0

ایده من خوبه؟!

میدونی چرا یکی از نکته‌های آموزشیو اختصاصی دادم به سنجش ایده خودمون؟ چون خیلی از مواقع ما فقط از دیدگاه خودمون به مخاطب نگاه می‌کنیم و گاهی نمی‌تونیم درک کنیم برای رفع نیازش چه اقدامی باید صورت بگیره. خیلی‌ها میگن نظر مخاطب مهم نیست. منم کامل ردش نمی‌کنم. اما باید بدونیم حداقل چیزی که می‌خوایم ارائه کنیم. براش کاربرد داره یا نه؟!

🔴 آیا مقدمات برندینگو گوش دادین؟ اگر نه حتما وارد صفحه آموزش مقدمات برندینگ بشید و خیلی دقیق اونو گوش بدین و تمریناتشو انجام بدین.


⏰ مدت: ۴۳ دقیقه
⚫️ موضوعات مطرح شده:
✅ از کجا بفهمیم ایده من خوبه؟
✅ چطور بفهمم کسی حاضر به سرمایه‌گذاری روی ایده من هست؟
✅ آیا واقعا ایده من کمکی به رفع مشکلات مردم میکنه؟
✅ چطور باید با مشتریان احتمالی تعامل کنم؟
✅ مهارت ارتباطی چه کمکی در کشف مشکلات ایده خودم به من میکنه؟
✅ در شروع کار روی چه بازاری تمرکز کنم؟
✅ چرا باید روی ایده متمرکز نباشم؟
✅ چطور بفهمم وقتی یک نفر از مشکلش با یک نرم‌افزار یا… حرف میزنه منظورش چیه؟


 

📚 تمرین این جلسه:
🤔 چطور متوجه میشین که روی چه بازاری باید تمرکز کنید؟
🤔 با شنیدن این آموزش چه تغییری در روند کاریتون میدین؟

📝 متن کامل فایل صوتی

سلام

وقت شما بخیر.

من محمدتقی کریمی هستم و شما به فایل های صوتی آموزش برندینگ گوش می کنید.

امروز می خواهیم بفهمیم که از کجا بدانم ایده ای که من دارم ایده خوب و کاربردی ای است و از طرفی می تواند مشتریان خوبی را جذب بکند؟

آیا واقعاً من می توانم بفهمم که ایده ای که الآن برایش وقت می گذارم و برایش فکر می کنم و زمان صرف می کنم و می خواهم یک محصول جدیدی را ایجاد بکنم یا یک وبسایت جدیدی را راه اندازی بکنم یا حتی یک استارت آپ جدیدی را ایجاد بکنم کاربردی است یا نه؟ می دانید چرا راجع به این صحبت می کنم؟

مسئله این جاست که خیلی از ما ایده های بسیار زیادی داریم و خیلی از مواقع پیش می آید که نمی توانیم ایده خودمان را و آن ایده ای که دوستش داریم را انتخاب بکنیم.

مسئله بعدی این جاست که اگر ایده ای را انتخاب کردیم از کجا مطمئن شویم که آن ایده کاربردی است و می توانیم برایش مشتری پیدا بکنیم یا می توانیم یک بازار خوبی را برایش ایجاد بکنیم و از آن درآمدزایی بکنیم چون اگر یک کسب و کار نتواند درآمد داشته باشد قاعدتاً خیلی زود تمام منابعش تمام می شود و باید به حیاتش پایان دارد.

چون که فقط برای ما هزینه ایجاد می کند. مطمئناً برای شما پیش آمده است که خواستید یک کار جدیدی را شروع بکنید بعد با دوستان خودت صحبت کردی و با یک سری آدم هایی که پولدار هستند و سرمایه گذار هستند صحبت کردی و با خانواده ات صحبت کردی و اطرافیانت به تو گفته اند که ایول عجب ایده خوب و نابی است.

اما بعد از این که ایده خودت را عملیاتی کردی و برایش یک وبسایت زدی و یا حتی یک پیج اینستگرامی زدی و یک سری از محصولات خودت را فروشی می بینی که همان کسانی که خیلی خوشحال و پرانرژی و حمایت گر بودند از تو خرید نمی کنند و بابت گرفتن خدماتی که تو داری پول نمی دهند. مشکل کجاست؟

مشکل این است که ما باید ببینیم چطور ایده خودمان را مورد سنجش قرار بدهیم و در زمان هایی که نیاز داریم وقتی با یک دوست صحبت می کنیم بتواند نظر واقعی اش را به ما بگوید.

اکثر ما ممکن است من یا شما وقتی دوستتان از شما نظر بپرسد به خاطر این که دلش نشکند یک جواب مثبت تری بدهیم یا واقع بینانه آن چیزی که می خواهیم را پاسخ بدهیم یا اصلاً شاید بلد نباشیم که به او پاسخ بدهیم. پس مسئله این جا برمی گردد به نحوه تعامل ما و این یک مهارت ارتباطی است.

به غیر از بحث مهارت ارتباطی نیازمند یک سری واقع بین ها هم هستیم. امروز در این فایل صوتی راجع به همه این موارد با هم دیگر صحبت می کنیم تا بتوانیم ریسک شما را به کمترین حالت ممکن برسانیم. مطمئناً قرار نیست فقط با پرسیدن چند سوال از اطرافیانمان ریسک شروع یک بیزینس را کاهش بدهیم.

نیازمند به ابزارهای متفاوتی هم هستیم ولی امروز ابزار ما ابزار پرسشگری است و پرسیدن سوال های مهم. تا به حال به این فکر کرده بودید که من سوالی که می خواهم مطرح بکنم و نظر اطرافیانم را بپرسم باید سوالات خاص و از پیش تعریف شده مهمی باشد که رویش فکر شده است تا پاسخ های مهمی را بگیریم.

یعنی من باید یک سری شاخصه ها از قبل آماده بکنم که این شاخصه ها کمک می کند تا من بتوانم وقتی یک سری سوالات را می پرسم و وقتی یک سری پاسخ ها در نتیجه گرفته می شود این ها را کنار هم قرار بدهم و بر اساس آن آماری که به دست می آورم تصمیم گیری های بهتری انجام بدهم.

نه این که آن تصمیمی را بگیرم که دوست دارم یک اتفاق خاصی رخ بدهد. معمولاً ما بین تصمیم گیری بر اساس منطق و علم و آن چیزی که دوست داریم انجام بدهیم تفکیک خیلی زیادی قائل می شویم و معمولاً می گوییم که آن کاری را که دوست داریم انجام بدهیم.

من خودم همیشه در دوره های آموزشی ام مخصوصاً برای بچه هایی که در دوره یافتن مسیر شغل ایده آلشان شرکت کردند می گویم که کاری را انجام بده که دوست داری اما در این بخش از کسب و کار که می خواهیم یک برند قوی داشته باشیم و یک کسب و کاری را راه اندازی بکنیم فقط نباید گوشمان چیزهایی را بشنود که دوست داریم.

باید یک مقدار چاشنی واقع بینی هم به آن اضافه بکنیم. این سوال درست کمک می کند تا ما یک سری داده های کاربردی جمع آوری بکنیم و همان طور که گفتم بر اساس این دیتاها تصمیمات بهتری بگیریم. حالا ببینیم که چطور باید این تصمیمات گرفته شود؟

اصلاً این سوالات را چطور باید طراحی بکنیم؟  این پیش زمینه را هم در ذهن خودت داشته باش که قرار نیست اغلب افراد نظر اصلی شان را به تو بگویند.

تا زمانی که یاد بگیریم سوالات درست بپرسیم و پاسخ های درست دریافت کنیم و این پاسخ های درست را به واسطه سنجه های درستی که تعیین کردیم به ابزارهایی برای تصمیم گیری های بهتر تبدیل کنیم که منجر به کاهش ریسک عملیاتی ما می شوند.

ما باید بدانیم که مشکلاتی که مشتریان ما با آن ها دست و پنجه نرم می کنند چه چیزهایی است و از آن مهم تر چه راه حل بالقوه ای برایشان انتخاب کرده ایم؟ به عنوان مثال شما می خواهید از یک رستورانی غذا سفارش بدهید. راه حلی که برایت وجود دارد چند تاست؟

یکی این که خودت بروی و از آن رستوران به صورت حضوری غذا سفارش بدهی و یکی این که با آن رستوران تماس بگیری و به آن ها سفارشت را بگویی یا از اپلیکیشن هایی که سفارش غذا می دهند استفاده بکنی. یعنی آن مشتری یک درخواستی دارد که واضح است. غذا می خواهد. می خواهد سیر شود. راه حل هایی که وجود دارد را گفتم یا این که خودش غذا بپزد که داستان مجزایی دارد یا یک مثال نرم افزاری می زنم.

به عنوان مثال مشتری تو با یک ابزاری مثل فتوشاپ مشکل دارد. باید با پرسیدن سوال درست بفهمیم که واقعاً با چه چیزی از فتوشاپ مشکل دارد. چرا مثال فتوشاپ را می زنم؟ چون اغلب کسانی که این فایل صوتی را گوش می دهند یا فتوشاپ را دیده اند یا با آن کار کرده اند و برایشان آشنا است. باید بفهمی دقیقاً مشکل مشتری تو با فتوشاپ چیست.

وقتی مشتری تو می گوید که من با این ابزار مشکل دارم منظورش این نیست که تو برو برای من یک ابزاری مثل فتوشاپ طراحی بکن. او دنبال این است که آن مشکل خاصی که با فتوشاپ دارد را حل بکند. یک چیز ساده تر می گویم.

اغلب آدم ها یعنی حدود نود درصد آن ها که یک زمانی خود من هم شاملشان می شدم خیلی کلی صحبت می کنند. ما خیلی خیلی خیلی کلی صحبت می کنیم. مثلاً می گوییم که من با خود ابزار فتوشاپ مشکل دارم. با یک سری از ویژگی های نرم افزاری و دکمه هایش مشکل دارم. وقتی یکی از من می پرسد که فتوشاپ چطور است؟ می گویم فتوشاپ هم اصلاً مزخرف است یا کلیتش را زیر سوال می برم.

مسئله این جاست که من باید یاد بگیرم که وقتی یک نفر می گوید فتوشاپ اصلاً به درد نمی خورد نمی شود که یک نرم افزاری که این قدر کارایی دارد اصلاً کارایی نداشته باشد. باید از او بپرسیم که دقیقاً با کجای فتوشاپ مشکل داری؟ چه اتفاقی است که می افتد یا چه ابزاری است که از آن استفاده می کنی و فکر می کنی آن کارایی را ندارد؟

در هر صورت می دانیم که وقتی یک نفر با فتوشاپ به مشکل برمی خورد احتمالاً باید این را در نظر بگیریم که دانشش نسبت به استفاده از آن ابزار پایین است.

پس شاید آن آدم فقط نیاز به یک ویدئوی آموزشی چند دقیقه ای داشته باشد تا بتواند از آن چیزی که می خواهد به راحتی استفاده بکند. حالا وقتی با آن رفیقت که با فتوشاپ مشکل دارد صحبت بکنی اگر به او بگویی که بیا یک ابزار جدید به تو معرفی بکنم شاید خیلی از مواقع بگوید که نه حالا این کارمان را راه می اندازد مجبور هستیم از این استفاده بکنیم. پس می بینیم که مشکلش کلیت نیست.

در بیان کردنش از کلیت استفاده می کند. پس اگر یاد بگیریم که چطور سوال درست بپرسیم منجر به این می شود که یک سری اطلاعات مفید جذب بکنیم و این اطلاعات مفید کمک می کنند تا بفهمیم که آن طرف مقابل شما که از او سوال می پرسی حاضر است برای چه چیزی هزینه بکند؟

دغدغه آن شخص چیست؟ وقتی دغدغه اصلی اش را کشف بکنی آن جاست که می توانی راه حل های کاربردی و بهینه تری را ارائه بکنی و بابت آن راه حل های خاصی که شما ارائه می کنید حاضر هستند هزینه بکنند.

همه ما همین طور هستیم. فکر کن خودت در زمانی که می خواهی تصمیم بگیری یک محصولی را خریداری بکنی این محصول می تواند کالا یا خدمات باشد یا حتی پکیج آموزشی باشد.

همه ما پکیج آموزشی خریده ایم اما در چه زمانی؟ من خودم بارها و بارها هزینه های میلیونی کرده ام. شاید نزدیک حداقل صد و پنجاه میلیون تومان هزینه پکیج های آنلاین کرده ام.

البته به غیر از دوره های حضوری که رفته ام. آن جا کجا بوده است که من یک دوره آموزشی رفته ام و کجا بوده است که حس کرده ام باید در یک دوره آموزشی ثبت نام بکنم و جایی نیست که بتوانم آن محتوا را پیدا بکنم و حتی اگر محتوا را بتوانم پیدا بکنم آن استاد قرار است چه چیز جدیدی را به من درس بدهد؟

خیلی از مواقع ما بابت محتوا نیست که پول به دوره های آموزشی می دهیم بابت شنیدن محتوای آموزشی و تجربیات آن استادی است که در آن حوزه تخصص دارد است که پول می دهیم. حداقل برای خود من همیشه این بوده است.

چون خودم شخص کتابخوانی ام و زیاد کتاب خوانده ام و هر چیزی که یاد گرفته ام اغلب به واسطه کتاب ها بوده است. اما یک جایی هزینه کرده ام. کجا بوده است؟

جایی بوده است که دیده ام این استادی است که سال هاست در این حوزه فعالیت کرده است پس بهتر است تجربیاتش را از او بشنوم چون قطعاً قبل از من شروع کرده است و قطعاً در بازار ایران به طور واقع بینانه کار کرده است و پس بهتر است که از او چیزهای جدیدی بشنوم.

حالا خودت کجاها رفته ای و هزینه کرده ای؟ خودت کجاها یک کالای جدید و یک خدمات جدیدی را دیده ای و حاضر شده ای بابتش پول بدهی؟ این که می گویم کالای جدید می تواند در ذهن تو یک برند جدید هم باشد.

کجا رفته ای تا از یک برند جدید استفاده بکنی و حاضر شده ای با اطمینان یا حداقل برای تست هم که شده بابتش پول پرداخت بکنی. مسئله می دانی کجاست که خیلی از آدم ها نظر واقعی شان را نمی دهند؟ یک بخشی اش مربوط به این است که واقعاً خودش هم نمی داند مشکلش کجاست.

یک بخش دیگرش این است که ما فکر می کنیم که اگر نظر واقعی مان را بگوییم دل آن دوستمان می شکند و ناراحت می شود و فکر می کند اصلاً ما بچه پررو هستیم. می گوید نگاه کن تو چه آدم بی ادبی هستی. تو چه آدم بی ذوقی هستی. اصلاً ذوق کور کن هستی. خوب شد که قرار نیست بیشتر از این با تو صحبت بکنم.

این اتفاق ها ممکن است رخ بدهد. این جا به یک بخش مهم تری اشاره می کنم و آن خود تو هستی که این فایل صوتی را گوش می دهی. پس تو باید حتماً روی خودت کار بکنی و این را به طرف مقابلت انتقال بدهد که آن هم بدهد که تو به یک بلوغی رسیده ای و با بلوغ و قدرت و واقع بینانه سوال می پرسی و دوست داری و برایت مهم و ارزشمند است که پاسخ شفافی به دست بیاوری.

من با توصیه هایی که می دهم می خواهم کمکت بکنم تا آرام آرام ذهنت آماده شود تا جلوتر برویم و ببینی که چطور سوالات بهتری را بپرسی و چند تا از آن سوالات را با هم دیگر بررسی می کنیم و تو می توانی برای من سوالاتت را بنویسی و با هم دیگر چکش کاری بکنیم.

آخرین لینکی که برایتان می فرستم کمک می کند به این که در آن جا نظراتتان را بنویسید و سوالاتی که راجع به کسب و کار خودتان دارید و باید از اطرافیانتان بپرسید را بنویسید. اگر سوالی نیاز به بهبود داشت می گویم که تو می توانی این سوال را به نحو دیگری بپرسی و اگر خوب بود می گویم که خیلی خوب است و چندین نمونه دیگری را هم برایتان می فرستم.

لینکش را من به شما ایمیل می کنم و از طریق آن لینک می توانید کامنت بگذارید تا آن جا با هم دیگر پیش برویم. یک مسئله مهمی وجود دارد که می گویند باید دنبال تعهد بگردی نه این که یکی بیاید و از تو تعریف و تمجید بکند. تعریف و تمجید خوب است ولی ما می خواهیم واقع بینانه بفهمیم که می خواهیم چه کار بکنیم.

می دانی چرا خیلی از مواقع اطرافیانت راجع به سوالی که از آن ها پرسیده ای نسبت به کاری که می خواهی شروع بکنی تعریف و تمجید می کنند؟ در واقع خیلی محترمانه و غیر مستقیم دوست دارند که از شر آن لحظه ای که در آن گرفتار شدند خلاص شوند.

چون که احساس می کنند اگر نتوانند پاسخ اصلی را به شما بدهند عذاب وجدان می گیرند پس می گویند آفرین چه ایده خوبی. حواست به این باشد که اگر فقط تعریف و تمجید است و هیچ نظری راجع به آن به طور خیلی دقیقی ارائه نمی شود بدان که یک جای کار می لنگد.

اگر وقتی از یک نفری راجع به کالا و محصول خودت سوال می پرسی و می گویی که نظرت راجع به این چیست از تو جزئیات بیشتری می پرسد و با مطرح کردن یکی دو سوال از سمت تو اوست که وارد مرحله پرسشگری می شود و کنجکاوتر می شود که از تو بپرسد که دقیق تر به من بگو که این محصول چیست و چه کار می کند و قیمتش چقدر است. راجع به همه این ها از تو سوال می پرسد.

اگر مثلاً با یک نفر سرمایه گذار صحبت بکنی مثلاً پیش دایی خودت می روی و می گویی دایی من می خواهم یک وبسایتی را بزنم و بابت آن وبسایت می خواهی یک مبلغی سرمایه جذب بکنی چرا مثال عدد را نگفتم؟ به این دلیل که روز به روز ارزش پول ما پایین تر می آید. اگر امروز یک میلیارد تومان بگویم ممکن است یک سال دیگر یک میلیارد تومان اندازه یک هزار تومانی امروز ارزش داده باشد. اگر یک مبلغی را می خواهید جذب سرمایه بکنید.

اگر فقط خواست تعریف و تمجید بکند بدانید که اوضاع خطرناک است و باید جلسه را جدی تر پیش ببرید یا کلاً ایده ای که دارید چندان جذاب نیست حداقل برای آن شخص جذاب نیست. چون شما نباید فقط از یک نفر سوال بپرسید.

اگر واقعاً خودتان مشتاق هستید که جذب سرمایه بکنید باید پیشنهادتان را خیلی دقیق مطرح بکنید و انتظاراتی که در آن جلسه وجود دارد را خیلی شفاف پیش ببرید. و این شفاف سازی و آن دقیق بودن در تمام ابعاد کمک می کند که جلسه به طور جدی پیش برود.

یک مسئله دیگری هم که راجع به ایده وجود دارد مخصوصاً برای بچه هایی که می خواهند یک کاری را شروع بکنند این است که فکر می کنند که وقتی به او می گویی مشتری احتمالی تو چه کسانی هستند می گویند همه مشتری من هستند.

چطور می تواند همه مخاطب یک نفر یا یک سازمان باشد؟ آن هم در بدو ورود به بازار. ممکن است بگویی شدنی است مثلاً پفک نمکی که همه مخاطبش همه هستند یا بگویی که مخاطب اسنپ همه هستند و همه از آن استفاده می کنند ولی بیا کمی عقب تر برویم.

اسنپ حدوداً آذر ماه ۹۳ وارد ایران شد و به صورت عملیاتی اجرا شد و آن موقع اسمش تاکسی یاب بود. وقتی مشتری خودش را انتخاب می کرد مشتری هایش بچه های های تک بودند.

های تک یعنی بچه هایی که بیشتر در اینترنت می گردند و برنامه نویس هستند و بچه های اکوسیستم استارت آپی بودند. من بهمن ۹۳ اولین بار تاکسی یاب را نصب کردم و ما شاید تارگت خیلی کوچکی بودیم که از تاکسی یاب استفاده می کردیم و ایراد زیادی داشت و قیافه جالبی هم نداشت.

امروز بعد از سال ها اسنپ می تواند بگوید که همه مخاطب من هستند و می تواند تبلیغات عمومی بکند ولی در شروع کار همه باید روی یک گروه کوچکی از مشتریان تمرکز بکنید. اگر می خواهی در وبسایت یا اینستگرامت اکسسوری بفروشی یا بخواهی خودت تولیدی داشته باشی و اکسسوری تولید بکنی باید شروع کنی هر چقدر می توانی نیش مارکتت را پیدا بکنی.

تمرکز بکنی روی یک سری مشتریان احتمالی نه همه مشتریان و کسانی که فکر می کنی و مطمئن هستی که این ها قرار است مشتری باشند و از من بخرند. نه قرار نیست همه از تو بخرند. قرار است خیلی بازارت را کوچک بکنی و آن تمرکز منجر به رشد تو در آن بازار خاص می شود. من کمی مثال واضح تری می زنم. از تجربه خودم می گویم. من یکی از استارت آپ هایی که خرداد ۹۳ پیش بردم رونویس بود.

رونویس یک اپلیکیشن اندرویدی است که به شما کمک می کند تا پست هایی را برای اینستگرام طراحی بکنی خیلی اپلیکیشن با کیفیت بالایی است. در آن زمان اولین اپلیکیشنی بود که در ایران آمد. الآن شاید مشابه آن صد تا باشد. اگر در کافه بازار عکس نویس ساز رونویس سرچ کنید برای شما می آورد. در اوایل رونویس فقط یک کار انجام می داد.

شما یک عکس ایمپورت می کردید و وارد اپلیکیشن می کردید و رویش متن قرار می دادید. عکس نوشته درست می کرد. فقط همین بود. یک کار بسیار ساده بود. این را وارد کافه بازار کردم. یک سری مشتریانی پیدا کرد و این مشتریان گفتند که این جا ایراد دارد من این امکانات را می خواهم و بر اساس نیاز بازار و نیاز مشتریان مخصوصاً مشتریانی که وفادارتر بودند و بیشتر از آن استفاده می کردند پیش بردم.

حالا چون خودم هم یک کاراکتر آرتیستی دارم و سال ها گرافیست بودم و کار اجرایی دیزاین کردم و با هنر خیلی آشنا بودم می دانستم چه چیزی را باید گام به گام طراحی بکنم تا آدم ها با آن بتوانند ارتباط برقرار بکنند. امروز اگر اپلیکیشن رونویس را نصب بکنی می بینی ابزار خیلی زیادی دارد. تمام چیزهایی که شما برای ساخت عکس نوشته نیاز داری برایت امکانات فوق العاده ای وجود دارد.

امروز است که اپلیکیشن رونویس می تواند برای همه کاربرد داشته باشد ولی روز اول فقط یک سری افراد خاصی بودند که از آن استفاده می کردند و من برای تولید یک سری ویژگی های نرم افزاری خاصی زمان گذاشتم. همه را مخاطب خودم قرار ندادم.

مخاطب اولیه من کسانی بودند که قبل از آن گرافیست بودند یا پیج های اینستگرامی داشتند که می توانستند عکس نوشته تولید بکنند و به واسطه این اپلیکیشن می توانستند کارشان را سریع تر پیش ببرم و نیازی به فتوشاپ نداشته باشند. پس من با آن ها صحبت کردم و از آن ها نظرسنجی کردم و این کمک کرد که اپلیکیشن به جایی که امروز است برسد.

پس باز هم تأکید می کنم که نباید روی همه مشتریان تمرکز کنیم. مخصوصاً وقتی که یک کاری را شروع می کنیم. حتی ممکن است بگویی که من منابع مالی بسیار زیادی دارم. داشته باش ولی در هر صورت یک سری چیزها استاندارد است و علمی است و نمی توانی بگویی که از همان اول می خواهم با قدرت شروع بکنم و همه بازار را بگیرم.

شما باید کم کم آجرها را کنار هم بچینید و جلو بروید و بفهمید که نیاز دقیق بازار چیست و برای آن راه حل های خاص ارائه بدهید. مخاطب های اپلیکیشن من در آن زمان در یک بازه سنی پانزده تا بیست و پنج سال بودند. پانزده تا بیست و پنج سالی که گرافیک بلد هستند و یک پیج اینستگرامی دارند و برایشان مهم است که بتوانند از این کار درآمدزایی بکنند و همین طور خیلی نیش تر و نیش تر و نیش تر.

من نمی خواهم زیاد وارد آن شوم فقط در این سطح می خواستم به شما اطلاع بدهم که این کار به صورت عملیاتی توسط خودم انجام شد. حالا به غیر از این که گفتم یک مثال دیگر می زنم. راجع به استارت آپ های خودم در فایل های صوتی مختلف در مورد ابعاد مختلفش صحبت می کنم اما موضوعی است که در آن فایل صوتی باشد. این جا ممکن است من در مورد مشتریانم بگویم اما در یک فایل صوتی دیگر در مورد نحوه انتخاب اسم و رنگش بگویم. برای همین نمی خواهم همه ابعاد را در یک فایل مطرح کنم.

من یک سایتی به اسم پرنده بان دارم. همان طور که از اسمش مشخص است ترکیبی از پرنده و نگهبان است. مثل جنگلبان. شعارش هم این است که پرنده بان حامی حقوق پرندگان. این وب سایت را من حدود سال ۹۱ یا ۹۲ از مالکش خریداری کردم. البته قبل تر از آن در این وبسایت عضو بودم و رصد کرده بودم.

سرمایه گذاری ام دلی نبود که بگویم به به من از این سایت خوشم می آید و رویش سرمایه گذاری می کنم و چندین میلیون تومان خودم را همین طوری هزینه نکردم. این سایت را سال ها از اولش بررسی کرده بودم و بعد تصمیم گرفتم رویش سرمایه گذاری کنم. اسم وبسایت بردسانگ بود بعداً به واسطه تخصصی که در حوزه برندینگ داشتم اسمش را به پرنده بان تغییر دادم. پرنده بان چه کار می کرد یا الآن چه کار می کند؟

مسئله ای که من داشتم این بود که دوست نداشتم پرنده ها در قفس باشند ولی دیدم که یک سری در قفس هستند کاری نمی توان کرد. پس بهتر است که برای این که پرنده ها در قفس کمتر آسیب ببینند یا بهتر زندگی بکنند یک سری خدمات انتقال دانش یا به قول امروزی ها تولید محتوا بکنیم. پرنده بان راجع به این مسائل صحبت می کند.

مثلاً راجع به نگهداری آن ها و داروهایی که باید به آن ها بدهیم و راجع به بیماری ها و حتی پرورش پرنده صحبت می کند و امروز راجع به طوطی و قناری است. چون خیلی وقت است مدیریت مستقیمی رویش ندارم دقیق نمی دانم. احتمالاً راجع به مرغ و خروس و کبوتر هم مطلب است.

خیلی ابعاد گسترده ای دارد. اما روز اولی که این وبسایت شروع کرد فقط تمرکزش روی قناری و یک پرنده ای به اسم سره بود. سره پرنده ای است که خیلی کوچک است و شبیه گنجشک است اما خیلی خوشگل تر و رنگی تر است و آواز خوان است.

راجع به این دو پرنده بود. با قناری شروع شد و سره اضافه شد و همین طور بعد از این که من گرفتم به ترتیب پرنده ها را اضافه کردیم. اگر قرار بود من از روز اول روی تمام پرنده ها وقت بگذارم و راجع به آن ها تولید محتوا بکنم هزینه بسیار سنگینی از من می گرفت و نمی فهمیدم که مخاطب هایم به چه چیزی نیاز دارند.

این که در ابعاد کوچک شروع می کنی کمک می کند که خودت هم بازارت را بهتر و دقیق تر بفهمی و با آن بیشتر آشنا شوی و با مخاطب هایت ارتباط عمیق تری برقرار بکنی و چیزی را تولید بکنی که کاملاً منطبق بر نیازهای آن هاست و نه آن چیزی که خودت دوست داری.

این نکته خیلی مهمی است. خیلی از کارآفرین های ایرانی و بچه هایی که در استارت آپ ها فعالیت می کنند مسئله شان این است که چیزی را تولید می کنند که خودشان دوست دارند و مثال استیو جابز را به کار می برند و می گویند استیو جابز گفته است که من چیزی تولید می کنم که بالاخره مردم بخرند. شعار دقیقش یادم نیست. استیو جابز گفته است که من بیشتر از مشتری ها می فهمم. این که استیو جابز کی و در چه پوزیشنی و در چه زمانی این را گفته است خیلی مهم است.

این که خودمان را کسی که در صنعت جزء اسطوره هاست مقایسه بکنیم فکر نمی کنم مقایسه درستی باشد. کلاً مقایسه کردن کار درستی نیست. پس من دو مثال واضح زدم که موفق هم هست و خودم این کارها را انجام داده ام.

مثال های زیاد دیگری هم دارم. چند بیزینس دیگری که راه انداخته ام هم هستند ما این دو تا را گفتم که بدانید چرا این قدر نیچ کردن مهم است. وقتی که به شناختن مشتری های دقیق خودتان شروع کردید باید ببینید دقیقاً چه نیازی دارند. باید ببینید چه کاری انجام می دهد. باید ببینید که آن نیاز خودش را چطوری رفع می کند؟

به این شکل است که می توانی خدمات بهتری را ارائه بدهی و نه هر خدماتی را. خدماتی که برای رفع نیاز واقعی باشد و متمایز باشد آدم ها را به خودش جذب می کند. این که من بگویم هر چیزی را می خواهم ارائه بدهم ممکن است که کاربردی نباشد.

شاید هم شانس بزند و یک نفر این کار را انجام بدهد اما حداقل من چنین شخصی را خودم ندیده ام. من معمولاً در جلسات مشاوره خودم وقتی شخص می گوید که من راجع به برندینگ یا توسعه کسب و کارم از شما سوال دارم و جلسات مشاوره می گیرد.

وقتی در جلسات مشاوره پای صحبت افراد می نشینم اغلب این افراد یک مشکل خیلی مهم دارند و آن هم این است که مشتری خودشان را نمی شناسند. وقتی به او می گویم مشتری ات چه کسی است؟ نمی داند.

وقتی به او می گویم که قبل از این که در جلسه مشاوره با من بیایی ساعتی خدا تومان به من پول می دهی پس باید پاسخ درستی هم پیدا بکنی که هم برای من جذاب باشد و هم برای خودت ولی وقتی این جا می آیی و نمی دانی دقیقاً مشتری ات چه کسی است انتظار داری من چه پاسخی به تو بدهم؟

پس اگر خودتان به یک چنین مشکلی برخوردید اصلاً نگران نباشید خیلی ها به این مشکل برمی خورند و ممکن است شما یک محصولی را تولید بکنید و وارد بازار شوید و اول مشتری هایتان یک گروه خاصی باشند و به ترتیب ببینید که بعد از یک مدتی مشتری هایتان نیش تر شد یا واید تر شد و تغییر کرد و آن جاست که خیلی قاطع باید پای این کار بایستید اما باید یک سری معیارهایی را برای انتخاب کردن داشته باشید. حالا دوباره برمی گردیم و راجع به سوالات درستی که باید پرسیده شود صحبت می کنیم.

وقتی می خواهی یک سوالی را بپرسی مثلاً تو با رفیقت و یکی از دوستانت و یا همکارت یا پسرخاله ات یا یکی از اعضای خانواده ات یا یکی که می خواهی از او سرمایه جذب بکنی بیرون رفته ای تا از او سوال پرسی. من همیشه خودم همان مدلی که الآن صدایم را می شنوی همین طوری صحبت می کنم. خیلی ساده و خودمانی.

دنبال صحبت کردن رسمی و خشک کردن جلسه نباش. فکر نکن که وقتی سوالات خیلی جدی بپرسی و یک شخصیت خیلی خشک و رسمی داشته باشی پاسخ های بهتری می گیری. من می گویم جدی بودن مهم است ولی نباید رفتارت خیلی خشک و کلیشه ای باشد که طرف احساس کند که در بازداشتگاه است و از او بازجویی می کنی.

ساده و خودمانی با او صحبت بکن و سوالاتت را مطرح بکن. چرا؟ چون آدم ها از جملات کلیشه ای و فضای خشک و خیلی رسمی زود خسته می شوند و مغزشان اصطلاحاً رد می دهد و ممکن است نتواند آن پاسخی که تو دوست داری و لازمت است را ارائه بدهد. از او بپرس که مشکلاتی که در طول روز دارد چه چیزهایی است؟

با چه چیزی دست و پنجه نرم می کند؟ چه چیزهایی الآن دغدغه ذهنش است. نکته دیگر این است که برای این که یک جلسه ای داشته باشی که سوالاتت را بپرسی حتماً لازم نیست که از قبل با او هماهنگ بکنی. ببین این رفیقت کجاست. اگر سر کار است بعد از کار برو دنبالش به کافی شاپ ببر و بنشین با او صحبت بکن.

دنبال این نباش که حتماً یک تایم مشخصی را قرار بدهی. این البته خوب است و به فرایندت کمک می کنی تا مدیریت شده باشد اما این قدر سفت و سخت نکن. خیلی ساده سوالاتت را مطرح کن و پاسخت را بگیر. اجازه نده آدم هایی که سمتشان می روی استرس بگیرند.

چون وقتی شخص استرس می گیرد دیگر نمی تواند نظر واقعی خودش را به تو بگوید و آن چیزهایی که در ذهنش شکل می گیرد را به درستی بیان بکند فقط دنبال این است که آن جلسه زودتر تمام شود خیالش راحت شود. حالا برای این که این اتفاق بیفتد خیلی شفاف و صادقانه سوالاتت را بپرس و از قبل هم سوالاتت را آماده کن.

مثلاً پنج شش ده سوال آماده کن و این را در ذهن خودت داشته باش و تک تک سعی کن به زبان آن شخصی که جلویت نشسته است بپرسی. ممکن است این شخص پنجاه سالش باشد پس باید یک مقدار محترمانه تر باشد. ممکن است رفیق نزدیکت باشد یک مقدار خودمانی تر می توانی سوالاتت را بپرسی. پس آن سوالاتت را بر اساس مدلی که آن شخص دارد یک مقدار می توانی اوپتیمایز بکنی.

این ها روی پاسخی که می گیری خیلی تأثیر دارد. این سوال ها کمک می کند که بازار خودت را دقیق تر بشناسی و براساس این که بازارت را دقیق تر شناختی احتمالاً لازم باشد دوباره سوالات خاصی را طراحی بکنی و بر اساس آن ها جلوتر بروی تا این که به آن پاسخ های نهایی برسی.

کم کم به انتهای این فایل صوتی نزدیک می شویم و من می خواهم یک جمع بندی کلی انجام بدهم. حواستان باشد که وقتی سوال می پرسید سوالاتی بپرسید که مربوط به این باشد که آن آدم ها قبلاً چه کاری را انجام داده اند.

مثلاً وقتی می خواهی از او بپرسی باید بدانی که آن فرد همین الآن چطور نیاز خودش را رفع می کند یا اگر رفع نمی کند چرا رفع نکرده است؟ سعی کنید راجع به نیازها و مدل زندگی آدم ها صحبت بکنید. نه این که بگویید من یک ایده خیلی مشخصی دارم که این کار را انجام می دهد.

وقتی راجع به زندگی شان سوال می پرسی بیشتر می توانی در ذهنشان عمیق تر شوی و این عمق بیشتر کمک می کند که بفهمی مشکل اصلی همین جاست و آن مشکل اصلی را کشف بکنی. یک نکته دیگری که وجود دارد این است که دنبال گل گل ماشاء الله ها و تعریف کردن ها نباشید که به به و چه چه بگویند. این اصلاً کمک خاصی به شما نمی کند.

فراموش نکن که وقتی از او سوال می پرسی یک بخش بزرگی از این به مهارت های ارتباطی شما برمی گردد. من پیشنهاد می کنم که محصول رایگانی که در سایتم گذاشته ام و راجع به بیست و یک روش عمیق برای رشد و بهبود فردی است را دانلود بکنی.

اسمش رشد فردی با بیست و یک روش عمیق است. این را از سایت دانلود کن و گوش بده. هم در مورد مهارت های یادگیری صحبت کردم و هم در مورد اضطراب و عزت نفس.

گوش دادن به آن ها خیلی کمک می کند که بتوانی این مسیر پرسش و پاسخ را خیلی دقیق تر و بهتر پیش ببری و بدانی که آهان من باید چطوری سوال بپرسم؟ دو کتاب هم الآن معرفی می کنم. یکی سوالاتت را تغییر بده تا زندگی ات تغییر کند.

این کتاب خیلی خوبی است. هم به رشد فردی کمک می کند و هم پرسشگری را خیلی واضح می کند و در فضای کسب و کار هم کتاب تست مامان خیلی کتاب فوق العاده عالی ای است و به شما کمک می کند که سوالات بهتر و دقیق تری بپرسید هر چند که اگر شما این فایل صوتی را گوش کرده باشید من در مورد فتوشاپ یک مثالی زده بودم اگر.

بر اساس همان الگو و این توضیحات و نکاتی که گفتم پیش بروید خیلی از کارهایتان راه می افتد اما اگر نیاز داشتید که خیلی بیشتر و عمیق تر در این موضوع بخواهید مطالعه بکنید این دو کتاب را به شما پیشنهاد می دهم که بخوانید. زیر فایل صوتی که گذاشتم سوالاتتان را بپرسید. من سعی می کنم برای شما چکش کاری بکنم تا دستتان بیاید که چطور پیش بروید.

اگر باز هم سوالات بچه ها راجع به این موضوع زیاد شد و متوجه شدند که یک جایی از مطلب را درک نکرده اند سعی می کنم زیر این پستی که مربوط به پرسشگری راجع به این که ایده من خوب است یا نه یک فایل صوتی مکمل و جدید رکورد بکنم.

در کتاب تست مامان یک مکالمه خیالی وجود دارد که من آن را برای شما می خوانم و نسخه انگلیسی اش را برای شما می گذارم تا دانلود بکنید.

طرف قرار است یک اپلیکیشنی درست بکند که راجع به آشپزی است. حالا سبک سوال پرسیدن این طوری شروع می شود. اگر یادتان باشد گفتم راجع به زندگی آدم ها باید بپرسید. مستقیماً راجع به ایده خودتان. این طوری شروع می شود

مامان آی پد جدید چطوره؟

مامان می گه وای عاشقشم هر روز ازش استفاده می کنم.

معمولاً چه کارایی باهاش می کنی؟ خب اخبار می خونم سودوکو بازی می کنم با دوستام گپ می زنم کارای معمولی.

آخرین کاری که باهاش انجام دادی چی بود؟

می دونی؟ من و پدرت برای سفرمون برنامه ریزی می کنیم. داشتم دنبال هتل مناسب می گشتم.

از اپلیکیشن خاصی برای این کار استفاده کردی؟

نه فقط از گوگل استفاده کردم. نمی دونستم که برنامه ای برای این کار هست. اسمش چیه؟

مامان بقیه اپایی که روی گوشیت داری چطور کار می کنه؟ چطور پیداشون کردی؟

روزنامه که می خونم یکشنبه ها یه ستون داره به اسم اپ هفته.

آهان که این طور. راستی مامان یک کتاب آشپزی جدید تو قفسه دیدم. قبلاً اونو نداشتی. از کجا اومده؟

اون کتابو می گی؟ آهان عید امسال مریم خانم برام عیدی آورده. حتی ورقشم نزدم. نمی دونم مریم با خودش چی فک کرده؟ یعنی من تو این سن و سال برای پختن لازانیا به کتاب آشپزی نیاز دارم؟

مامان آخرین کتاب آشپزی که خودت خریدی چی بود؟

حالا که بهش فکر می کنم حدود سه ماه پیش یه کتاب خریدم به اسم آشپزی گیاهی. پدرت به خاطر بیماریش سعی می کنه غذاهای سالم تر بخوره و فکر می کنم آشپزی من با خوندن این کتاب خوشمزه تر و سالم تر شده.

خیلی خلاصه می گویم که تو باید سعی بکنی با سوالاتت و هر چقدر که سوالاتت دقیق تر باشد ولی با جزئیات مشخص و با تمرکز روی یک زندگی واقعی و نه آن چیزی که فقط می خواهی به آن ارائه بدهی به پاسخ های مناسبی برسی. این پاسخ های مناسب کمک می کند که تو بتوانی دقیق تر متوجه شوی که دقیقاً چه کاری باید انجام بدهی. یک مسئله ای وجود دارد. حواست باشد که در این دام نیفتی که خیلی از مواقع باید بفهمیم که واقعاً مشتری چه می خواهد و دغدغه اش چیست. این که تا یک چیزی می گوید که مثلاً فلان محصول را اگر درست کنی مشکل من را حل می کنی. باید دقیق تر بدانی این مشکلی که در حال حاضر دارد را چطوری رفع می کند و آن ویژگی خاصی که مد نظرش است اگر نباشد چه اتفاقی می افتد؟ تا همین الآن که نبوده است چطور کار خودش را حل می کرده است؟ این ها است که کمک می کند شما پاسخ های دقیق تری بگیرید و بتوانید بهتر از آن ها استفاده بکنید.

دیدگاه کاربران
  • سوزان ۲۴ آذر ۱۴۰۰

    من ایده ام رو پیدا کردم و دارم اجرا میکنم در حال حاضر مشکل اصلی عدم خرید مشتریانی است که در ابتدا منو تشويق به توليد کردند و ادعای این‌که حتما خريد می‌کنند
    حال من دنبال مشتری های ديگر هستم ولی تبلیغات و معرفی کالا به مشتری های احتمالی چالش‌ مهم منه
    تشکر از توجه تون

  • الهام بایگان ۱۶ مرداد ۱۳۹۹

    برای شروع یک کسب و کار ابتدا باید ایده ای داشته باشیم که این ایده بخشیش از آنچه مورد علاقه امون هست نشات میگیره اما بخش مهمش از واقعیت موجود در جامعه شکل می‌گیرد.برای این مرحله چند نکته مهم شخصیتی اهمیت دارد یکی اینکه به بلوغ فکری و احساسی رسیده باشیم چون این باعث میشه که ما بتونیم واقع بینانه مسایل رو حلاجی کنیم و بعد بتونیم نحوه سوال پرسیدن موثر رو یاد بگیریم چون سوال سرآغاز بارش جوابهاست اگر سوال موثر و کارا و شفاف باشد جواب‌های کاربردی و موثر ظاهر می‌شوند
    مهارت ارتباطی هم می‌تواند مراحل پرسش و پاسخ و نیازسنحی و جذب سرمایه رو برامون هموار می کنه
    شناخت دایره مشتری هم بسیار مهم هست در ابتدا باید یک‌مرکز کوچک از مشتریهایمان را شناسایی کنیم تا بتوانیم بطور دقیق و‌موشکافانه نیازها،خواسته ها،سلایق و مشتریانمان را بشناسیم و پاسخگویی دقیق و شفاف و جز نگرانه سبب ارائه خدمات متمایز خواهد شد

  • Hossein ۵ مرداد ۱۳۹۹

    چطور متوجه میشین که روی چه بازاری باید تمرکز کنین؟
    من روی بازاری تمرکز میکنم که اقلن یکی دوسال داخلش کار کرده باشم و خوب بشناسمش
    با شنیدن این آموزش چه تغییری در روند کارتون میدین؟
    سعی میکنم توی همه روابطم با دیگران به این موضوع توجه کنم هر چند بنظرم یکم سخت میاد

  • Grey ۱۴ خرداد ۱۳۹۹

    چطور متوجه میشین که روی چه بازاری باید تمرکز کنید؟
    روی مشکل خودم تمرکز کردم و سعی میکنم با کمک این فایل صوتی و کتاب تست مامان متوجه بشم که مشکل بقیه هم هست یا نه و اینکه حاضرن برای رفع این نیاز هزینه کنن یا نه؟!
    تمام امکانات و توانایی‌های خودم رو هم لیست کردم و سعی میکنم به دور از حسی که نسبت به ایدم دارم ارزیابی‌شون کنم و تصمیم درستی بگیرم.
    با شنیدن این آموزش چه تغییری در روند کاریتون میدین؟
    قبلا کتاب تست مامان رو خونده بودم و ازش استفاده میکنم اما کتاب سوالاتت رو تغییر بده تا زندگیت تغییر کنه رو نخوندم ولی میخونم، باید بیشتر به نیچ مارکت فکر کنم یعنی قبلا هم یه چیزایی راجب نیچ مارکت خونده بودم اما الان بهتر درکش کردم.

  • محمد سلیمانی ۱۳ خرداد ۱۳۹۹

    چطور متوجه میشین که روی چه بازاری باید تمرکز کنید؟
    زمانی که بتونم به دغدغه های مهم افراد پاسخ صحیح و شفاف بدم و اون ها رو حل کنم، البته باید درنظر داشته باشیم که اونقدر اون دغدغه برای مخاطب هدف من بزرگ باشه که حاضر باشه به خاطرش پول پرداخت کنه

    با شنیدن این آموزش چه تغییری در روند کاریتون میدین؟
    سعی می کنم دایره مخاطب هدفم رو تا جایی که امکان داره کوچیک کنم و روی نیپ متمرکز بشم

  • ammarmohammadi ۱۳ خرداد ۱۳۹۹

    چطور متوجه میشین که روی چه بازاری باید تمرکز کنید؟
    از ابتدا قصد داشتم روی دانشجویان کار کنم. ولی کم‌کم فهمیدم بازارهای دیگری مثل مدیران فرهنگی دانشگاه‌ها، مدیران دبیرستان‌‌ها، و حتی والدین دانش‌آموزان دبیرستانی هم می‌توانند جامعه هدف را تشکیل دهند.
    هدف اصلی من آموزش دانشجویان بود ولی با بررسی‌های بیشتر فهمیدم باید خریداران واقعی را شناسایی کنم. به تجربه هم مشخص شد خود دانشجویان همیشه خریدار جدی نیستند و شاید اگر بر موارد دیگر تمرکز کنم نتایج بهتری بدست آید.

    🤔 با شنیدن این آموزش چه تغییری در روند کاریتون میدین؟
    تقریبا کل این مطالب را می‌دانستم. هنوز در حال تحقیق هستم و امیدوارم نتایج بهتری کسب کنم.

  • حسن چنگیزی ۱۰ خرداد ۱۳۹۹

    سوال: چطور متوجه میشین که روی چه بازاری باید تمرکز کنید؟
    جواب: با جستجو توی ایده ها، علایق و توانایی های خودم شروع میکنم، با این دید و اولویت که قراره اون ایده نیاز افراد رو برطرف کنه. وقتی کسب و کارم رو مشخص شد، با پرسیدن سوالات شفاف، دقیق و با جزییات به شناخت بیشتری از خودش، بازارش و مشتریان بالقوه ش میرسم. بعد شروع میرم سراغ بازار (سنتی و دیجیتال)، و اینکه توی اون بازار چه موارد مشابه، مکمل یا حتا جایگزینی برا کسب و کار من وجود داره، توی این جستجو ، حتمن یه سری سوالات پیش میاد که ازشون استفاده میکنم برا شناخت بهتر و مشتریان و نیازهاشون. بعد روی قسمت کوچکی از اون بازار تمرکز میکنم

    سوال: با شنیدن این آموزش چه تغییری در روند کاریتون میدین؟
    جواب: به اتفاق یکی از دوستام قصد داریم که فروش اینترنتی یه نوع خاص از گیاهان آپارتمانی و با گروه کوچکی از جامعه هدف مون شروع کنیم،برا همین قبل از شروع یه سری سوال از خودمون پرسیده بودیم و باهم به یه سری نتایج رسیده بودیم.حالا با توجه به مواردی که توی این آموزش مطرح شد، میبینم که لازمه سوالات بهتری پیدا کنیم تا که از افراد بیشتری هم پرسیده بشن. یه سری شون رو از میتونیم چند نفری که گل فروشی سنتی دارن بپرسیم، تعدادی سوال هم از مشتریان اون گل فروشیا. نظرات مشتریان گل فروشی های انلاین رو ببنیم، صفحات گل فروشی هایی که فقط توی اینستاگرام هستن و سر بزنیم و نظرات و بازخورد مشتریان شون بررسی کنیم و کارهایی از این دست که کمک کنه به شناخت بهتر و بیشتر مخاطبان مون و نیازهاشون. و اینکه چه انتطاراتی الان از ما دارن و یا ممکنه آینده از ما داشته باشن

  • ملیکا منتظری ۱۰ خرداد ۱۳۹۹

    – چطور متوجه میشین که روی چه بازاری باید تمرکز کنید؟
    با سوالات هوشمندانه پرسیدن از اطرافیان و پیدا کردن نیازهای آن ها

    – با شنیدن این آموزش چه تغییری در روند کاریتون میدین؟
    روی نیچ مارکتینگ تمرکز بیشتری میکنم و روی محصولات کم متمرکز میشم و مابقی محصولات رو کم کم با توجه به چیزی که مشتری نیاز داره تهیه میکنم نه صرفا چیزی که خودم علاقه دارم.

  • محمدجواد کارآمد ۱۰ خرداد ۱۳۹۹

    ۱-یک نمونه ی حداقلی از کالا یا خدمات (یعنی در کمترین زمان و کمترین هزینه) به مشتریان اولیه احتمالی(در نیچ ترین حالت) ارائه می دهیم و با شاخص هایی که در نظر داریم اندازه گیری میکنیم و بعد تصمیم گیری میکنیم که ادامه بدهیم یانه(این بازار احتمالی رو پیدا و بررسی میکنیم).
    ۲-متوجه شدم که بعد از انتخاب ایده، اون رو مورد سنجش قرار بدهم و روش پرسشگری یکی از روش هایی سنجش ایده است که میتوانم با پرسیدن سوال های درست به جواب ها و دیتاهایی برای تصمیم گیری میرسیم و اینکه بازار هدف محصول رو به گوشه بازار (نیچ ترین) ارائه بدم تا بازار صددرصدی او نگوشه ی بازار رو بدست بیاورم(اقیانوس قرمز و آبی).

  • مجید پورعبداله ۷ خرداد ۱۳۹۹

    چطور متوجه میشین که روی چه بازاری باید تمرکز کنید؟
    ۱٫ اول یک مشکل رو انتخاب کنیم و اونو آنالیز کنیم که آیا مشکلی وجود داره یا نیاز شخصی
    ۲٫ سپس پرسش سوال و مصاحبه با افرادی که اون مشکل رو دارن
    ۳٫ دریافت اینکه این مشکل چطور حل میشه یا باهاش چطور کنار میان
    ۴٫ ارائه راه حل به بخش کوچکی از جامعه هدف
    ۵٫ بررسی بازخورد ها و تکرار پروسه تا رسیدن به نتیجه
    • با شنیدن این آموزش چه تغییری در روند کاریتون میدین؟
    – طراحی سوال های دقیق و شفاف
    – گرفتن پاسخ ها درست
    – محدود کردن دایره مشتری در آغاز
    – تمرکز در جامعه هدف کوچیک
    – نیاز سنجی دقیق همین دایره مشتری ها
    – جلسه پرسش رو رسمی نکن تا پاسخ دهنده از پرسش فرار کنه
    – سوالات رو بر اساس طرف مقابل با لحن و کلمات متفاوت بپرس
    – به جای مطرح کردن ایده خودت در مورد نیاز ها و دلیل رفع نشدن هاش حرف بزن

    بخونم:
    دوره رشد فردی با ۲۱ روش عمیق
    کتاب سوالات رو تغییر بده تا زندگی ات تغییر کند
    کتاب تست مامان

  • گیلدا هستم ۶ خرداد ۱۳۹۹

    ۱ حوزهی فعالیت ما گیاهان دارویی هست. هم در زمینه اموزش و هم فروش . حالا برای رسیدن به بحث اموزش باید ابتدا تبدیل به برند بشیم… راستش همیشه سردرگم هستم که چطور در فضای مجازی شروعش کنم. شاید در مسی اموزش تونستم دقیق تر جواب رو پیدا کنم. البته فعلا با پیج اینستاگرام و سایت شروع خواهیم کرد و مطالب رو اپلود میکنیم

    ۲ایده هام رو روی کاغذ میارم و بعد بهشون نمره میدم که چه میزان تقاضایی براشون وجود داره. از دید مشتری به محصولاتم نگاه میکنم و با توجه به این ها نیچ خودم رو تعین میکنم

  • محمدرضا کلانتری ۴ خرداد ۱۳۹۹

    من کتاب تست مامان رو پیشنهاد میکنم

  • معصومه مولائی ۴ خرداد ۱۳۹۹

    پاسخ سوال اول: اول از خودم سوال میپرسم محصول من چه نیازی از من یا دیگری رو رفع میکنه؟! با جواب خودم به خودم میتونم به بازار هدفم برسم. یا باید برم سراغ کسی که نیازمند محصولات منه و یا این نیاز رو در دیگری به وجود بیارم.
    پاسخ سوال دوم: با توجه به این صوت من باید بیشتر تمرکز کنم روی ایجاد نیاز در دیگری، تو این بخش ضعیف عمل کردم

  • محمد قربانعلی ۴ خرداد ۱۳۹۹

    🤔 چطور متوجه میشین که روی چه بازاری باید تمرکز کنید؟
    🤔 با شنیدن این آموزش چه تغییری در روند کاریتون میدین؟
    برای اینکه بازار هدف مون رو پیدا کنیم و تمرکز و تایم بزاریم برای اون افراد به نظرم باید خدماتی که ارائه میدیم برای رفع نیاز عده خاصی باشه و خیلی خوش بینانه نگیم من فلان کارو میکنم و ایده م انقدر خوبه که همه ازم خرید میکنن یا همه میان از آموزش های من استفاده میکنن چون اینطوری وقتی که وارد بازار واقعی بشیم و افراد کمی متقاضی کار ما باشن روحیه مون خراب میشه
    اما اگه دایره رو کوچیک تر کنیم و ببینیم افرادی که فکر میکردیم مشتری ما هستن، بیشترشون خرید میکنن باعث ایجاد انگیزه میشه برای ادامه مسیر و گسترش کسب و کار .
    با شنیدن این فایل سعی کردم شروع کنم به نوشتن سوالهای مختلف که مرتبط با رفع نیاز های مشتریاست تا اول از همه همونطور که توو این وویس گفتید مشتری ها بدونن واقعا چی میخوان بعد من کمک کنم با راه حل هایی که دارم بر اساس خواسته شون نیازشون رو برطرف کنم.

  • Hassanikh1363 ۳ خرداد ۱۳۹۹

    با سلام و تشکر از مطالب فوق العاده‌ای که ارائه کردید
    ۱- اول اینکه ما با تعامل درست از طرف مقابلمون سوالات درست و از پیش تعیین شده و فکر شده می پرسیم از زبان خود طرف و به پاسخ‌هایی میرسیم که می‌توانند برای ما به عنوان یک داده‌های آماری کمک کنند که بدانیم ایده ما ایده سودآوری هست یا نه در خلال این امر همچنین دغدغه های طرف مقابل را کشف کنیم و تقاضای او از بازار را متوجه بشویم.این در دنیای واقعی میتونه اتفاق بیفته و مورد دیگه اینکه ما میتوانیم از دنیای مجازی هم کمک بگیریم به عنوان مثال میتوانیم از داده‌های آماری که سایتهای معتبر ارائه می‌کند از آنها کمک بگیریم یا اینکه از طریق رسانه های اجتماعی به عنوان مثال از طریق پیج های اینستاگرام که احتمال می‌دهیم مخاطب‌های هدف من توی این پیج ها فعالیت می کنند و از آنها کسب اطلاع بکنیم و بازارمان را بشناسیم یا حتی میتوانیم از رقبامون اوایل کار ایده بگیریم یا حتی می توانیم انتقاداتی که از مشتری ها در پیج های رقیب وجود داره روی انها به صورت منطقی فکر کنیم و آنها را به عنوان دغدغه هایی که می توانند مخاطبین من هم داشته باشند توی کارم ازشون استفاده کنم تا بازار مورد هدفم را برای تمرکز پیداکنم
    ۲-من روش اینکه وقتی که یک ایده کسب و کار به ذهنم میاد چطور بدونم که این ایده میتواندبرای من سودآوری داشته باشد رانمیدانستم ولی شما یک روش خوبی را ارائه کردید که می توانیم آن را به کار ببریم و دوم اینکه تمرکز روی گروه کوچک مشتری ها در اول کار مسئله ای بود که من باهاش درگیر بودم یعنی واقعا نمیدونستم که در اول کار چطور شروع بکنم ممکن بود که مثلاً چند دسته مخاطب هدف داشته باشم الان متوجه شدم که برای اینکه پیشرفت بکنم باید اول روی یک گروه کوچک مشتری تمرکز داشته باشم تا کم‌کم رشد بکنم و اینکه تولید محتوا و محصول من مطابق با نیازهای مخاطب باشه نه اون چیزی که من دوست دارم پس بنابراین باید توی این زمینه یک تعامل درست و مناسبی با مشتریان داشته باشم و همچنین خدمات بهتر و متمایزی برای مخاطبان داشته باشند تا بتونم مخاطبان را جذب کنم

  • سمیرا کریمی ۳ خرداد ۱۳۹۹

    پاسخ سوال اول:
    ما باید بدونیم محصولمون نیاز و دغدغه اصلی چه کسانی رو برطرف میکنه که باعث میشه اون ها بابت محصولمون هزینه پرداخت کنند و روی اون بازار تمرکز کنیم
    پاسخ سوال دوم:
    برنامه ریزی میکنم برای پرسش سوالاتی درست، از مشتریانی که با برند من ارتباط وفادارانه تری دارن، که متوجه بشم در راستای محصولات من، دغدغه ی اونها چیه و در نهایت با توجه به پاسخ ها و تا جایی که امکان باشه محصولاتم رو نیچ کنم

  • میلاد جلیلیان ۳ خرداد ۱۳۹۹

    با سلام. ما براساس ایده ای که داریم و تحقیقاتی که روی بازار و مردم انجام میدیم رفته رفته تدقیق میکنیم تا به جامعه هدف مورد نظر و خاص خودمون برسیم و این مراحل مبتنی بر نیازسنجی و کشف مسئله در مخاطبمونه که مستلزم پرسشگری ماهرانه است. حالا یا نیازی واقعا وجود داره یا اینکه ما آهسته آهسته این نیاز رو در مخاطب به وجود میاریم.
    در مورد سوال دوم؛ ابتدا روی مقیاس کوچکی کار خودمونو شروع میکنیم و بعد رفته رفته توسعه میدیم.
    سوالاتمون رو متناسب با شخصیت هر فرد و بدون لو دادن ایده اصلی مطرح میکنیم.
    مهارتهای ارتباطی مون هم باید تقویت بشه.
    و از همه مهتر، صرفا دنبال تعریف و تمجید نباشیم و واقع گرایانه حرکت کنیم، رو به جلو، به سمت هدف.

  • حسن چنگیزی ۲ خرداد ۱۳۹۹

    سلام
    اینکه پرسیدین: چطور متوجه میشین که روی چه بازاری باید تمرکز کنید؟
    اولش محصول مون، نیاز و خواسته ای که قراره رفع کنه رو به خوبی بشناسیم (که این مهم رو میشه با پرسیدن سوالات دقیق با جزییات از خودمون شناخت)
    وقتی که محصول مون رو خوب شناختیم، جامعه هدف تا حدود زیادی مشخص میشه و سوالات بعدی که از خودمون و بقیه میپرسیم میتونه جزییات بیشتری درباره جامعه هدف و اینکه اون نیاز رو چطوری و از کجا برآورده می کنن رو به دست بیاریم. با گروه کوچکی از جامعه هدف ارتباط برقرار می کنیم و کم کم اون دایره رو بهش وسعت میدیم

  • وطن دوست ۲ خرداد ۱۳۹۹

    سوال اول.با بررسی و تحقیق درمورد جامعه هدفمون،که یک راه آن پرسشگری آگاهانه هست.
    سوال دوم.شناخت مشتری،کوچک کردن بازارو توسعه بازار با توجه به نیاز مشتری

  • اعظم علوی ۲ خرداد ۱۳۹۹

    سلام
    ممنونم بابت این آموزش ارزشمند

    بسیاری از مطالب رو از قبل می دونستم اما با یادآوریشون سعی می کنم بیشتر روشون متمرکز بشم.

    ۱- با پرسشگری
    ۲- با افراد بسیار محدودی ارتباط می گیرم.

  • Maryamzds ۱ خرداد ۱۳۹۹

    اگر که سوالاتمون رو به همین شکل پرسیدیم و به نتیجه‌ی دلخواه نرسیدیم توی عملی کردن کارمون باید چی‌کار کنیم…به وقتایی همینجوری هم‌که سوال می‌پرسیم باز فقط تعریف و چه خوبه و اینا میگیریم:(

    • محمد تقی کریمی ۱ خرداد ۱۳۹۹

      چندتا اقدام مهم باید انجام داد:
      ۱- روی مهارت ارتباط موثر خودمون بیشتر کار کنیم
      ۲- سوالات بهتری طراحی کنیم
      ۳- با افراد بیشتری تعامل کنیم

  • Mobina ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۹

    با توجه به تلفیقی از نیاز جامعه و حوزه مورد علاقه مان و مد نظرمون و شناخت درست مشتری ها و دسته بندی اون ها و اعتبار سنجی از مشتری های مدنظرمون بازار هدف را پیدا میکنیم.

  • محمدعلی زندی ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۹

    سلام خدمت شما. از ویس هاتون لذت می برم. من یه فرد چند پتانسیلی هستم و توی خیلی زمینه ها دستاوردهای خیلی بزرگی داشتم. علاقه اصلیم طراحی گرافیک هست و بعد برنامه نویسی، رشته تحصیلیم هم مهندسی مواد که البته این سه رو باهم مخلوط کردم و چیزای خوبی خلق کردم. در کل خیلی برام سخت هست که روی یک موضوع تمرکز کنم ولی الان سایتی دارم با نام استوایی. اسمش رو هم بخاطر همین چند پتانسیلی بودن انتخاب کردم.
    با کلی سعی و خطا بازار هدفم رو مشخص کردم و در کل چند ماه هست که تصمیم گرفتم روی آموزش ابزارهای مورد نیاز برای راه اندازی کسب و کار آنلاین تمرکز کنم. یعنی نرم افزارهای مختلف برای تولید محتوای با کیفیت و راه اندازی سایت و …. تا رسیدن به درآمد رو آموزش بدم. پراکندگی موضوعات، خیلی ازم انرژی میگیره خصوصا موضوعات قبلی که قبلا روشون کار کرده بودم و الان روشون وقت نمیذارم ولی کاربرها مدام در اون حیطه ازم سوال می پرسن.
    🤔 چطور متوجه میشین که روی چه بازاری باید تمرکز کنید؟
    —-> با پرسیدن سوالات درست (کتاب سوالاتت رو تغییر بده و تست مامان رو قبلا خونده بودم)
    🤔 با شنیدن این آموزش چه تغییری در روند کاریتون میدین؟
    —-> حیطه فعالیتم رو کوچکتر کنم – سوالات جزئی از مخاطب بپرسم و مشکلش رو دقیقا پیدا کنم و کشف دغدقه های مخاطب که حاظر هست بخاطرش پول بده

  • ارزو ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۹

    ۱) باید ببینیم مشتری ها چی رو دوست دارن و نیاز دارن و بریم توی جامعه و نیاز سنجی درستی انجام بدیم و ببینیم اون نیاز رو الان دارن چطوری رفع میکنن یا چرا رفع نمیکنن… بعد ببینیم ما چطوری میتونیم خدمات خوبی ارائه بدیم که هم نیازشون رفع بشه هم متمایز از بقیه باشه که بتونیم جذب مشتری داشته باشیم.
    ۲) من یه پیج اینستا دارم در زمینه ورزش که تازه اومدم گسترشش بدم ولی انقدر ذهنم درگیر همه تیپ افرادی بود که ریزش داشت الان منوجه شدم که کم کم باید جذب مخاطب و مشتری داشته باشم نه اینکه یهویی بخوام همه رو دربربگیره.
    مرسی از فایل آموزنده و خوبتون جناب کریمی.

  • زهرا ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۹

    سلام وقتتون بخیر و خسته نباشی
    سوال اول با توجه به نیاز جامعه و انتخاب یک کار یا شغل و با کمک گرفتن از افردا با تجربه که توی اون کار سررشته دارند میتونیم اول روی یک مبحث کار کنیم و بفهمیم نیاز جامعه چیه و بعد اونو ارتقا بدیم دقیقا مثل اون برنامه ای که مثال زدین..رونویس
    سوال دوم خیلی به روند آموزشم کمک کرد و الان میدونم دقیقا باید چیو از کاراموزام بخوام و چه سوالاتی بپرسم ازشون
    فقط یه مطلب رو متوجه نشدم اینکه مشتریامون کیا هستن یعنی چی؟؟
    مثلا منکه میخوام سرمایه گذاری در بورس رو آموزش بدم…یعنی چی که مشتریام کیا هستند؟؟!!اینو متوجه نشدم
    ممنون میشم راهنماییم کنین

  • آذر ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۹

    سلام جناب کریمی
    هر دو فایل صوتی رو‌گوش دادم . بسیار عالی و آموزنده و‌پر از مفاهیم کاربردی هستند

    در خصوص سوالات جنابعالی
    جامعه هدف رو می شناسم اما با توجه به فرمایشات شما دارم محدودشون می کنم

    شغل من آموزش ورزش پایه کودکان و‌مهارتهای حرکتی هست و آموزش مربیان کودک
    نیاز کودکان که آموزش اصولی مهارتهای پایه حرکتی با شیوه طراحی بازی هستش
    من در نظر دارم با آموزش لایو‌ در پیج اینستاگرام خودم به والدین اصول بازی با کودک و اینکه چه مهارتهایی رو‌نیاز داره آموزش بدم

    دقیقا سوالات مطروحه رو از شیوه زندگی والدین . دغدغه هاشون و‌کرفتاریها و‌‌دیگر مسایل ملموس و‌روزمره مد نظر دارم

    در ایندهصوص خیلی فکر کردم
    و‌هر روز ایعاد بیشتری برام باز میشه و البته دوره شما داره خیلی مسایل رو برام باز می کنه که راستش حس می کنم خیلی کارها رو‌باید انجام بدم

    لطفا اگر میشه بنده رو راهنمایی بفرمایید.

    در شزایطی که در صنف ما فقط به فکر فروش پکیج های بازی به خانواده هستند من در صدد یاد دادن ماهی گیری بهشوندهستم نه دادن ماهی

    میدونم و اعتقاد دارم کار درستی رو‌دارم انجام میدم
    اما اینکه چقدر والدین راغب باشن و‌اینکه ترجیح بدن خودشون برای کودکشون وقت بزارن مشکوکم.

    جامعه هدف من دو‌دسته اند
    والدین که نیازی به آموزش تخصصی ندارند کافیه که برخی مفاهیم رو‌بدونند و بازی رو‌به شکل خاصی که مد نظر دارم وارد زندگی روزمره شون کنند.
    مربیان کودک که معتقدم هنوز نیاز به آموزش بیشتر دارند و با خیلی از مفاهیم در این حوزه آشنایی کافی ندارند زیرا در زمان آموزش اطلاعات کافی در اختیار شون‌قرار نگرفته و تنها به کلیشه ها بسنده کرده اند اما در این بین کودکان آسیب می بینند.

    لطفا در این خصوص اگر راهنمایی مد نظر دارید بفرمایید سپاسگزار خوان شد
    ارادتمند

  • Sajjad.pz ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۹

    سلام ام تی جان مرسی بابت فایل صوتی خوب و واضحی که دادی.
    من چند تا نکته رو لازم دونستم بگم با توجه به اینکه خودتم گفتی
    یکی اینکه اصلا خیلیا تو اون حوزه ای که ایده پردازی میکنن یا راه حل میدن علاقه ای ندارن و حتی اگه ایده خوبیم از آب دربیاد بازم چون به اون حوزه علاقه ندارن بعد از یه مدتی کلا بی خیالش میشن پس اول باید حوزه و علاقه رو مشخص کنیم این حوزه ایده پردازی هم به نظرم شامل چند بخش میشه: محصول، خدمات، قیمت، توزیع، ترویج که هر کسی میاد براساس علاقه خودش رو اینا ایده پردازی میکنه.
    موضوع بعد اینکه حالا ایده پردازی کردیم بیایم ایدمونو اعتبار سنجی کنیم، ینی اینکه خب ما علاقمونو فهمیدیم چیه مشکلم(problem) رفتیم پیدا کردیم تو اون حوزه ایده یا راه حل(solution) هم دادیم حالا بیایم ببینیم این ایده یا solution چقد اعتبار داره.
    پس تا وقتی که یه مشکل(problem) یا نیاز(need) نباشه نمیتونیم
    راه حل بدیم(solution).
    اعتبار سنجی دو رکن اصلی داره که یکیش مقیاس پذیری و دیگری تکرار پذیری اونه…. برای اینکه بفهمیم اون ایدمون مقیاس پذیر هست یا ن باید به منابع و فرصت هایی که داریم نگاه کنیم.
    تکرار پذیری هم اینجوری سنجیده میشه که بیایم ببینیم چقدر از اون جریان درآمدی که داریم میتونیم سرمایه بیشتری و تکرار پذیری به وجود بیاریم.
    و درنهایت که راه حل رو ارائه کردیم و اعتبار سنجی شد بریم سراغ بازار و بازار هدف تا بتونیم مشتری رو بشناسیم اولویت بندی کنیم و در مراحل بعدی نیاز های مشتری رو بشناسیم اونا رو اولویت بندی کنیم و استراتژی بریزیم و …..
    و کلا این فرآیند در حال چرخش هست و همیشه باید فرآیند ایده پردازی و شناخت مشتری و بازاریابی و استراتژی و ….. در طول مسیر هر کسب و کاری ادامه داشته باشد.

    • محمد تقی کریمی ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۹

      ممنونم سجاد جان
      خیلی لذت بردم که وقت گذاشتی و تکمیل کردی بحثو
      ولی این فایل جزو بخش مقدماته، اینایی که گفتی درسته ولی در سایر سرفصل‌ها بهش اشاره می‌کنم.
      در حد آشنایی گفتم
      بازم تشکر و ارزشمنده برام که وقت گذاشتی

      • Sajjad.pz ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۹

        فدات کاری نکردم امیدوارم یه کمک کوچیک فقط کرده باشم به بقیه

  • امین مشایخی ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۹

    چطور متوجه میشین که روی چه بازاری باید تمرکز کنید؟
    با طراحی سوالات هدفمند، که مخاطب را هدایت میکنه تا پاسخهای واقعی از فرآیند زندگی و کارشون به صورت واقعی ارائه کنند. نه اون چیزی که دوست دارند. در اصل باید دنبال حل مساله به صورت واقعی باشیم به گرفتن به به و چه چه از مخاطب و مشتری احتمالی.

    با شنیدن این آموزش چه تغییری در روند کاریتون میدین؟
    سعی میکنم بیشتر سوال کنم از تمام بخشهای کسب و کارم از مشتریان گرفته تا همکاران و …. و صد البته سوالات درست و هدفمند که واقعیت ها را کشف کنه.

    • AmirBahador ۲ خرداد ۱۳۹۹

      سلام و درود
      از طریق پرسش سوالات مناسب از مشتریان و صاحبان کسب و کار و افراد خبره…
      سوالات باید واضح باشد و پاسخ مناسب ب آن ها بدهیم.بازار هدف ما مشخص باشد و بدونیم ایده ما در ابتدا برای چه کسانی هست.
      کاملا تمام جوانب ایده خود را بررسی کنیم و در جلسه طرح ایده تمام زوایای ایده خود را بررسی کنیم.
      اگر من صاحب کسبو کاری بودم سعی میکردم ابتدا با پرسش از مشتریان و افراد خبره دغدقه و نیاز آن ها را شنناسایی کنم و برای ان ها ایده هایی را در نظر بگیرم

  • مهدیه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۹

    تغییر خاصی بوجود نیومد چون ما این موضوعات رو در مورد کارمون انجام دادیم

  • mahgol ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۹

    ۱-با پرسشگری آگاهانه از جامعه هدفی که انتخاب میکنیم و یافتن gap های بازار فعلی
    ۲-یادآوری شد که قبل از جواب دادن به سوال فکر کنم..سوال درست و مناسب آدمو به جواب دلخواه میرسونه

  • زهرا ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۹

    سلام اول اینکه ممنون بابت اموزشهاتون
    چیزی که من متوجه شدم اینه که باپرسیدن سوالات درست بایدمتوجه بشیم روی چه بازارهدفی متمرکزبشیم ولی اینکه بدونیم اصلا چه سوالاتی بپرسیم خودش یه اموزش جداگانه ای میطلبه که درهرزمینه ای متفاوته
    ودرموردتغییردرروندکاری بعدازاینکه جامعه ی
    هدف رومشخص کردم ابتداروی یک زمینه ی خاص تمرکزمیکنم

  • محمد حاجیان ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۹

    ۱.چطور متوجه میشید رو چه بازاری تمرکز کنید ؟! بطور کلی فهمیدم که باید ریزبینی کرد و نیازهایی هر چند ساده رو پیدا کرد و براشون راه حل ایجاد کرد ، حتی باید نگاهمون به ایجاد راه حل هایی برای ارضای بهتر نیازهایی باشه که الان راه حل دارن و مهم ترین مسئله اینجا ، صحبت با مخاطب درسته .

    ۲.چه تغییری ؟!

    فهمیدم چطوری نظر واقعی طرفم رو بگیرم و بفهمم نظر اصلی میگه یا نه که خیلی تغییر خواهد داد روند منو
    و سوالات در ذهنم و همچنین سوال پرسیدن های بیرونیم رو تغییر دادم .

  • مریم اسدی ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۹

    سلام. ممنون از فایل صوتی شفاف و خوبتون. میخاستم بدونم انتخاب اسم برند، چه ویژگی هایی باید داشته باشه که هم برای مخاطب جذاب باشه و هم بتونیم ثبتش کنیم. اگه کتابی هم در مورد ساخت و ثبت برند معرفی بفرمایید ممنون میشم

  • محمد حیدری ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۹

    سلام
    با سوال کردن ریز مشکل مخاطب رو متوجه میشیم و دقیقا میتونیم برای نیازش راه حل یا محصول ارائه بدیم همیشه نیاز ها باعث شده که اختراع ها بوجود اومده در این بحث هم اگر ما بدونیم که چکار کرده که به مشکل خوردم و ما برای اون مشکل راه داشته باشیم طبیعتاً از همون سوالات سرچشمه گرفته
    برای سوال دوم هم اینو بگم چون من توی کار آرایشی و بهداشتی هستم ازشون دلیل مشکل پوستی رو میپرسم و دلیل بوجود اومدن مشکل هم میپرسم تا بتونم محصول مورد نظر رو معرفی کنم

  • پريسا ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۹

    ۱-با پرسش درست به جواب درست مي رسيم.با پرسيدن از مدل زندگي آدم ها متوجه ميشيم دغدغه هاشون چيه ونحوه برخوردشون با اون ها به چه شكل ؟
    ٢-بازار هدفم رو متمركز تر ميكنم. كوچيك شروع ميكنم.

  • مليكا فرازان ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۹

    ۱٫ برای سوالاتی که می خواهیم از افراد بپرسیم باید از قبل فکر کرده باشیم. نیچ مارکت مهمه و راه۱۰۰ ساله رو نمیشه تو یک روز رفت.
    ۲٫ توانایی های من برای ارائه خدمات یا محصول چیه و توی چ بازه از مشتری می خوام که کار کنم.
    ۳٫ این که نباید همه ۱۰۰% انرژیت رو همون اول کار استفاده کنیم. باید وقت رو در نظر بگیریم که همه ی چیزها یا حتی پولی که قراره استخراج بشه همون اول کار به دست نمیاد. باید صبور بود.

  • الناز خلیل زاده ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۹

    با توجه به تعامل بین مشتری ها متوجه میشم که بازار هدف من به کدوم مسیر حرکت میکنه
    سعی میکنم تنوع محصولاتمو در همین حد کم کنم و این محصولات رو ارتقا بدم تا مشتری هام ثابت بشن و کم کم گستره مشتری رو افزایش بدم.

  • حامد انصاری ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۹

    پاسخ سوال ۱)
    طراحی سوالات منایچسب با شاخصه های معین از افراد مختلف برای رسیدن به نتیجه برای اجرای ایده،تمرکز در بازار هدف مشخص داشتن،پرسیدن سوال درست و بدست آوردن پاسخ درست و تصمیم گیری مناسب،شفاف و دقیق کردن نظرات
    پاسخ سوال ۲)
    پیداکردن بازار صحیح،تمرکز روی یک بازار هدف کوچک،حرکت با قدرت در این بازار کوچک

  • فرزانه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۹

    با توجه به علاقه و مهارت خودمون باید یک حوزه ی کاری رو انتخاب کنیم و هرچقدر نیچ مارکتینگ باشه بهتره و در قدم بعدی با نیاز سنجی و پرسش سوالات میایم حوزه ی انتخابی رو محدودتر میکنیم.
    من میخواستم پراکنده شروع کنم ولی الان فقط توی یک بخش شروع میکنم

  • نوید ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۹

    🤔 چطور متوجه میشین که روی چه بازاری باید تمرکز کنید؟ با پرسیدن سوال درست و دستیابی به نیاز جامعه و تلاش برای رفع نیاز
    🤔 با شنیدن این آموزش چه تغییری در روند کاریتون میدین؟ تمرکز بر بازار هدف و آماده سازی سوالات درست و همچنین طراحی سوالات خاص مربوط به هر فرد

  • Samaneh prm ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۹

    سلام،باسوال درست پرسیدن ازمخاطبین میفهمیم که روی چه بازاری بایدتمرکزکنیم…..

  • نداکلائی ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۹

    سلام
    فایل صوتی آموزنده ای بود.ممنونم
    راستش این فایل صوتی دیدم بازتر کرد
    متوجه شدم که برای کسب کار خودم ابتدا باید جامعه هدف و نیازهایش مشخص کنم
    در ادامه سئوالات لازم از آن ها بپرسم
    تا بتوانم متناسب با نیازهای آن ها در کسب و کارم ارتقا ایجاد کنم

    • هنگامه اسدی ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۹

      سلام، ممنون از اطلاعات مفیدی که ارائه دادید
      ۱٫ به نظر من مطالبی که فرمودین خیلی به مباحث روش تحقیق مربوط می‌شه از نوع سوال گرفته تا چگونگی برخورد با مخاطب هنگام پرسیدن سوال و… و اینکه من خودم ترجیح می‌دم علاوه بر گپ و گفت حضوری که با دوستان و آشنایان دارم قبل از انجام یه کار که قراره روش سرمایه‌گذاری کنم و وقت و پول هزینه کنم از طریق طراحی پرسشنامه و آزمون فرضیه‌ها به نتیجه‌ی قابل اتکا‌تری برسم.
      ۲٫ من هنوز کاری رو شخصا ندارم چون تازه چن ماهه از دانشگاه فارغ‌التحصیل شدم اما خیلی علاقه دارم که به اطرافیانم توی زمینه‌های کسب و کارشون کمک کنه و چون رشته‌ی دانشگاهیم هم مرتبط هست معمولا با منم مشورتی دارن، فایل صوتی شما چشم‌انداز منو گسترده‌تر کرد ممنون از معرفی کتاب‌ها

  • sayid ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۹

    سلام.
    در مورد برندینگ شخصی، بازار و مخاطب را چه جوری شفاف می کنید؟

    • محمد تقی کریمی ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۹

      جلوتر فایل صوتی براش ضبط میکنم

  • سارا فراهاني ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۹

    استاد من بازار را تا يك حدي ميدونم چيه اما در نحوه ارائه و بازاريابي مشكل دارم وخيلي جاها جدي نميگيرن من را
    يكي از نكاتي كه شما فرموديد و من سعي ميكنم توجه كنم تمركز روي يك كار هست

    • عاطفه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۹

      سوال ۲٫ فهمیدم از بین ۳ تا گروهی که به عنوان مشتری هدفم انتخاب کردم فعلا در شروع فقط یکی رو انتخاب کنم. و باعث شد عمیق تر رو نیازهای این گروه از مشتری هام فکر کنم
      سوال ۱٫ من بررسی بازار انجام و حدودا ۴ ماهی هست دارم تحقیق و آزمون و خطا میکنم البته محدود فعلا

    • سارا فراهاني ۱۷ خرداد ۱۳۹۹

      نحوه شناسایی بازار رو خودم با تجربه و صحیح و خطا و جستجو تا حدودی به دست اوردم. البته هم چنان در شناسایی بازار و ارایه محصولم در بازار مشکل دارم

  • Tahereh ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۹

    سوال ۱: هر کس در حیطه تخصص خودش باید سرچ کنه، نیاز سنجی کنه و ببینه چه چیزی واقعا نیاز هست یا کمبودش حس میشه یا نبودش داره هزینه های اضافی به جامعه تحمیل میکنه و حالا فرد بر اساس تخصص و توانمندیش میتونه توی اون حیطه وارد بشه و کاری انجام بده و همه این ها لازمه اش تحقیق هست که بفهمی اصلا اگر این کارو انجام بدی نتیجه اش چی میشه، آیا مشتری داره و محصولت فروش میره، آیا قیمت نهاییش برات بصرفه هست و… من در حیطه رشته خودم میدونم در عین حال که خیلی رشد داشته، خیلی جاها هم یه سری افراد وقت و انرژی و هزینه گذاشتن چیزی تولید کردن بدون اینکه بازار رو نیاز سنجی کرده باشن و حالا به هزار و یک دلیل که بلد نبودن باید چطور بازارشون رو پیدا کنن اون محصول بی استفاده مونده.

    سوال۲: مطالب ارائه شده فوق العاده مفید و عالیه. هنوز یک ایده ی خاص ندارم که برم دنبال اینکه ببینم خوبه یا نه. فعلا به دنبال اینم که راه اصلیمو پیدا کنم اما تک تک نکته ها رو یادداشت میکنم و زمانی که بفهمم دقیقا میخوام چه کاری انجام بدم، مطمئنم خیلی برام کمک کننده خواهد بود، قطعا این آموزش ها باعث میشه خیلییی جلو بیوفتم و بتونم سریعتر به نتیجه برسم و مسیر اضافه و بیهوده نرم. واقعا سپاسگزارم.

  • ثریا ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۹

    سلام استاد
    مرسی که وقت گذاشتین عالی بود
    استاد من ی خیاطم خداروشکر مشتریام از کارم راضین خیلی دوس دارم کارمو گسترش بدم برا کارم ی پیج اینیستا بزنم اونجا کارمو ارائه بدم ولی اینکه چطور باهاشون ارتباط بگیرم بلد نیستم من ی گروه تو واتساپ دارم دوختایی که انجام میدم برا مشتری اونجا میزارم البته همه مشتریا همکاری نمیکنن و عکس نمیفرستن الان که نگا میکنم میبینم من هیچ تعاملی باهاشون ندارم فقط وقتایی که میان خیاطی باهاشون ارتباط دارم.
    اکثرشون بالای ۲۵ سال سن دارن بیشتر مانتو میدوزم
    فک میکنم تو اینیستا رو مانتو کار کنم بهتره
    ولی واقعا نمیدونم از کجا شروع کنم.
    لطفا راهنماییم کنید.
    مرسی🌹

  • Khadije59 ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۹

    باسلام ممنون ازفایل صوتی خوبتون
    درجواب سوال اولتون فکرمیکنم ازطریق سوالات درست ودقیق وخاص ازمخاطبین میشه به طورنسبی به این رسیدکه روی چه بازاری تمرکز کنیم
    فکرمیکنم اول ازهمه بایدشناخت پیداکنم ازمشتریان ومخاطبینم تابعدبتونم ببینم که برای رفع نیازشون چه کارمی تونم بکنم
    من معمارم خیلی دوست دارم تواین زمینه فعالیت کنم “طراحی وبازسازی خونه هایی که هم توش آرامش باشه وهم آسایش “اون حس خوب که افرادازفضا زندگی ومنزلشون می تونن کسب کنن میشه درمورد سوالاتی که می تونم مطرح کنم برای مخاطبینم کمی من وراهنمایی کنید ممنون

    • Sajjad.pz ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۹

      سلام وقت بخیر
      به نظرم شما دارید یه خدمت یا محصولی رو به مشتریان خودتون ارائه میدید و تازمانی که نیاز(need) و خواسته مشتریان خودتون رو نشناسید نمیتونید هیچ solution مناسبی یا (design) خوبی ارائه بدید.
      پس‌اول مشتریان خودتون رو خوب بشناسید و اولویت بندی کنید که اصطلاحا میگن planning and monitoring و در مرحله ی بعد نیاز های مشتریان خودتون رو یادداشت کنید و سپس اون نیازهارو طبقه بندی کنید. بعد یه استراتژی مناسب برای کسب کارتون داشته باشید و یه راه حل ارائه بدید.
      در مورد سوالاتی که میتونید داشته باشید از مشتریان خودتون میتونید خیلی راحت با مشتریان تعامل داشته باشید و به صورت مستقیم ازشون سوال بپرسید و نظر سازنده اونا رو هم بخواید که بهتر بتونید نیازهای همدیگرو برطرف کنید.
      اون حس اعتماد سازی رو موقع سوال پرسیدنتون به وجود بیارید و کاری کنید تا مخاطب واسش ملموس باشه.
      امیدوارم که کمک کوچکی بهتون کرده باشم….

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *