0

رفتار مصرف‌کننده دیجیتال

دومین کارگاه آنلاین دورۀ برندینگ اختصاص داشت به بحث بسیار مهم رفتار مصرف‌کننده دیجیتال، رسانه و احساساتی که فرد به برند ما پیدا میکنه.


⏰ مدت: ۵۷ دقیقه
⚫️ موضوعات مطرح شده:
✅ رسانه چیست و چرا باید از آن استفاده کنیم؟
✅ تفاوت بین انواع رسانه‌ها Paid, Owned, Earned
✅ چطور محصول خودمونو شخصی‌سازی Customization یا سفارشی‌سازی Personalization کنیم؟
✅ چطور به مخاطبین خودم هدیه بدم تا اثربخشی بهتری داشته باشه؟
✅ چرا باید برای برندسازی از علومی مثل فلسفه، هنر، روانشناسی و جامعه‌شناسی کمک بگیریم؟
✅ نقاط تمایز Point of difference و نقاط اشتراک Point of parity محصول در برند چیست؟
✅ چرا به مخاطب تخفیف بدیم؟
✅ چرا مخاطب احترام را درک می‌کند؟
✅ چرا مالکین کسب‌وکار و برند باید روی توسعه مهارت‌های فردی خودشون کار کنن؟


📚 تمرین این جلسه:
🤔 چطور می‌تونی برای مخاطب خودت تجربه جدیدی خلق کنی؟ (اگر بیزنس نداری از سایر بیزنس‌ها مثال بزن)
🤔 خودت چه تجربیاتی داشتی که باعث شد حس خوبی نسبت به برندهایی که ازشون خرید می‌کنی داشته باشی؟
🤔 اگر بخوای فقط یکی از مهارت‌های شخصیتو رشد یا بهبود بدی (مهارت ارتباطی، عزت‌نفس یا…)، اون چیه؟
🤔 به نظرت چه هدیه‌هایی میشه به مخاطبین داد؟

 

 

مشاهده تمام فصل‌های دورۀ برندینگ

📝 متن کامل فایل صوتی

سلام

وقت شما بخیر

من محمدتقی کریمی هستم و شما به فایل های صوتی آموزش برندینگ گوش می کنید.

خیلی خوشحال هستم که جلسه دوم برندینگ را با هم دیگر شروع می کنیم. جلسه امروز در مورد مصرف کننده دیجیتال است و روحیاتی که این مصرف کننده ها دارند و می توانیم بگوییم همه ما این حس و حال را در خودمان داریم و جزء مصرف کننده های دیجیتال محسوب می شویم.

مهمان: قبل از هر چیزی من بابت جلسه اول تشکر می کنم و این که مرسی که خیلی نکات خوبی را گفتی و چیزی که من را خیلی شگفت زده کرد این بود که فایل ها را مرتب کردی و فایل های مرتب شده را در کانال قرار دادی. من خودم اگر بودم هیچ وقت این کار را نمی کردم. واقعاً ازت تشکر می کنم. هیچ هماهنگی بابت این داستان هم نبوده است.

کریمی: من یک سری کامنت ها را نسبت به لایوی که راجع به فرهنگ داشتیم خواندم. چون در لایو که اجرا می کنی اصلاً متوجه خیلی چیزها نیستی. من متوجه شدم که حدود ده دقیقه یا یک ربع از تایم لایو ما برای جواب دادن به کامنت ها سپری شده بود. چهار پنج دقیقه برای این که شیرین بیاید و برود و نتوانستیم هماهنگ شویم سپری شد. برای این که گفتم آن جاهایی که لازم نیست حذف بکنم تا وقتی بعداً کسی گوش می کند وقتش تلف نشود.

مهمان: ماندگار می شود. این زمانی که گذاشتی برای این بحث است که این قضیه کاملاً برای بچه ها می ماند و هر موقع بخواهند می توانند به آن رجوع کنند و به نظر من کار خیلی خوبی انجام دادی و زمان گذاشتی. من اگر بودم هیچ وقت این کار را انجام نمی دادم. دمت گرم.

کریمی: مسئله ای که ما در مصرف کننده دیجیتال راجع به آن بحث می کنیم امروز هم برای این که ساختار این محتوا را دربیاورم یک حالت ؟؟؟ ۲٫۳۰ از اتفاقاتی که امروز برای خودم می افتاد ضبط کردم. یک محتوایی را سرچ می کردم. ویدئویش را گرفتم و گذاشتم تا بچه ها ببینند. یا یک چیزی را روی کاغذ می نوشتم و نکته برداری می کردم استپ به استپ ویدئو گرفتم. مثلاً وقتش کار پیش آمد و بیرون رفتم از این هم ویدئو گرفتم. برای این که بگویم این یک نوع محتوایی است که برای مصرف کننده دیجیتال خودت باید آماده کنی. امروز به آن می گویند بلاگ. به قول آقای حاجی محمدی که الآن یک دوره جدیدی طراحی کرده بود در خصوص این موضوع گفتم که بچه ها ببینند که چطور این تولید محتوا شکل می گیرد و از کجا و از چه منابعی استفاده می کنیم. شاید برایشان جالب باشد. همه ما مصرف کننده دنیای دیجیتال هستیم ولی این که من برای خودم این موضوع را بشناسم و یا این که من بروم این را بشناسم تا این که برای مخاطب خودم یک ارزشی را خلق بکنم خیلی دنیای متفاوتی دارد. امروز یک مقدار راجع به بحث مدیاهای مختلف صحبت می کنیم. راجع به پید مدیا و اون مدیا و ارن مدیا صحبت می کنیم.

مهمان: یکی از بچه ها گفت شب اول هفتصد نفر بودند. اتفاقاً ما می خواهیم آدم هایی این مطالب را دنبال بکنند که واقعاً دنبالش هستند. یعنی از آن ده هزار نفر ثبت نامی حدوداً هفت هزار نفر محتواها را شاید نبینند. سه هزار نفری که پیج من و شما را می بینند به نظرم کفایت می کند و ما وظیفه و تعهدی که دادیم را عملی می کنیم و این محتوا وجود دارد و می توانند استفاده بکنند و می توانند استفاده نکنند. به قول یک بزرگی بریزند در جوی. در انتخاب آزاد هستند. تو صحبتت را انجام بده.

کریمی: من یک نکته ای راجع به این مسئله می خواستم بگویم. ما در دوره های قبلی مان چه محتواگر خلاق که با شاهین کلانتری داشتیم و چه مسیر شغلی که با هم دیگر همیشه برگزار می کنیم دنبال این نیستیم که بگوییم صد رضایت دانشجو را جلب بکنیم. چون که صد رضایت دانشجو در یک بخش می تواند جلب شود و آن هم این است که تمام تمریناتی که به او داده می شود را انجام بدهد. این که من بیایم به این که حجم محتوا زیاد است انتقاد بکنم. قبل از این که یک نفر در این دوره ثبت نام بکند نوشته ایم که حجم محتوا زیاد است و ۱۲۱ ساعت محتوا است. پس آگاهانه انتخاب کرده است و هیچ اجباری هم نبوده است. از طرفی هم آدم ها برای خودشان در این دوره هستند. طرف می تواند محتوا را داشته باشد و سه ماه دیگر گوش بدهد. نکته ای که در فضای آموزشی وجود دارد همه بچه هایی که کتابخوان باشند این را تجربه کرده اند. تو یک کتابی را امروز می خوانی می گویی نفهمیدم و با آن ارتباط نگرفتم. چهار سال دیگر آن کتاب را یک ورق می زنی و یک جمله را می خوانی و می گویی مغزم متحول شد. دوره های آموزشی همیشه این طوری است. قرار نیست همان لحظه اثربخش باشد. برای اثربخش لحظه ای من هیچ وقت کار نکردم. خودت هم همین طور. من پیشنهادم این است که بچه ها محتوا را دنبال بکنند. اگر توانستند در لایوها یادداشت برداری بکنند. اگر هم نه لایو ذخیره می شود و می توانند بعداً این ها را نگاه بکنند و اجباری نیست که حتماً در همان لحظه بتوانند نگارش بکنند.

مهمان: در مورد تأخیر گذاشتن محتوا در کانال باید بگویم که یک فرقی بین کسانی که زمانشان را در زمان کلاس یعنی فیکس زمان صرف می کنند و یک لایو را می بینند با کسانی که از آی جی تی وی یا کانال می بینند باید قائل باشیم و این تفاوت زمانی فقط و فقط من باب این قضیه است. من از لایو می بینم و کلاس دست توست.

کریمی: آدرس تلگرام را باید اکشن کوچ ها به شما بدهند. اگر ندادند بعد از لایو به من پیام بدهید تا شما را به اکشن کوچ ها وصل کنم چون دوره از ۲۷ اردیبهشت شروع شده است و لایوهای ما هم در پیج خودم و پیج حمید صباغی ذخیره می شود. راجع به بحث فرهنگ دم کسانی که در لایو بودند گرم و دمت گرم که توی سایت رفتی و کامنت گذاشتی. خیلی مسئله مهمی را شما به آن پرداختید و به آن توجه کردید. این مسئله بسیار ارزشمند است که تمرینات را انجام می دهید. چون تمرینات برای خود شما است و برای ما نیست. این که ما سوال می پرسیم و می خواهیم شما راجع به آن فکر بکنید باعث می شود که خودتان بیشتر آن مسئله را متوجه شوید. این که من بیایم و بگویم فرهنگ خوب است و برویم فرهنگسازی بکنیم مسئله دانشگاهی است ولی این که شما می گویید من برای فرهنگ چه کار باید بکنم؟ و این که فکرت را مشغول بکنی خیلی ارزشمند است. یک نکته ای راجع به فرهنگ و برند وجود دارد که هیچ کدام از ما به آن اشاره نکردیم. این که هیچ کدام از ما نمی توانیم برای برند و آن فرهنگی که برند برای ذهن مخاطب و آن کامیونیتی از آدم ها می سازد توصیف درستی بکنیم.

در بحث برندینگ یکی از مشکلاتی که برندینگ و مطالعه در فضای برند و برندسازی وجود دارد این است که ما برندینگ را مثل ریاضی می خواهیم بفهمیم. برندینگ یک مسئله فلسفی روانشناسی است تا این که یک مسئله ای باشد که من می خواهم دو رنگ بپاشم و یک لوگویی بزنم. این ها را در بحث مقدماتی به شما گفته بودم. اگر من راجع به ابعاد مختلف می گویم اصلاً نگران این نباشید که نکاتی که من الآن می گویم سریع می گویم. ویسی که در سایت گذاشتم همین لایو قبلی است اما الآن یک سری نکات دیگر می گویم. یک ویس فرهنگسازی مکمل حدود یکی دو ساعته را هم رکورد می کنم. یک مقدار شرایط رکورد من این جا مناسب نیست. به این دلیل که لب پنجره هستم و سخت است. مسئله ای که راجع به بحث برند وجود دارد این است که برند واقعاً مسئله دو دو تا چهار تا نیست که بخواهیم به آن برسیم. دنبال این نباشید که خیلی زود یک چیزی یاد بگیرید و یک چیزی خلق بکنید. اصلاً امکان ندارد. یعنی من این را بعد از حداقل ده سال شاگردی کلاس رفتن اساتید مختلف و مطالعات مختلف می گویم. یکی از دلایلی که من سعی می کنم از ابعاد مختلف برای شما مسئله برند را توصیف بکنم به این دلیل است که برند یک چیز مشخصی نیست. اصلاً توصیف مشخصی وجود ندارد. یک فایل صوتی برای شما رکورد می کنم راجع به سیستم داینامیکز. این عبارت فارسی ندارد. فارسی اش داینامیک سیستم هاست. به واسطه سیستم داینامیک یک مسئله کاملاً علمی به واسطه یک رشته فوق علمی و فوق مدرن که علم روز هم است به شما به صورت کاملاً علمی توصیف می کنم که تمام مدل هایی که راجع به برندسازی تا الآن در دنیا وجود داشته است اشتباه است و چرا اشتباه است و چطور من باید مدل شخصی خودم را درست بکنم. یکی از مشکلاتی که در فضای تدریس برندینگ وجود دارد چه در ایران و چه در خارج از کشور این است که هر کسی به یک مدلی تدریس می کند. وقتی راجع به مارکتینگ صحبت می شود همه فور پی و فور سی می گویند. یک سری نکات مشخصی دارد ولی برند واقعاً این طور نیست که بخواهیم بگوییم آن چهار جمله را می خوانم و می گویم مدل پریز یا مدل آکر را استفاده می کنم. نیازی نیست این هایی که می گویم را بنویسید. در بحث لایو چون لایوها رکورد می شود و در آی جی تی وی و کانال تلگرام قرار داده می شود نگران نباشید. مهم این است که با هم دیگر جلو برویم چون فرصت خیلی کم است و این بحث بسیار عمیقی است. اگر قرار باشد راجع به این فضا تدریس شود فقط تدریس ای که یک نفر کلامی را انتقال بدهد حداقل سی صد ساعت زمان نیاز است. این که به مرحله ادراک برسد یک بحث جدایی است. ادراک هم زمانی است که حداقل گوش می دهید و انجام می دهید و در آن انجام دادن یک سری خطاها می کنید و آن خطاها منجر می شود که برای شما عمیق سازی شود. در آن ویس هم راجع به سیستم داینامیک گفته ام. سیستم داینامیک یک مقدار پیچیده است. من معمولاً سعی می کنم مسائل را ساده سازی می کنم. به شما می گویم که چرا شما نباید دنبال مدل بروید. شما نباید دنبال دو دو تا چهارتا نباشید. من سعی می کنم تمام چیزهایی که باور دارم درست است و شما را کمک می کند تا بفهمید که برند چیست و بتوانید از آن درست استفاده بکنید را به شما انتقال بدهم. در بحث برندینگ شما باید روانشناسی را عمیق بفهمید. چون اگر روانشناسی را درک نکنید نمی توانید برند خوبی بسازید. نمی توانید با مخاطب درست ارتباط برقرار بکنید. نمی توانید خدمات درستی بدهید. ساختار مغز را باید بشناسید و بدانید که مغز چطور کار می کند. اصلاً اطلاعات چطوری به مغز وارد می شود و چطور پردازش می شود و چقدر طول می کشد که یک سری اطلاعات جدید در ذهن ثبت شود. مثال ساده ترش را می زنم. شما بچه که بودید یک درس یا کتابی را می خواستید بخوانید و یک چیزی را باید حفظ می کردید. برای خیلی ها تاریخ راحت و برای خیلی ها سخت بود. وقتی می خواستید یک درسی را حفظ بکنید باید بیست بار آن مطلب را می خواندید تا به مغزتان برود. البته به خاطر روش تدریس اشتباه و روش یادگیری اشتباه که متأسفانه در آموزش و پرورش ما بود آن روش را به ما یاد داده بودند من الآن راجع به سیستم داینامیک و روانشناسی و ساختار مغز و نروساینس می گویم. دنبال این نباشید که من بگویم این جمله را بنویسید. این به درد نمی خورد. باید یک لحظه یک جمله به شما بخورد و اثربخش باشد و بگویید آهان این آن چیزی است که می خواهم به آن توجه کنم. این که محتوای زیادی بنویسی فایده ندارد. چون که شما نمی خواهید به کسی امتحان پس بدهید. شما باید با لایوها و با فایل های صوتی که می شنوید یک سری اقداماتی را برای خودتان بنویسید. اقداماتی که می نویسید کمک می کند که در بیزینس خودتان اثربخش باشید و الا این طور دوره ها را رفتن فایده ندارد. یکی از مشکلاتی که در فضای تدریس وجود دارد این است که آدم ها دوست دارند کلاس های مختلف بروند. یادگیری در کل جذاب است و اگر ما آن یادگیری را به اقدام تبدیل نخورم به مشکل می خوریم. داشتم راجع به مغز می گفتم. اگر من ندانم که مغز چطور کار می کند و چطور یک سری اطلاعات جدید در مغز ثبت می شود. نزدیک ۱۸۰ نکته راجع به مغز و سیستم یادگیری محتوا آماده می کنم. نمی دانم چند ساعت فایل شود. اگر این را بفهمید در گرافیک دیزاین و در مهارت ارتباطی با همسر و با پدر و مادر و مشتری و فرزند و در مسئله یادگیری و در برندینگ و فروش و مارکتینگ و در همه ابعاد به شما کمک می کند. چون شما می فهمید که مغز این طوری تصمیم می گیرد پس وقتی من به یک نفری یک پیامی می دهم مغزش این طوری پردازش می کند پس احتمالاً وقتی مشتری من یک پیام تبلیغاتی از من می بیند یک سری محتواها و اتفاقات در ذهنش رقم می خورد پس می توانم که بفهمم که بر اساس چه گام هایی به او یک پیامی را انتقال بدهم. خیلی خلاصه سعی کردم بگویم که برندینگ مثل مارکتینگ یا فروش یا گرافیک دیزاین یا خیلی چیزهای دیگر نیست. گرافیک دیزاین را می گویم از هنر بحث نمی کنم. چون خود هنر مثل فلسفه توصیف ندارد که وقتی به کسی می گویی هنر چیست چه توصیف مشخصی می تواند بدهد؟ یک سری چیزها است که می فهمیم ولی واقعاً قابل بیان نیست. هر کس به یک سبکی به زبان خودش یک توصیفی کرده است. این که کدام توصیف درست است توصیف درستی وجود ندارد. این ها را گفتم که بدانید قرار نیست برندینگ به شما یک شبه منتقل شود و قرار نیست شما با چند جمله و ویدئو و فایل صوتی متخصص برند شوید. شما باید گوش بدهید. آن چیزهایی که روی شما اثر می گذارد و می گویید آهان این جمله کمک می کند که من مثلاً هویت پیج اینستگرامم را به فلان شکل بسازم. یک بحثی را من در لایو قبلی راجع به پی او دی و پی او پی مطرح کردم که حواسم پرت شد و نتوانستم کامل بکنم. پوینت آف دیفرنس و پوینت آف پریتی راجع به چه مسئله ای است؟ من قبلاً در کلاس حضوری گوشی اپل و ساسمونگ را کنار قرار می دهم اما این جا نمی شود. شما فکر کنید این اپل است و این هم سامسونگ است. پوینت آف پریتی چیست؟ نقاط مشترکشان است. نقاط مشترک دو محصول وقتی کنار هم می گذارید. هر دو گوشی هستند. هر دو دوربین دارند. هر دو اسکرین دارند. این ها نقاط اشتراک مشخصی هستند. پوینت آف دیفرنسشان کجاست؟ اولین پوینت آف دیفرنس یعنی نقاط تمایزشان برندشان است. آن برند اپل است. این یکی برند سامسونگ است. پوینت آف دیفرنس بعدی این است که می گوید این یکی ۲۰۰۰ مگاپیکسل آن یکی ۱۵۰ مگاپیکسل دارد. اپل سه چهار دوربین و سامسونگ دو دوربین دارد. این پوینت آف دیفرنس های خود محصول است. به این دلیل این را می گویم که چه در این دوره و چه دوره های دیگری که مربوط به فضای محتوای آموزشی کسب و کار می شود همه می گویند من رقیب دارم. اگر رقیبم آمد چه کار بکنم؟ دنیا بدون رقابت معنا ندارد. من باید بدانم حالا که رقیب دارم چه اتفاقی را می توانم رقم بزنم. یک بخشی این است که من نقاط تمایز مشخصی را برای خودم انجام بدهم. آن نقاط تمایز کجا می شود؟ در فایل صوتی مقدمات گفته بودم. فایل مقدمات سی ساعت محتوا است که به صورت کات شده و خلاصه و فشرده بیان شده است. سعی کردم خیلی فشرده آن سی ساعت محتوا را انتقال بدهم. یک سری جاها نصفه نیمه و یک سری جاهایش کامل است. برای همین هم پیشنهاد می کنم حتماً آن را چندین بار گوش بدهید. پوینت آف دیفرنس محصول خودت را کجا می توانی مشخص بکنی؟ مثال خیلی ساده ای می زنم. دو نفر در پیج اینستگرام شال و روسری می فروشند. نمی خواهم راجع به وبسایت و استارت آپ و کسب و کار بزرگ مثال بزنم. یک مثال دم دستی می زنم. من و دوستم پیج اینستگرام دارم. هر کداممان هم هیچ چیز دیگری جز این که شال و روسری فروشیم بلد نیستیم. من و رفیقم تازه دکترای روانشناسی گرفتیم و حالا می خواهیم در پیجمان فعالیت بکنیم. من یک طراح گرافیستم من یک نقاشم من یک طراح لباسم من فروشنده لوازم آرایشی هستم. پوینت آف دیفرنس شما کجا می شود؟ دنبال یادداشت برداری نباشید. همراه باشید تا با هم دیگر جلو برویم. بعداً اگر سوالی پیش بیاید و مطرح بکنید من جواب می دهم و فایل صوتی مکمل رکورد می کنم. یک بخشی محتوا است اما جزئی تر اگر مثال بزنیم می گوییم نوع ارائه محتوای ماست. امشب یک مقدار راجع به محتوا صحبت می کنیم چون تایم محتوا به صورت جداگانه داریم. نحوه فروش نوع روسری. دقیقاً شیوه بیان دو نفر. آفرین این خیلی مهم است. آموزشی هم به شما می گویم ارائه خدمات ویژه، نحوه ارائه روسری به مشتری. خیلی خوب بود. دقیقاً همین مسئله است. اولین نقطه تمایز شما جایی است که خود شخص مالک کسب و کار یعنی اگر من مالک آن پیج اینستگرام باشم من خودم نقطه تمایز هستم. چون من مدل متفاوتی فکر می کنم. من مدل متفاوتی رفتار می کنم. من مدل متفاوتی به مشتری وقتی مثلاً به من زنگ می زند صحبت می کنم. این اولین نقطه تمایز شماست. خیلی ها این مسئله را نمی بینند. چرا من دفعه پیش گفتم بروید آن مقاله ای که راجع به هم بنیان گذار کیست است را از سایتم بخوانید؟ چون آن جا خیلی واضح توضیح دادم که کل یک سازمان هویتش را از هویت بنیان گذاران و مالکینش ارث می برد. به این دلیل به این مسئله اشاره می کنم که من باید روی شخص خودم هم کار بکنم. یعنی انتقاد پذیر باشم و اگر یک نفر بلد نیست انتقاد بکند مشتری اصلاً حال و حوصله درست فیدبک دادن ندارد. مثلاً از یک چیزی ناراحت است سریع یک فحشی می دهد که این محصولی که خریدم به درد نمی خورد. من باید یاد بگیرم که چطور انتقاد تند را تبدیل به فیدبک بکنم. در این چند روز بعد از آن لایو خیلی ها می گفتند محتوای شما کم بود زیاد بود سرعتت کم بود زیاد بود کاش این طوری می گفتی کاش آن طوری می گفتی کاش اسلاید می گذاشتی این کار را می کردی. گفتم اوکی من باید بفهمم مشتری که این فایل را گوش می دهد دانشجوهای این دوره مشتری هستند چه دغدغه ای دارد و از کجا می گوید. این که نمی خواهد تخریب بکند. دنبال این است که اثربخشی بیشتری داشته باشی. یک سری ها می گویند حجم محتوا خیلی زیاد است و پشت سر هم است. این را واقعاً کاری نمی توان کرد. اما گفتم شاید اگر یک مقدار طبقه بندی شده تر گفته شود برای بچه ها ادراک بهتری داشته باشد. برای همین نشستم گفتم امروز قبل از این که لایو را شروع بکنم برای شما علاوه بر این که آن پی او پی و پی او دی را این جا نوشتم تا یادم نرود. این را هم در یک جای کوچکی نوشتم تا یادم بماند راجع به این مسائل می خواهم صحبت بکنم. چون یک مدلی که من دارم این است که در فضای آموزشی به صورت بداهه پیش می روم. حالا به بحث پوینت آف دیفرنس یا نقطه تمایز من چیست برسیم. دو پیج داریم. اولی شخص خودم هستم که باید روی شخص خودم کار بکنم تا بتوانم درست تعامل بکنم و درست فکر بکنم و خودم را درست جای مخاطب و مشتری خودم قرار بدهم. دومی نوع خدماتی است که ارائه می دهم. همه این روزها پیج روسری و شلوار و جوراب می زنند ولی این که من چه خدماتی ارائه می دهم و چرا آن آدم باید از من بخرد را باید از خودم با صداقت بی رحمانه ای بپرسم. چرا من باید مثلاً از یک پیج اینستگرام که دقیقاً همان شکل پیج بغلی است و همان قیمت را ارائه می دهد خرید بکنم. اگر ما این چرایی را از خودمان بپرسیم خیلی راحت تر می توانیم به مسائل مختلف برسیم. بگوییم اوکی مثلاً به عنوان تکنیک فروش من می نویسم اگر دو جنس از من بخری قیمت یک و نیم را از شما می گیرم. اولین انگجمنت و اولین تعامل با مشتری باید رخ بدهد. وقتی که اولین تعامل رخ داد آن جاست که تو می توانی مشتری ات را سورپرایز بکنی و مشتری می تواند با تو انگیج شود و به صورت بلندمدت از تو خرید بکند. حالا چه اتفاقی رقم می خورد؟ آن عصر تجربه محوری این جا معنا پیدا می کند. یک زمانی عصر فروش و محصول و مارکتینگ و برندینگ بود و الآن واقعاً عصر تجربه محوری است. بچه هایی که دهه هشتادی هستند و پیج اینستگرامی دارند این را خیلی خوب فهمیده اند. ناخودآگاه بدون این که راجع به برندینگ و مارکتینگ بخوانند. فهمیده اند که مشتری باید حال کند. مشتری حال کند یعنی چه؟ من در لایو قبلی هم راجع به بیزینسی که داشتم گفتم. مشتری یک چیزی از من می خرد داخل آن یک نامه بنویسم که خیلی ممنونم که این خرید را از من انجام دادی. این کد تخفیف اختصاصی برای خودت. خیلی ها می گویند در بیزینس تخفیف نده. یک سری چیزها برای بیزینس لاکچری جواب می دهد. من الآن راجع به بیزینس ها در ایران نظر می دهم. کلمه کلیدی تخفیف برای ما ایرانی ها جذابیت دارد. بخواهیم نخواهیم جذابیت دارد. طرف به مغازه می رود لباس بخرد هزار تومان تخفیف بگیرد احساس برد می کند اشکالی ندارد بگذار این حس را داشته باشد. خیلی ها که در بحث فروش هستند مخالف این مسئله هستند. می گویند تخفیف نده. اگر جنست خوب است چرا باید تخفیف بدهی. جامعه من این طوری فهمیده است. همه اجتماع را نمی گویم. برای یک بخش زیادی از اجتماع تخفیف جذابیت دارد انگیج می کند و می گوید ایول. من یک نامه نوشتم در پاکت روسری که به مشتری می فرستم. نامه می نویسم که خیلی ممنون از من خرید کردی و امضا می کنم. می نویسم و پرینت نمی گیرم. پرینت کردن نشان می دهد که یک کار فله ای است و برای همه انجام می دهد اما وقتی برایش می نویسی می فهمد که چه جالب یک آدمی آن پشت بوده است و قبل از این که این پاکت برای من برسد برای من نامه نوشته است و از من تشکر بابت خریدم تشکر کرده است. چرا این مسئله مهم است؟ این بحثی که می گویم برند فقط برند نیست که بگوییم یک دو سه چهار و این قدم ها را بردار به این دلیل است که باید جامعه شناسی بدانیم. ما در یک جامعه ای بزرگ شدیم که در مدرسه و دانشگاه و خانواده و سر کار احترام ندیده ایم. وقتی به طرف احترام می گذاری از تو حس خوبی می گیرد و آن حس خوب باعث می شود که اکسپرینس خوبی برایش ایجاد کرده باشی. بگوید آهان ایول این چقدر خوب است من می خواهم باز هم از این خرید بکنم. یک کار دیگری که می توانی راجع به فروش محصولات فیزیکی و ملموس و تنجبل و لمس کردنی مثل روسری یا هر چیز دیگری اکسپرینس دیزاین بکنی این است که هدیه بدهی. چه هدیه ای؟ نکته ای که به شما می گویم در هیچ بیزینس ایرانی رعایت نشده است. بیزینس ایرانی چطوری هدیه می دهد؟ هدیه می دهد که بگوید من هدیه دادم. من سر این ماجرا به این دلیل عصبی می شوم که همیشه حرص می خورم. رفته ای چهار پنج ساعت مشاوره دادی طرف هم میلیونی پول مشاوره اش را داده است آخر سر هم آن چیزی که به او گفتی را انجام نمی دهد چون می گوید آن چیزی که من خودم فکر می کنم درست است و آخر سر هدیه را هم می دهد و خروجی نمی گیرد. بیزینس ایرانی هدیه می دهد که بگوید من هدیه دادم. سررسید می دهد. خودکار می دهد. هر کدام یک چیزهای مشخصی دارند. هدیه همه شان در این فازهای اداری مانند است. جدیداً یک سری بیزینس ها رعایت می کنند. اگر به این نکته توجه بکنید برد کرده اید. فقط باید خودت بفهمی که چطوری این را باید برای بیزینیس خودت و مشتری خودت شخصی سازی بکنی. اگر این نکته را در بحث هدیه درک بکنی و بتوانی چند مثال برایش بیاوری و پیاده سازی بکنی دوست دارم از تو بشنوم و بعداً به من بگی که این کار را انجام دادی تا بتوانم مثالش را بزنم. هدیه ای بده که بتواند هدیه اش بدهد. اصل هدیه داد بیزینسی دقیقاً همین است. چرا این را می گویم؟ این تجربه است. کاری است که انجام داده ام و فیدبکش را دیده ام. هدیه ای بده که بتواند هدیه اش بدهد. یعنی چه؟ یعنی باید تشخیص بدهی مشتری من شوهر دارد، زن دارد، بچه دارد، مادر دارد، پدر دارد. چه کسی دارد که به آن طرف بعدی بخواهم هدیه بدهم. یک مثالی را می زنم که خودم انجام داده ام. من به یکی از مدیران بزرگی که با او ارتباط خیلی خوبی هم دارم یک هدیه ای دادم. هدیه یک پکیجی بود که چنین بسته بندی داشت. در آن یک شیشه از گلدان کوچک شیشه ای که درش را می گذارید و اکوسیستمش رشد می کند بود. یک بسته بندی پلاستیکی و یک بسته هم خاک و دانه هایش و متن دستورالعملش که چطور پر شود و چقدر آب بریزی بود. این یک اکسپرینس است. یک هدیه آماده من به آن شخص نداده بودم. یک گلدانی که بگویم بیا این گلدان را بالای طاقچه ات بگذار نبود. این هدیه چرا جذاب بود؟ چون که طرف می خواند می گفت چه جالب من این را می توانم خودم درست بکنم. حالا شما ممکن است بگویید طرف وقت ندارد یا حوصله ندارد این کار را بکند که داشت. من تشخیص می دادم که به چه کسی چه هدیه ای می دهم. اگر هم حوصله اش را نداشت قطعاً آن هدیه را یا به خانمش هدیه می داد و یا به بچه اش. چون هدیه ای که قابل هدیه دادن بود. همین نکته را در بیزینس خودت اگر پیاده سازی بکنی دو هزار رقیب هم اگر برایت پیدا شود آن دو هزار هم اکسپرینس خاص خودشان را خلق می کنند و این آن تجربه محوری است که تو باید در بیزینست درک بکنی و متأسفانه در بیزینس های ایرانی این قدر درک نمی شود چون طرف فکر می کند اگر من یک هدیه ای بدهم سودش اگر از صد هزار تومان سی هزار تومان باشد از سی هزار تومان پنج هزار تومان می شود پس ول کن هدیه نمی دهم. شاید طرف نوک دماغش را می بیند. چون دماغ من بزرگ است به نوکش نمی رسد فقط همین جاست. معمولاً در بیزینس ایرانی این طور است که طرف می گوید من همان لحظه فقط سود بکنم. سود تو بلندمدت است. تو خدمات بده و واقعاً دلی این کار را بکن. من راجع به مارکتینگ هیچ وقت حرف نمی زنم اما در مورد برندینگ همیشه بحث دارم چون عمیق می فهمم. برندینگ کلاه گذاشتن سر این و آن نیست. سوء استفاده از احساسات این و آن نیست. اگر تو خودت حال دلت خوب نباشد حال دل کسی را نمی توانی خوب بکنی. برای همین می گویم برو آن مقاله هم بنیان گذار کیست را بخوان و متوجه شو که چقدر رشد فردی و توسعه مهارت های فردی و بهبود فردی مهم است. چون تو اگر حالت خوب نباشد احساس می کنی وقتی به مشتری ات خدمات می دهی باید یک منتی سرش بگذاری. احساس می کنی مشتری ات پر رو شد. در صورتی که این طور نیست. در صورتی که هر چقدر تو خدمات ارائه بدهی واقعاً آدم ها درک می کنند. من خودم بارها شده است بیشتر از آن چیزی که دریافت کرده ام داده ام. چون آدم ها درک می کنند. از هزار نفر ده نفر هم درک نکنند چه اشکالی دارد؟ طبیعت زندگی است. همه نباید صد در صد خدماتی که می دهی را درک بکنند. دوره می گذاری مثلاً هفت هزار نفر ثبت نام می کنند از هفت هزار نفر دویست سی صد نفر کامنت می گذارند. اشکالی ندارد. ما که نباید خودمان را ببازیم بگوییم وای این بی احترامی و قدرنشناسی است. اصلاً این طور نیست. شما باید برای حال دل خودت کار بکنی و آن حال دلت قطعاً به آن مشتری منتقل می شود. وقتی تو با حال خوب جواب کامنت می دهی و جواب دایرکت ناراحتی اش را می دهی و پشت سر هم پیگیری می کنی طرف می فهمد یکی به من اهمیت می دهد و به من احترام می گذارد. آن کاستومرکری که اپل دارد برای چه چیزی ارزشمند است؟ برای این که طرف می گوید اوکی یک اتفاقی افتاد هست تا حمایتم بکنم. اسطوره شناسی یک بخشی است که خیلی پیچیده است. من واقعاً راجع به آن فکر می کنم تا چطور محتوایش ساده سازی بکنم. پانصد ساعت هم برای بحث اسطوره شناسی اگر وقت بگذاریم باز هم کم است ولی در این چند وقت خیلی راجع به آن فکر می کنم تا ساده سازی بکنم و در یکی دو ساعت فایل صوتی رکورد بکنم. چون اسطوره شناسی خیلی به شما کمک می کند. بیشتر در فاز روانشناسی اسطوره شناسی را می گویم نه اسطوره شناسی ادبیات. چون بخش ادبیات به سمت محتوا و تولید محتوا می رود و آن دوره تولید محتوا است و یک چیز دیگری است و در این دوره نمی گنجد راجع به آن صحبت کنیم. در دوره محتواگر خلاق که احتمالاً اسمش تغییر پیدا کند راجع به اسطوره شناسی حدود پانزده یا بیست ساعت صحبت می کنیم و می گوییم اسطوره چیست. سعی می کنم خلاصه اسطوره را حدود دو ساعت به شما بگویم تا در کسب و کارتان استفاده بکنید. خیلی مسئله مهمی است. راجع به دو سه مسئله دیگری هم که نوشته ام صحبت کنم. یک نکته ای که قبلاً هم راجع به بحث آموزش خودم به شما گفته بودم این است که من وقتی بحث را شروع بکنم از همه ابعادی که فکر می کنم برای شما کاربردی است به صحبت کردن شروع می کنم. تمام این چیزهایی که گفتم هیچ کدام از این هایی نیست که این جا نوشتم و چیزهایی بود که برای این لحظه حس می کردم برای شما کاربردی است. دو کلمه کلیدی می گویم آن را بنویسید. اگر هم نتوانستید بنویسید اشکال ندارد. من بعداً در کانال یا سایت قرار می دهم. اگر دقت کرده باشید در سایت همه فایل های صوتی هایم را قرار می دهم. برای شما کلمات را می نویسم تا بتوانید استفاده بکنید و سرچ بکنید. راجع به کاستومایز کردن و پرسونالایز صحبت می کنم. کاستومایز کردن و پرسونالایز کردن چه فرقی با هم دارند؟ کاستومایز کردن را ساده توضیح می دهم. من به یک سایتی می روم و می خواهم خرید بکنم. برای این که آن محصول را بخرم به من می گوید که تو می توانی اندازه اش را تغییر بدهی. تو می توانی یک رنگ خاصی را انتخاب بکنی. تو می توانی جنسش را تغییر بدهی. همین کاستومایز کردن باعث می شود که قیمتش کم یا زیاد شود و علاوه بر این که طرف چیزی که دوست دارد را می گیرد این حس را در مغزش ایجاد می کند که من آن چیزی که می خواهم را کنترل می کنم. اگر در ایران مثال بزنیم کاستومایز در سیستم خودرو نداریم. تنها چیزی که کاستومایز می شود زه بغل ماشین پراید است. می گوید که این آپشن را دارم تا اگر می خواهی انتخاب کن. دستمال کاغذی هم ایران خودرو می گذارد. این آخر کاستومایز کردن است. این را به شوخی می گویم و درد بزرگی است و شما اگر این را دقت بکنید یک نکته ای دارد. می توانی به این توجه بکنی که من موقع فروش محصولم باید یک سری آپشن ها قرار بدهم تا مخاطبم حق انتخاب داشته باشد. الآن که به آن فکر می کنم می بینم که شما خودتان برای دسترسی به محتوا لایو اینستگرام ما را دارید. در آی جی تی وی و کانال تلگرام و سایت هم قرار می گیرد. از هر جایی که فکرش را بکنید و از هر جایی که راحت هستید می توانید استفاده بکنید. مجبور نمی کنیم که بگوییم فقط از همین یک راه ارتباطی همه محتواها را دانلود کن. یکی می گوید من از سایت نمی توانم دانلود بکنم کوچ ها فایل را برایش می فرستند. همه جوره ما باز گذاشته ایم. مسئله حق انتخاب دادن باید از روی احترام به مخاطب باشد و نه از روی این که حس قدرت داشتن و حس کنترل پذیری به آن آدم دادن باشد. وقتی من این فضای کاستومایز شده را به آن آدم می دهم تا بتواند خودش یک سری مسائل را انتخاب کند مثلاً این روسری که در اینستگرام می خری را می توانی دو هدیه از ما بگیری. هدیه اول این است که یک صندل برایت بفرستم. این مثالش خیلی بی ربط است. در باندر کردن است. مثالی برای کاستومایز کردن روسری به ذهنم نمی رسم. این که بتواند سایز روسری اش را انتخاب بکند یا طرحش را خودش بکشد. این در اینستگرام نمی شود و الا در سایت ممکن است. پرسونالایز کردن یعنی چه؟ پنج سال پیش گفتم آی بی ام یک سیستمی طراحی کرده است به اسم هوش مصنوعی واتسون. واقعاً ایران در این مسائل یک عمر عقب است. می گویند بعضی موقع ها صد سال عقب هستیم. احساس می کنم هوش مصنوعی که رفته است به دو هزار سال پیش رفته ایم. سیستم هوش مصنوعی آی بی ام واستون در بحث پرسونالایز کردن خیلی کمک می کند. پرسونالایز کردن چطوری است؟ من می خواهم به کسانی که وارد وبسایت من می شوند یک پیغام اختصاصی نشان بدهم. مثلاً شما سایت من را باز می کنید یک پیامی به شما نشان می دهد. مثلاً تهرانی عزیز و راجع به شهرش بنویس. آن شخص شوکه شود که از کجا فهمید که من از شیراز وبسایت را باز کرده ام یا از اصفهان سایت را باز کرده ام؟ این را خیلی ساده گفتم وگرنه پرسونالایز کردن یک بحث بسیار عمیق و بزرگی است. یا می گویی ای شیرازی عزیز برای استفاده از این محصول به جای سه ساعت محتوا سه دقیقه محتوا گوش بدهی. این را پرسونالایز کردی. محتوای سه ساعته را برایش سه دقیقه کردی. این مثال ساده ای بود که گفتم. من چند باری لاوی مشترک با چند تا اساتید داشتم. وقتی یک سوالی می پرسیدند من یک مرتبه نیم ساعت را می رفتم یک مرتبه می گفتم استاد ببخشید من حواسم نبود به شما فرصت صحبت کردن ندادم. اگر کسی تا الآن سوالی دارد جواب بدهیم. در مورد پی او پی و پی او دی یک فایل صوتی دقیق با جزئیات کامل می فرستم. اصلاً نگران نباشید. یکی از بچه ها گفت نوع بسته بندی روسری. در مورد پرسونالایز مثلاً روسری منگوله داشته باشد یا حاشیه داشته باشد. در همین حد در ذهنتان داشته باشید. من سعی می کنم مثال های ملموس و کاربردی از پرسونالایز بزنم. یک بار دیگر نمی گویم. بعداً که لایو را گوش بدهی. علی صادقی قبول دارم چیزی که می گویی را. یکی از بچه ها می گوید نوع بستنی که خودت انتخاب می کنی در بحث کاستومایز بودن است. مهران ساسانی می گوید که پرسونالایز یعنی پیغام شخصی و به نام خودش برای خود شخص. مرسی. بله پرسونالایز یعنی چیز منحصر به فرد برایش در نظر بگیریم. آفرین. برای خواندن آن مقاله به سایت خودم بروید. به اسم هم بنیان گذار کیست است. یکی از بچه ها تجربه اش را نوشته است. می گوید من یک بار یک پکیج آموزشی را نوشتم که وقتی باز کردم یک پکیج کوچک چای و قند بود از طرف آن مجموعه نوشته بود چای امروزتان را مهمان ما باشید. آفرین دقیقاً این ها خیلی ارزشمند است.

راجع به مدیا هم من این جا نوشته بودم که با شما صحبت بکنم. مدیا همان رسانه است. بستری است که پیغام شما قرار است به مخاطبتان انتقال پیدا بکند. این بستر ابعاد مختلفی دارد. جاهای مختلفی دارد. یک چیز جالبی که وجود دارد این است که هر چیزی که شما بتوانید با آن پیغامتان را انتقال بدهید رسانه است. اما قدرتشان کم و زیاد است. یکی تلویزیون است یکی رادیو است یکی فیسبوک و اینستگرام است. همه این ها مدیا محسوب می شوند اما قدرتشان متفاوت است. یکی روی تخته سنگ یک پیغام می نویسد خود تخته سنگ مدیایش است و آن چیزی که رویش نوشته است و پیغامی که انتقال می دهد محتوایش است. میزان اثرگذاری آن تخته سنگ و تراکت و تلویزیون با هم دیگر متفاوت است. چند نوع مدیا داریم. یکی پید است یکی اون مدیا و یکی ارن مدیا است. اصلاً نگران کلمات انگلیسی نباشید. در بخش وب سایت انگلیسی و فارسی اش را قرار می دهم. مسئله رسانه خیلی مهم است به این دلیل که شما تمام اتفاقاتی که رقم می زنید را به واسطه یک رسانه باید انتقال بدهید. اگر می خواهید پیام تبلیغاتی بدهید. به واسطه خود سوشال مدیا که مدیای دو طرفه است و دیگر مثل تلویزیون که یک پیغامی بیاید و مجری آن جا یک چیزی بخواند و هیچ اتفاقی را نتوانی رقم بزنی یک طرفه نیست. پید مدیا یا رسانه های پولی آن هایی هستند که به آن پول داده ای و تبلیغت را کرده است و برایت یک محتوایی نوشته است و یک حرفی زده است. خود سوشال مدیا هم می تواند اون مدیا باشد یعنی رسانه ای که مالکش هستی و هم می تواند پید مدیا باشد. پید مدیای اینستگرام چیست؟ آن تبلیغات رسمی اینستگرام است. فیسبوک ادز یا گوگل ادز هم پید مدیا هستند. فیسبوک ادز جزء تبلیغات رسانه ای محسوب می شوند. اون مدیا این است که تو یک پیج اینستگرام یا وبسایت داری. این ها همه جزء رسانه هایی است که خودت رویشان مالکیت داری. ارن مدیا رسانه هایی است که تو هیچ رکوئست مستقیمی به آن ها نداده ای ولی آن ها برای تو تولید محتوا می کنند. اینی که می گویم یک مقدار پرسونال برندینگی است اما مثال دیگری هم می زنم. یک ورزشکار می تواند یک پیج اینستگرام داشته باشد که اون مدیا است. یعنی پیجی که مالکش است و می تواند پست و استوری در آن قرار بدهد و هر کاری بکند ولی ورزشکارها ارن مدیای خیلی زیادی دارند. چون طرف گل می زند. اکثر ورزش ها توپی است. من چون فقط روی بوکس و بدنسازی تمرکز دارم فوتبالی نیستم. مثلاً یک والیبالیستی است که خیلی معروف است و واقعاً هم معروف است. با رسانه ای مصاحبه نمی کند ولی روز به روز شهرت و قدرتش بیشتر می شود. این آدم ارن مدیایش هم زیاد است. وقتی گل می زند یا امتیاز می گیرد رسانه ها راجع به او می نویسند و این باعث می شود شهرتش بیشتر شود و اعتبار آن شخص و محبوبیتش بیشتر شود. آن ارن مدیا است. آون مدیا این است که وقتی به خانه رسید در پیج خودش استوری می گذارد که امروز خیلی خسته شدیم اما خوشحالم که باعث افتخار کشورم شدم. برای پید مدیا می توان مثال روپرتاژ زد. شما به وبسایت خبری پول می دهی و برایت محتوایی که خودت نوشتی را پابلیش می کند. اون مدیا همان محتوایی است که در وبلاگت می نویسی. مثلاً علی حاجی محمدی مثال جالبی است. یک پستی می گذارد بدون این که خودش بگوید آدم ها استوری اش می کنند. این به یکی از زیرشاخه های آن ارن مدیا برمی گردد. آدم ها راجع به آن آدم صحبت می کنند. چون یک کار اثربخشی انجام داده است. با این دیدگاه کار اثربخش را انجام نداده است که من یک کاری انجام بدهم که راجع به من حرف بزنند. یک مثال ملموسی که در این چند وقت تجربه کردیم آن شخصی که می گفت راجع به من تینک بکن یا تینک نکن و فالو کن بود. شعرش یادم نیست. چون ویدئویش را پلی کردم و کامنت های زیر یوتیوبش را خواندم. از خنده می ترکیدم. از بس که نقد کرده بودند. الناز گلرخ و پسری یک شعر و آهنگی خواند و گفت تینک بکنید آدم ها راجع به این ها حرف زدند و استوری و پست می گذاشتند. الآن در یوتیوب الناز گلرخ بزنید می بینید که چقدر بچه هایی که تولیدمحتوا می کنند و بلاگر هستند در این ماجرا تولیدمحتوا کردند. این یعنی ارن مدیا یعنی هزاران نفر راجع به آن ها صحبت کردند. واقعاً نمی توانیم بگوییم این مثال منفی یا مثبت است. برای آن ها شاید مثبت بوده است و از نظر ما شاید منفی و چیپ بوده است. اگر شما بیشتر روی اون مدیا تمرکز بکنید و محتوای درست تری که کاربردی باشد را ارائه بدهید خیلی رسانه قوی تری می سازید. من به قدری در ذهنم ابری بسیار بزرگ از دیتا است تا بخواهم کانکت بکنم و بیرون بکشم و بگویم فراموش می کنم. ما هنوز در بحث مقدمات برندینگ هستیم. اگر به سایت من بروید نوشته ام پیش نیاز آموزش برندینگ. هنوز به برندینگ نرسیده ایم. کار زیادی داریم. هر محتوای که راجع به برندینگ است را دقیق خلاصه نویسی بکنید. چون من محتوای تکمیلی ارائه می دهم و برایتان کابردی تر می کنم و دوباره به شما تقدیم می کنم. چه به حالت داکیومنت دقیق تر و قول می دهم روی هر کدام محتوای صوتی مکمل تری را رکورد بکنم. امروز هم یک ویدئو به صورت بلاگ طور برای شما رکورد کرده ام. خواستم این که که کجاها رفته ام تا سرچ بکنم و چه اقداماتی کردم و کجا رفتم و چه خریدی کردم و کجا رفتم و سر و صدایی که از بیرون می آید طول می کشید اما تجربه بکنید.

دیدگاه کاربران
  • وطن دوست ۲۱ خرداد ۱۳۹۹

    سوال اول.
    من کارم فروش گلسر هست و همیشه سفارش ها رو با توجه به نیاز مخاطب انجام میدهم،انتخاب رنگ،سایز موردنظرشون،اضافه یا کم کردن جزئیات.ولی خوب دوست دارم بیشتر بتونم شخصی سازی کنم،مثلا اسم کسی که از گلسر استفاده میکنه رو روی گلسربتونم حک کنم.
    سوال دوم.
    مثلا برای خرید مبلمان از برندمبلمان صبا،تجربه خوبم این بود که کاررو با توجه با ابعاد منزلمون سفارشی ساختن،کاری که خیلی از برندهای برتر مبلمان انجام نمیدن.
    سوال سوم.
    مهارت ارتباطی
    سوال چهارم.
    من یه گلسر هدیه می دم،گلسری که کاربردهای مختلف داشته باشد.تخفیف در خرید بعدی.

  • Grey ۱۹ خرداد ۱۳۹۹

    چطور می‌تونی برای مخاطب خودت تجربه جدیدی خلق کنی؟ (اگر بیزنس نداری از سایر بیزنس‌ها مثال بزن)
    دیجی‌کالا می‌تونه برای کسانی که اولین خریدشون رو انجام میدن متناسب با خریدشون همراه با ارسال سفارش یک هدیه ارسال کنه. و برای کاربرانی که سابقه خرید دارن کارت هدیه با مبلغ درستو حسابی نه این کارت هدیه‌هایی که ۱۰ تومن اعتبار دارن:/ بده که خودش بتونه هر جوری صلاح میدونه خرجش کنه یا اصلا همونو بتونه هدیه بده.
    خودت چه تجربیاتی داشتی که باعث شد حس خوبی نسبت به برندهایی که ازشون خرید می‌کنی داشته باشی؟
    از سایت دانو چند تا دفتر سفارش دادم و همراه دفترهام یک تقویم هم فرستاده بودن که هنوز هم دارم ازش استفاده میکنم:)
    اگر بخوای فقط یکی از مهارت‌های شخصیتو رشد یا بهبود بدی (مهارت ارتباطی، عزت‌نفس یا…)، اون چیه؟
    مهارت ارتباطی
    به نظرت چه هدیه‌هایی میشه به مخاطبین داد؟
    کد تخفیف ۵۰ درصد
    یک آموزش رایگان به انتخاب خودشون
    بازی فکری
    صنایع دستی
    یکی از محصولات سایت رو میشه به عنوان هدیه فرستاد.
    متناسب با خریدشون هدیه ارسال بشه مثل خرید خودم که دفتر سفارش داده بودم و یک تقویم به عنوان هدیه باهاش ارسال شد.

  • سارا فراهاني ۱۹ خرداد ۱۳۹۹

    سوال يك: با توليد محتواي ساده، قابل فهم و در عين حال كاربردي و همچنين از نظر بصري زيبا. كارم تدريس هست و خب به نظرم ميتونم جزوات دانشجوهام رو با جلد و بسته بندي زيبا برايشون ارايه كنم. پشتيباني و پيگيري تمرينات. ارائه محتوا بيش از انتظار مخاطب. هداياي اموزشي. همچنين ايجاد شرايط قسطي و تخفيف براي افرادي كه علاقه مند اما در حال حاضر هزينه اش را ندارن. و در اخر گذاشتن ضمانت بازگشت وجه بدون پرسيدن علت.
    سوال دوم: مثلا هر باري كه از محصولات شركت اپل خريداري كردم (صرف نظر از محدوديتاش) هميشه احساس رضايت رو داشتم و هيچ وقت پشيمون نشدم و هميشه امكاناتش فراتر از انتظارم بوده (مثل خيلي نرم افزارهاي پولي كه به صورت رايگان تو خود سيستم عاملش هست.) مثال داخلي هم يك مورد كلاس اموزشي كه در يك جايي شركت ميكنم هميشه دروس خريداري شده رو به روزرساني كردن حتي براي خريداران قديمي. و يا اينكه يك جوراب فروشي رفتم گفتن اگر ٦ عدد جوراب بخري پول پنج عدد رو پرداخت ميكني
    سوال سوم: به نظرم انتخاب خيلي سخته ولي به احتمال زياد انتخابم مهارتهاي ارتباطي باشه
    سوال چهارم: تو حوزه كار خودم (تدريس) دوره رايگان و يا وبينار و سمينار رايگان و يا باتخفيف زياد (چون بسياري از افراد قدر دوره رايگان رو نميدونن و اهميت نميدن پس اگر پولي بگيري حتي خيلي كم، اهميت بيشتري ميذارن)
    نرم افزاري كه ميتونه بهشون كمك كنه. چون تندخواني تدريس ميكنم به نظرم كتاب هم چيز خوبيه
    در حوزه ديگر هم خيلي چيزها هست مثل: دفتر يادداشت روزانه زيبا. كتاب، چيزهايي كه لازمه مخاطب وقت بذاره و درست كنه مثل جورچين، لگو، مواد اشپزي (البته فاسد نشدني)، وسيله تزييني، حتي من در مواردي ديدم كه هديه هاي ارزشمند مثل صنايع دستي و يا خوردني هاي سنتي و وسايل فرهنگي خودمون رو ميدهند مثل شركت بوتان اگر اشتباه نكنم قطاب به ما هديه دادند و …

  • ammarmohammadi ۱۴ خرداد ۱۳۹۹

    چطور می‌تونی برای مخاطب خودت تجربه جدیدی خلق کنی؟ (اگر بیزنس نداری از سایر بیزنس‌ها مثال بزن)
    طرح سوال و تغییر دیدگاه دانشجو نسبت به مطالبی که به طور عادی از دیگران می‌شنود (سخته ولی خوب جواب داد)
    برگزاری متفاوت جلسه مشاوره حضوری و آنلاین (تست شد عالی بود)
    دورهمی‌های آخر هفته با اعضا (تست شد عالی بود)
    برگزاری جلسه معارفه رایگان و در صورت تمایل ثبت نام و غیره

    🤔 خودت چه تجربیاتی داشتی که باعث شد حس خوبی نسبت به برندهایی که ازشون خرید می‌کنی داشته باشی؟
    تجربه شرکت در کارگاه عالی که به خرید مداوم از سایت شرکت منجر شد.
    تجربه پاسخگو بودن شرکت در حالتی که خرید اینترنتی ناقص مانده بود و سیستم خرید اینترنتی سایت نشان نمی داد

    🤔 اگر بخوای فقط یکی از مهارت‌های شخصیتو رشد یا بهبود بدی (مهارت ارتباطی، عزت‌نفس یا…)، اون چیه؟
    مهارت برنامه‌ریزی

    🤔 به نظرت چه هدیه‌هایی میشه به مخاطبین داد؟
    با توجه به این مخاطبینم دانشجو هستند:
    دوره آموزشی رایگان یا با تخفیف ویژه
    ارسال بسته آموزشی همراه با پیکسل دانشجویانه و دمنوش و ماگ طرح دانشجویانه
    شارژ گوشی یا بسته اینترنتی
    کارت هدیه نقدی و اعلام برنده در سایت
    جلسه مشاوره رایگان
    بورسیه شهریه ترمی
    ارسال مستقیم ویدیوهای آموزشی در پیام‌رسان مجازی
    کد تخفیفی که بتونه با یکی از دوستانش شریک بشه

  • محمدجواد کارآمد ۱۳ خرداد ۱۳۹۹

    ۱-مثلا برای فروش اینترنتی طلا و جواهرات میشه اون رو کاستومایز کرد و مخاطب اجزای کار رو خودش انتخاب کنه
    ۲-برخورد خوب طرف یا کارکنان
    ۳-کمال گرایی و اعتماد بنفس شروع کردن
    ۴-بیزنس خدماتی و کالا مطمئنا باهم متفاوته برای کسب و کار خدماتی میتونه زمان گذاشتن بیشتر یا دوره ی دیگر یا فایل مکمل و…
    برای کسب و کار محصول محور میتونه کالای مکمل یا همونطور که توضیح دادید هدیه ای که بشه هدیه داد.

  • sajedeh ۱۲ خرداد ۱۳۹۹

    خلق تجربه مثه کار برنامه ریزی شده ای ک مک دونالد کرد اسم مشتری رو اشتباها نوشت روی محصول سفارشیش ک فقط تونگاه اول شاید منفی باشه ولی باعث تعامل بیشتر و جذب مشتریه

  • معصومه مولائی ۱۲ خرداد ۱۳۹۹

    ۱٫ من در کنار محصولاتم همیشه یه هدیه متناسب و همسو با محصولاتم میذارم. محصولات من شیرینی های رژیمی هستن،همیشه کنارشون یه نسکافه بدون قند یا شکلات تلخ میذارم. از این قضیه فیدبک خوبی گرفتم.
    ۲. من طراحی و بسته بندی پک خیلی برام مهمه. متاسفانه هیچ تجربه خوبی در این زمینه در مورد خریدهام ندارم.
    ۳. کنترل اضطراب اجتماعیم
    ۴. به نظرم هرچیزی که همسو با اهداف نهایی محصولاتت باشه.مثل چیزی که من در پاسخ اولم گفتم.

  • فهیمه عسگری فر ۱۲ خرداد ۱۳۹۹

    سوال۱:اگر فروشگاه اینترنتی باشم کارمو با همکارای خودم مقایسه میکنم و چیزی برای فروش میارم که اونا ندارن برای فروشگاهم سایت طراحی میکنم چون هنوز خیلی از کسب و کارای اینترنتی سایت ندارن از هرچیزی که اطرافمه توی کارم استفاده میکنم مث طبیعت طرح رنگ این باعث میشه مشتری حس بهتر و نزدیکی بیشتری به کارم داشته باشه مثلا دوستم طراح مانتو هستن و توی کارشون از طرح های قدیمی و طبیعت خیلی استفاده کردن و اسم هر مدل مانتو رو از اسم طرحی که به کار بردن انتخاب کردن و بازخورد خیلی خوبی توی کارش داشته
    سوال۲:کیفیت مهم ترین چیز بوده برام برای مثال من چن وقت پیش از طریق اینستاگرام با برند لابورن که محصولات آرایشی بهداشتی میفروشن آشنا شدم که علاوه بر کیفیت خوبش قیمت مناسبی داشت تو هر مناسبت تخفیفای عالی و گیفتای خوبی میداد سایت داشتن که سفارشو خیلی آسون میکرد و درکل چیز خوبی بود به نظرم بوده و یا فروشگاه اینترنتی شال که هم طرح های عالی و متنوعی داشت برای هر سلیقه کیفیت عالی و قیمت مناسبی هم داشت
    سوال۳:من خیلی به هنروکارای هنری علاقه دارم و استعداد خوبی ام توش دارم اگه بخوام کسب و کاری راه بندازم و قرار باشه یکی از ویژگی هامو ارتقاع بدم حتما هنرو انتخاب میکنم و تو کارم ازش استفاده میکنم
    سوال۴:طبق گفته های خودتون خوبه که گیفت چیزی باشه که ماهم بتونیم اونو به کسی هدیه کنیم به نظر من گیفت میتونه یه چیز مرتبط با محصول یا خدمتی باشه که ارائه میدیم و حدس میزنیم مشتری به اون نیاز داره و هر چن وقت یا بار مثلا یک ماه یکبار گیفتمونو عوض کنیم تا نیاز همه مشتری ها رفع بشه

  • Hassanikh1363 ۸ خرداد ۱۳۹۹

    سلام ممنون از مطالب فوق العاده تون
    مثال از بیزینس پرورش کودک. دو تا کارمیتواند انجام دهد : یکی ارائه مطالب آموزشی رایگان و دیگری پک یا کارگاه های آموزشی پولی‌ در مورد ارائه مطالب آموزشی رایگان اول با ارائه یک سری از ویدئوها از والدینی که با کودکانشان مشکل دارند یک تصویر سازی ذهنی در مخاطب ایجاد بکند که بله ما هم این مشکل رو درک کردیم وبه دغدغه مخاطب اشراف داریم و اینکه از آنها بخواهیم با ما همراه باشند چاره کار دست ماست و همچنین میتوانیم از مخاطبان مان برای تهیه محتوای آموزشی نظرسنجی داشته باشیم تا مخاطب احساس کند که ما توجه خاص به نیاز مشتری داریم.اما در مورد آموزشهای پولی: به مخاطبان اطمینان دهیم که همراهش هستیم از قبل از خرید تا پس از خرید حتی آپدیت محصولات از قبل خریداری شده را رایگان از ما دریافت خواهند کرد به این ترتیب ما می توانیم مشتری های وفاداری داشته باشیم وقتی میگوییم قبل از خرید با آنها هستیم یعنی اینکه ما درمعرفی محصولمان اشاره می کنیم به این که چه کسانی و چرا به محصول ما نیاز دارند با این کار ما صداقت و انصاف مان را نشان خواهیم داد تا باعث تاثیر منفی روی رضایت مشتری نشویم همچنین وقتی پس از فروش با آنها هستیم یعنی حس اعتماد و شهامت را در مشتری برمی‌انگیزیم اعتماد به اینکه ما همراهشان هستیم تا با محصول ما رشد ‌کنند .شهامت یعنی اگر آنها از محصول مان راضی نبودند یا انتقاد داشتند و یا حتی نظری داشتند بتوانند با ما در میان بگذارند و ما هم شهامت شنیدن ،اصلاح و یا حتی دفاع از خود البته با رعایت اخلاق و متانت را داشته باشیم و باید کاری بکنیم که مشتری هم این اصول رو در این روند درک کند
    ۲_از قدیم به جدید طبقه بندی کنم میتوانم به گوشی نوکیا اشاره کنم که یک سری از مدل هاشون دو تا دوربین داشتند هم دوربین سلفی داشتتند و هم کاوری برای دوربین اصلی که حس خیلی خوبی به مشتری می داد
    همچنین محصولات سونی باعث می‌شد که هر وقت آنها را می‌خریدیم احساس می کردیم که یک محصول با کیفیت با عمر طولانی را خریدیم که متاسفانه امروزه با توجه به قیمت‌های بالای سونی دیگه ما دستمان به این برند نمیرسد
    تجربه جدید دوغ هشت گیاه عالیس واقعاً وقتی که من برای اولین بار امتحان کردم انگار اون سبزی‌ها اونهم ترو تازه داخل دوغ وجود داره و هر جرعه یک طعم رو احساس میکردم.
    ۳_فن بیان. زبان بدن هم جزئی از این مهارت میتواند باشد
    ۴_بهترین هدیه برای تمام مخاطبین میتواند ارائه یک محتوای خوب، قیمت مناسب ،پاسخگویی مناسب به مشتری ها و مشاوره خوب باشد
    وقتی یک کالا یا خدمتی فروخته می‌شود هدیه ای بدهیم که مکمل آن باشد.
    هدیه می تواند به صورت یک فایل صوتی یا یک ویدیو باشد.
    می توانیم یک سطحی تعیین کنیم که اگر مشتری خریدش به آن مبلغ رسید یک هدیه به اوبدهیم.
    در نظر گرفتن تخفیف در روزهای خاص به عنوان مثال روز تاسیس کسب و کار مان .حتی میتوانیم یک روز بخصوص را روز مشتری در نظر بگیریم و در آن روزها به مشتریان هدیه بدهیم.با اینکار ارائه تخفیف را به عنوان یک هدیه در ذهن مشتری جا بیندازیم.

  • مجید پورعبداله ۷ خرداد ۱۳۹۹

    خلاصه نکته برداری:

    روانشناسی و شناخت شیوه کارکرد مغز برای برندسازی خیلی مهمِ
    Points of Parity vs Points of Difference

    Appel
    Samsung
    POP
    cell phone
    POD
    camera / ui
    speed / hardware

    من شال میفروشم اما مشتری چرا باید از من بخره؟
    تفاوت تو با بقیه فروشنده چیه؟ چه تجربه خوب و جدیدی بهش میدی؟
    کد تخفیف
    هدیه ای بده که بتونه هدیه‌اش بده – بهش یه هدیه ای بده که بتونه به عزیزش هدیه بده (مثلا به خانومش بتونه بده یا به بچش بده)
    Experience متفاوت ایجاد کنه – تجربه فردی
    مشتری احساس کنه مهم و کسی بهش اهمیت بده
    Customization در محصول / چه آپشنی تو ارائه یا خود محصول دارین؟
    مخاطب میتونه انتخاب کنه که بین آپشن ها کدومش رو میخواد
    Personalization کردن محصول؟؟ منحصر به فرد خود شخص باشه (مبهم بود استاد جان! – چه تفاوتی داره با Customization)
    انواع رسانه‌ها
    Paid = پول دادی برات تبلیغات کرده یا مطلب نوشته (مثل تبلیغات رسمی گوگل و اینستا و فیس بوک)
    Owned = مالکیت تبلیغات سمت خودت (یه ورزشکار تو پیج خودش برای دوره اش تبلیغات میزاره
    Earned = بقیه بدون پرداخت پول براش تبلیغ می کنن (مثل نوشتن رسانه ها در مورد یه برند یا بازیگر یا قوتبالیست و…) گاهی حتی منفی یا مثبت مثل تینک الناز گلرخ

  • مجید پورعبداله ۷ خرداد ۱۳۹۹

    • چطور می‌تونی برای مخاطب خودت تجربه جدیدی خلق کنی؟ (اگر بیزنس نداری از سایر بیزنس‌ها مثال بزن)
    ۱٫ موقع ثبت سفارش ما از مشتری تاریخ تولد و ازدواج هم میپرسیم یا حتی تاریخ تولد همسر؛ بعد همون موقع باهاشون تماس میگیریم و تبریک میگیم و بسته به مشتری یه کادو براش میفرستیم یا یادآوری میکنیم که ۵ روز دیگه تولد همسرت و ما این پیشنهاد ها رو برات داریم که البته محصول خودمون رو پیشنهاد نمیدیم و میگیم مثلا فلان چیز رو از فلان فروشگاه یا فلان محصول از فلان صفحه که اگه بخواد پیشنهاد میکنیم که ما براتون هم میتونیم بخریم و کادو کنیم و بفرستیم
    ۲٫ تو بسته ها یه کارت کوچولو بذاریم که تداعی کارت بازی رو داره و یه طرفش یه طرح اسطوره ای مثل اژدها داره که از اولین کارت = تخم مرغ شروع میشه تا دهمین کارت که هر کارت یه امتیاز برای مشتری. مثلا اولین کارت ۵ درصد تخفیف تو خرید بعدی، کارت ۱۰ام یه کادو به انتخاب خود مشتری
    ۳٫ همون ایده که گفتین با دست خط، خیلی حال کردم میرم کارت های کاهی رنگ تهیه میکنم و با طناب کنفی میزنم رو محصول و دستی اسم و تشکر و امضا رو مینویسم. (دمت گرم 👍 حال کردیم)

    • خودت چه تجربیاتی داشتی که باعث شد حس خوبی نسبت به برندهایی که ازشون خرید می‌کنی داشته باشی؟
    از دیجی استایل خرید کردم قوطیش خیلی محکم و چفت و بست شده و شیک بود. اون اویل دیجیکالا هم که میخریدیم یه تیک داشت برای تایید تلفنی خرید، یه بار شب ساعت یازده و خورده بود تیکش رو زدم طرف زنگ زد 😶 گفت خریدتون رو تایید کنم و نهایی بشه، هنوز بعد ۴،۵ سال تو ذهنمه و خوشم اومد.
    یه بارم ۱۱ تا کتاب سفارش داده بودم با تاخیر فرستادن، مصنف ۵ تا از کتابای کوچولوش به خاطر تاخیر در ارسال هم فرستاد. منم به بقیه هدیه دادم

    • اگر بخوای فقط یکی از مهارت‌های شخصیتو رشد یا بهبود بدی (مهارت ارتباطی، عزت‌نفس یا…)، اون چیه؟
    اعتماد به نفس!! ببین استاد جون ۶ تا زبان بلدم، تو حوزه کامپیوتر هم از شبکه، امنیت، نفوذ، گرافیک، موشن گرافیک، مونتاژ، ویرایش صدا، برنامه نویسی، طراحی وب‌سایت تا طراحی رابط کاربری و… بلدم و هر کی اطرافم به‌به و چه‌چه اما چون اعتماد به نفس ندارم نمیتونم خیلی کارا رو شروع کنم یا خودم رو بیشتر به بازار عرضه کنم!

    • به نظرت چه هدیه‌هایی میشه به مخاطبین داد؟
    منهای چیزایی که تو سوال اول گفته شده، داشتیم فکر میکردیم بیام با پیج های دیگه همکاری کنیم و مثلا یکی گردنبند رزین درست میکنه باهاش حرف بزنیم و ۵۰ تا گردنبند ازش بخریم با قیمت پایینتر و اینها رو تو بسته های مشتری های انتخابی مون بزاریم و بگیم مال فلان پیج هر دوتا پیج رو استوری کنن.
    و بعد صاحب پیج (مثلا گردنبند) رو بهش بگیم استوری هایی که مشتریا میکنن ریشر کنه تو پیجش. اینجوری مخاطبای اون پیج رو هم وارد پیج خودمون بکنیم (البته به ظاهر یه ذره پیچیده اس اما همکاری با پیج ها با کمترین هزینه و آوردن بیشترین مشتری وفادار مد نظر میباشد امضاء😐)

  • نداکلائی ۶ خرداد ۱۳۹۹

    سلام.سعی می کنم در دیدار با مشتری ارتباط خوبی برقرار کنم و با عمل کردن به قول هایی که می دهم،تفاوت خودم با رقبا را نشان دهم.
    برخی از برندها با هدایای کوچکی همراه هستند که اون هدیه کوچک حس خوبی بهم داده است.مثلا چای که در پاکت آن قاشق بود
    راستش تا قبل از شرکت تو دوره شما نمی دانستم هدیه ای که به مشتری می دهیم بازدقابل هدیه دادن باشد اما الان حتما در دادن هدیه،به این موضوع توجه می کنم

  • hamed.ansari ۵ خرداد ۱۳۹۹

    پاسخ سوال ۱)
    در برگزاری جلسات کوچینگ جلسات ابتدایی را رایگان برگزار کنم و در صورت رضایت ادامه روند را بر اساس قرار داد و قیمت هر جلسه پیش ببرم.
    بوم مدل کسب و کار رو بصورت یک بنر بزرگ که در محل کسب و کار افراد مراجع کننده قابل نصب باشد بعنوان هدیه به آنها اهدا کنم.
    یک تابلوی نقاشی یا عکس خاص سایز A4 بصورت قاب شده به فرد هدیه بدهم یا یک بازی فکری و یا مجسمه و آکسسوار تزئینی.
    پاسخ سوال ۲)
    تا به حال تجربه خاصی که حس متفاوتی برام داشته باشه برام اتفاق نیفتاده.
    پاسخ سوال ۳)
    مدیریت خشم
    پاسخ سوال ۴)
    کتاب ، دوره آموزشی ، اکسسوار تزئینی ، بسته با مخاطب خانم یا آقا آکسسوار زنانه و مردانه ، بازی فکری ، مجسمه چوبی ، نقاشی روی تکه سنگهای نامنظم و یا قفسه سینه اختاپوس(همسرم تا حالا بسیار زیاد این کار رو انجام داده و در منزل تعدادی تابلو از این جنس داریم) و …..

  • Parisa ۴ خرداد ۱۳۹۹

    ۱.دیتایی ازتاریخ تولداشون جمع آوری کنم،واون روز براشون کادویی هرچند کوچیک ارسال کنم.
    ۲.وقتی کفشی خریدم که فروشنده گفت نایک سال گارانتی داره وهر ایرادی پیدا کرد ،برای خودم؛حس خوبی گرفتم وباخیال راحت خرید کردم.
    ۳افزایش تمرکز درانجام برنامه هام
    ۴مثلا.لیوانی که چهره یا اسم مشتری به همراه لوگویی از ما باشه.

  • سهیلا ۳ خرداد ۱۳۹۹

    ۱-اگ قرار تخفیف یا هدیه ی در نظر بگیرم،اول ب مشتریای قدیمی پیام بدم.
    تضمین بدم که هر وقت به مشکل برخوردن،من هستم
    ۲_تا حالا تجربه نکردم.فقط ی سایت مشاوره ی بود ک ،ی فیلم آموزشی را رایگان
    گذاشته بود ک خیلی عالی بود.
    ۳_مهارت ارتباطی و شناخت مخاطبین و در مجموعه روانشناسی
    ۴_در زمینه حرفه ی خودم که کیف چرمدوز هست،جا کلیدی،جا هنزفری،جای سیگار…..

    • hamed.ansari ۵ خرداد ۱۳۹۹

      پاسخ سوال ۱)
      در برگزاری جلسات کوچینگ جلسات ابتدایی را رایگان برگزار کنم و در صورت رضایت ادامه روند را بر اساس قرار داد و قیمت هر جلسه پیش ببرم.
      بوم مدل کسب و کار رو بصورت یک بنر بزرگ که در محل کسب و کار افراد مراجع کننده قابل نصب باشد بعنوان هدیه به آنها اهدا کنم.
      یک تابلوی نقاشی یا عکس خاص سایز A4 بصورت قاب شده به فرد هدیه بدهم یا یک بازی فکری و یا مجسمه و آکسسوار تزئینی.
      پاسخ سوال ۲)
      تا به حال تجربه خاصی که حس متفاوتی برام داشته باشه برام اتفاق نیفتاده.
      پاسخ سوال ۳)
      مدیریت خشم
      پاسخ سوال ۴)
      کتاب ، دوره آموزشی ، اکسسوار تزئینی ، بسته با مخاطب خانم یا آقا آکسسوار زنانه و مردانه ، بازی فکری ، مجسمه چوبی ، نقاشی روی تکه سنگهای نامنظم و یا قفسه سینه اختاپوس(همسرم تا حالا بسیار زیاد این کار رو انجام داده و در منزل تعدادی تابلو از این جنس داریم) و …..

  • امیرحسین حیرانی ۳ خرداد ۱۳۹۹

    ۱.با فروش محصولی که تنها صاحبش خود خریداره.
    ۲.رفتار مناسبشون، گاها پکیج هایی که تهیه میکنن، راهنمایی هاشون و…
    ۳.فکر میکنم بعد از داستان کرونا یک مقدار دوباره باید روی روابط اجتماعیم کار کنم و البته روش درست ری اکت و کنترل رفتار ها و شخصیت های مختلف دیگران رو هم بیشتر یاد بگیرم.
    ۴.مثلا یک جاسوئیچی زیبا متناسب با کلیت محصول ها یا یک پازل و سرگرمی یا… به نظرم اینکه هدیه چی باشه از طرف شرکت، سازمان یا هرچی بستگی به خدماتش داره و باید در ارتباط با اون ها باشه

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *