر برندت رشد کنه و به بار بشینه.

  • مریم یوسفی ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۹

    تفاوت برند و لوگو رو متوجه شدم.ابزارهای شناساندن برند و نقاط تماس برند رو درک کردم.برای داشتن برند باید ابتدا ادراکی که از برندمان داریم برای خودمون ملموس باشه تا بتونیم اون رو به دیگران نشون بدیم و برندبشیم

  • Khadije59 ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۹

    باسلام وتشکراز صحبت های مفیدوباارزشتون
    من تاحالا فکرمیکردم لوگوخوب داشتن دربرندخیلی مهمه ولی حالا فهمیدم که لوگو فقط یه ابزار وکمک کننده هست.انتظارات قابل برآورده شدن برای مخاطب ایجادکردن موردی بود که توجه من وبه خودش جذب کرد واینکه خودم وجای مخاطب قراربدم وبه رفع نیاز مخاطب توجه کنم. واینکه توچه زمینه ای قدرت بیشتری برای ارائه خدمات دارم.وکلا اینکه برندملموس نیست ویک ادراکه

    • مرضیه قربانی ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۹

      عرض سلام… بسیار جامع و کامل کننده بود قسمت اثربخش این فایل برای من قسمتی بود که من به عنوان یک برندساز خودم رو در جایگاه مشتری قرار بدم و خود مشتری باشم تا از دید و ذهنیت مشتری و انتظاراتی که از یک برند دارم برای من به عنوان یک برندساز شفاف و واضح باشه.. و در قدم بعدی برندی متناسب با این ویژگی ها که انتظارات مشتری هدف اصلی اون باشه ساخته بشه.

      جواب ۲ : تصویرسازی درست از عوامل ملموس و غیر ملموس یک برند در ذهن افراد.. و تعهد و پایبندی به این عوامل باعث اعتماد هرچه بیشتر مشتری به این محصول و برند خواهد بود و مشتری با درک و احساس بیشتری که با برند پیدا میکند تصویری ماندگار در ذهن او پیدا خواهد کرد و نسبت به این محصول و برند وفاداری بیشتری خواهد داشت و این برند برای او بر هر برندی ارجحیت دارد.

  • شیرین تاتار ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۹

    باسلام. با تشکر از توضیحات خوبتون. بیشترین چیزی که برام مشخص شد، تفاوت بین برند و لوگو بود. من قبل از این وویس فکر میکردم که یک لوگو یعنی همان برند. ولی الان متوجه شدم که لوگو فقط بخشی از برند است.

  • هنگامه اسدی ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۹

    ممنون از توضیحاتتون.
    با اینکه مفهوم لوگو رو می‌دونستم اما راجع به تفاوتش نسبت ب برند کاملا روشن شدم.

    • مرضیه قربانی ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۹

      عرض سلام… بسیار جامع و کامل کننده بود قسمت اثربخش این فایل برای من قسمتی بود که من به عنوان یک برندساز خودم رو در جایگاه مشتری قرار بدم و خود مشتری باشم تا از دید و ذهنیت مشتری و انتظاراتی که از یک برند دارم برای من به عنوان یک برندساز شفاف و واضح باشه.. و در قدم بعدی برندی متناسب با این ویژگی ها که انتظارات مشتری هدف اصلی اون باشه ساخته بشه.

      جواب ۲ : تصویرسازی درست از عوامل ملموس و غیر ملموس یک برند در ذهن افراد.. و تعهد و پایبندی به این عوامل باعث اعتماد هرچه بیشتر مشتری به این محصول و برند خواهد بود و مشتری با درک و احساس بیشتری که با برند پیدا میکند تصویری ماندگار در ذهن او پیدا خواهد کرد و نسبت به این محصول و برند وفاداری بیشتری خواهد داشت و این برند برای او بر هر برندی ارجحیت دارد.

      • فرشته ۹ مرداد ۱۴۰۰

        برند یه ادراکه تو ذهن آدما، که اگر با ادراک خود فرد/تیم یا سازمان منطبق باشه، اون برند موفق بوده
        پیدا کردن touch pointها و بالا بردن کیفیت شون خیلی مهم بود به نظرم.
        و از همین کار باید شروع کرد

    • AmirBahador ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۹

      سلام
      با شنیدن این فایل صوتی که خیلی کامل و جامع بود خیلی از ابهاماتم برطرف شد.اینو یاد گرفتم که باید انتظاراتی که ایجاد میکنم رو به خوبی هم برطرف کنم
      و با مرور زمان و گام به گام برندم رو توسعه بدم.
      برای داشتن برند خوب اول باید مسیر و هدف خودمو مشخص کنم محصول متمایز و یا خدمت متمایز داشته باشم و سعی کنم اولین و یا بهترین باشم..
      احساس ادراک و تامل خوبی با مستری داشته باشم و این هارو در مشتری ایجاد کنم

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *