0

از توسعه مهارت‌های فردی تا توسعه کسب و کار

📻 مصاحبه با رادیو رشدینو فصل ۳ قسمت ۱۷


برای اولین بار بود که بحث از زندگی شخصیم و گذشته کاریم کردم (البته نه کامل چون فرصت نبود) اما نکات بیزنسی و رشد و توسعه مهارت‌های فردی بسیار زیادی تو این مصاحبه هست. از اینکه چرا اسم من شده اِم‌تی تا اینکه چندتا استارتاپی که راه‌اندازی کردم چیا بوده و چطور جذب سرمایه کردم تا خیلی مسائل دیگه

پیشنهاد می‌کنم بعد از شنیدن مصاحبه، حتما مقاله هم‌بنیان‌‌گذار کیست و چرا شناخت آن مهم است؟ بخونید.

⏰ مدت: ۲۸ دقیقه
⚫️ موضوعات مطرح شده:
✅ چرا استارتاپ‌های شتاب‌دهنده آواتک شکست خوردند؟
✅ چرا و چکونه توسعه مهارت‌های فردی از شکست ما جلوگیری می‌کنه؟
✅ چطور با مهارت‌های بسیار زیاد فنیم باعث شکست یکی از تیم‌های خودم شدم؟
✅ آیا برای استارتاپ خودم جذب سرمایه کنم؟
✅ روانشناسی و جامعه‌شناسی چه جایگاهی در زندگی من داشته؟
✅ فرهنگ ایرانی چطور منجر به شکست استارتاپ‌ها می‌شود؟
✅ چطور با مهارت ارتباطی می‌توان رشد کرد؟
✅ مهارت‌های نرم کجای استارتاپ تاثیر گذار است؟
✅ مسئولیت پذیری افراطی یعنی چی؟
👤 مهمان‌ها: محمد تقی کریمی


📝 متن کامل مصاحبه صوتی

📻 مجری: ابتدا در مورد خودت می پرسم و بعد در مورد هر چیزی که دوست داشتی صحبت کن. البته فضای فان داشته باشد تا بامزه شود به تیپ شخصیتی خودت هم بخورد

👤 محمدتقی کریمی: من جدی هستم

📻 مجری: می دانم

👤 محمدتقی کریمی: من فان نیستم

📻 مجری: منظورم حالت رفاقتی است. در این قسمت برنامه یک مهمان عزیز و گرانقدر داریم. شاید خیلی از شما که استارت آپی هستید بشناسید. به نام ام تی معروف است و اسم واقعی اش محمدتقی کریمی هست. دعوت می کنم با ایشان بیشتر آشنا شوید. سلام

👤 محمدتقی کریمی: سلام. وقت شما بخیر. خیلی خوشحال هستم که در خدمت امیرحسین و شنونده هایش هستم.

📻 مجری: سلامت باشید. مچکر که آمدی. یک کمی در مورد ام تی بگو.

👤 محمدتقی کریمی: من شش ساله بودم پدرم برایم کامپیوتر خرید. اصل ماجرا از همان قدیم شروع شد. سال ۷۳ و ۷۴ این مسئله اتفاق افتاد. در آن زمان پدر و عمو و عمه ام برنامه نویسی می کردند. این باعث شد که من سمت برنامه نویسی بروم تا این که از همان اول بازی بکنم. هرچند آن موقع بازی خاصی نبود. مثل پرینس آو پرشیا بود. نورهود خیلی دیرتر آمد.

📻 مجری: آن موقع بازی دوم بود.

👤 محمدتقی کریمی: بله. من سمت برنامه نویسی رفتم. دوست داشتم خودم شرکت راه اندازی کنم. از دوست داشتن تا توانمندی بیست و یک سال طول کشید تا این اتفاقات رقم بخورد. آن موقع در ذهنم گفتم چه اسمی انتخاب کنم؟ گفتم یک چیزی به اسم مایکروسافت داریم.

📻 مجری: ما ماکروتافت می گذاریم

👤 محمدتقی کریمی: نه گفتم ام تی کی سافت یعنی محمدتقی کریمی. بعداً این تغییر نام پیدا کرد به مادرن تکنولوژی نالج و بعد ام تی شد. از آن جا به بعد حدود دوازده سالگی بود که ام تی شد و همیشه ام تی ماند.

📻 مجری: چه کارهایی کرده ای؟

👤 محمدتقی کریمی: حدود دوازده سالم بود که یک گیم طراحی کردم. فکر می کنم با ویژوال بیسیک شش بود. دقیقاً یادم نیست.

📻 مجری: در پنج شش سال اخیر چه کارهایی کرده ای؟

👤 محمدتقی کریمی: از وقتی که اکوسیستم استارت آپی شکل می گرفت می گویم.

📻 مجری: تو در کانون بوده ای؟

👤 محمدتقی کریمی: بله از قبل تر می گویم که چه شد که به کانون رفتم. من کارمند پرس تیوی بودم. آرت داریکتور بودم. یک کاری انجام دادم. روی یک استارت آپی سرمایه گذاری کردم. آن موقع اسمش استارت آپ نبود. یک سایتی را خریدم که اسکیل بکنم. فروشگاه راه اندازی بکنم. حوزه مورد علاقه خودم بود. تولید محتوایش را در پیج خودم پیش می برم. سایت را که خریدم چند وقت بعد یک ایمیلی دریافت کردم. از جشنواره وب بود و هیچ چیز دیگری شناختی نداشتم. چون از فضای فنی فاصله گرفته بودم و سال ها در حوزه هنری فعالیت می کردم. یک ایمیلی آمد که می توانی در جشنواره وب سایت های برتر ایرانی شرکت بکنی. من جدی نگرفتم ولی به آن ها ایمیل دادم که من خبرنگار پرس تیوی هستم اگر خواستید یک گزارش تهیه بکنم. که در آن نشست خبری رفتم و بعد در خود جشنواره بودم و با محسن ملایری دوست شدم. رفاقت با محسن ملایری استارت تغییر و تحول عظیمی در زندگی من شد. به کانون کارآفرینی رفتم. قبل از این که پرزنت کردن ها شکل بگیرد یعنی بعد از جشنواره در اردیبهشت ۹۳ به کانون کارآفرینی کردم و پرزنت کردم که من ام تی هستم و این کار را انجام دادم. برایش پاورپوینت تهیه کرده بودم. مدل پرزنتم جالب بود. من به دفتر کانون رفتم. بالای میدان ولی عصر بود. محسن در یک اتاق دیگر بود. من به اتاق پرزنت رفتم. در اتاق جلسه نشستم. تا قبل از این که بیاید لپ تاپم را وصل کردم و همه چیز آماده بود. محسن که آمد شروع به پرزنت کردم. این کاملاً برای من ناخودآگاه بود. این طور نبود که دوره آموزش سخنرانی و ارائه دیده باشم. هیچ وقت ارائه ام خوب نبوده است. این جا یک کات خورد. محسن به من گفت که بیا همکاری مان را شروع کنیم. برای جشنواره هر کمکی می خواهی بده. من کانون را ول کردم به سازمان رفتم و درگیر کارهای سازمانی شدم. آن جا حدود دو سه ماه قبل از جشنواره وب ۹۳ یک مسیج به محسن دادم. گفت به شایان ؟؟؟ ۵٫۴۰ مسیج دادم. گفت بیا اوکی است با کار درگیر باش. رفتم و از آن جا به بعد در کانون کارآفرینی بودم. در کانون حمیدرضا احمدی بود که الآن فاوندر ایوند است. پویا کندری هم بود که شتاب دهنده فارابی را بعد از این که از کانون بیرون آمد راه انداخت و بعد الآن از فارابی بیرون آمده است. در جشنواره وب ۹۳ آرت دایرکتور شدم. بخش هایی از دیزاین و کارهای موشن گرافیک را انجام دادم. دیزاین هویت بصری آن سال را نیکو نیک نام انجام داد که استارت آپ نیک پرینت را داشت. همه استارت آپ ها فیل کردند. عجیب بود.

📻 مجری: می خواهی در مورد شکست استارت آپ ها صحبت کنیم؟ من می دانم داستانت خیلی جذاب است. استوری تلینگت هم فوق العاده است. این را واقعاً درک می کنم اما از مخاطبین فیدبک گرفتیم اگر مهمان بیشتر از سه چهار دقیقه خودش را معرفی کند می گویند چقدر خودش را معرفی کرد. در مورد چه چیزی صحبت کنیم؟

👤 محمدتقی کریمی: اگر من کار هنری انجام می دادم یک سری کتاب روانشناسی هم می خواندم. اگر برنامه نویسی هم می کردم کتاب روانشناسی هم می خواندم. مادرم روانشناس است و همیشه این از بچگی همراهم بوده است. راجع به این صحبت بکنیم که چرا ام تی از برنامه نویسی و گرافیک و غیره فول فوکوس روی توسعه فردی می رود و باورش این است که توسعه فردی می تواند کمک زیادی به رشد کسب و کار بکند.

📻 مجری: عالی است. چه شد که توسعه فردی ات روی بهبود درآمد و بهبود توسعه کسب و کاری که خودت داری تأثیر می گذارد؟

👤 محمدتقی کریمی: من در سال ۹۲ یک سایتی را خریداری کردم. آن جا یک نکته ای در شخصیت من بود. برای من قرض گرفتن راحت بود. این طوری نبود که بگویم خجالت می کشم از آدم ها پول بگیرم چون می خواستم یک سرمایه گذاری بکنم و می دانستم که قطعاً این به موفقیت می رسد و می توانم پول را برگردانم اما ریسک بزرگی بود. من وقتی به آوا تک به عنوان کارمند رفتم و کریتیو داریکتور شدم. یک بک گراند روانشناسی به من کمک کرد که ببینم این جا بچه ها در تعامل با هم دیگر و تعامل درون فردی یعنی با خودشان یک مشکلات خیلی اساسی دارند. یعنی طرف هنوز به خودشناسی نرسیده است که دقیقاً از زندگی اش چه می خواهد. برای همین مهارت ارتباطی اش هم در ارتباط با هم تیمی هایش یا حتی سرمایه گذار خیلی ضعیف است یا نیاز به بهبود خیلی سنگینی دارد. همان موقع به محسن گفتم که یک مقدار روانشناسی یونگی را درگیر فرایند شتاب دهی ات بکنیم. آن موقع محسن جدی نگرفت. گفت این مهم نیست و ول کن اما من ادامه دادم. تا این که فهمیدم من می خواهم مسیر زندگی ام را در توسعه فردی تا توسعه کسب و کار قرار بدهم. یکی از مشکلاتی که در اکثر استارت آپی ها می بینیم و باعث شکستشان می شود ما نباید نگاه بکنیم بگوییم فلان سایت خارجی گزارش داده است و می گوید دلیل شکست استارت آپ ها نداشتن ایده است یا چرا مارکت فیت نیست یا چرا سرمایه نگرفته است یا تایم ورود به بازارشان درست نبوده است. باید نگاه کنیم ما در چه فرهنگی زندگی می کنیم. در ایران فرهنگ تعاملی ما مشکل دارد. فرهنگ توسعه فردی ما ضعیف است. از بچگی به ما مهارت های ارتباطی را یاد ندادند. در خودشناسی با ما کار نکردند اما به ما گفتند تو همیشه بهترینی. اما بهترین چه چیزی و بهترین کجا؟ در تربیت می گیند تو بهتر از پسرخاله ات هستی یا پسر خاله ات بهتر از تو هست و این نگاه قیاس محور خیلی باعث آسیب های روانی شده است و خیلی جاها می بینیم که ایرانی ها مسئولیت پذیری ندارند. من خودم مسئولیت پذیر نبودم و طول کشید بفهمم که اصلاً مسئولیت پذیری یعنی چه. امروز اگر می گویم مسئولیت پذیر یعنی هر اتفاقی به غیر از جنگ که مسئولیتش با ما نیست رخ بدهد و بر من اثر بگذارد مسئولیتش با من است. من با امیرحسین تعامل می کنم. اگر دعوا کنیم مسئولیتش ۵۰ درصد با من است و وظیفه من این است که در بهبود آن ارتباط قدم بردارم ولی در ایران می گویند با فلانی به مشکل خوردم و به من ربطی ندارد و این ارتباط کاملاً قطع می شود.

📻 مجری: به نظرت این ها چطور می تواند در رشد یک کسب و کاری مثل استارت آپ یا هر کسب و کار دیگری کمک کند؟ یعنی یک مثالی بزن. مثلاً از همین آواتک ها کدام ها به خاطر مشکل بین فاوندرها

👤 محمدتقی کریمی: نمی خواهم اسم ببرم چون باید پاسخگو باشم و مشکل پیش می آید.

📻 مجری: نهایتاً فحش می دهند

👤 محمدتقی کریمی: بله فحش خور ما هم خوب است. یک نکته ای که در کل استارت آپ های آواتکی و افرادی که آن جا استارت آپ لانچ کرده بودند دیدم و برایم مهم بود این بود که عزت نفس اغلب افراد پایین بود. همین علت این که عزت نفس من پایین است باعث می شد سرمایه گذار روی او سوار شود و خود شتاب دهنده روی او سوار شود. مسئله چه بود؟ ونتور می آمد و می گفت یو ایکس تو مشکل دارد. شخص نمی گفت این یو ایکسی است که من به این رسیده ام و باور دارم برای مخاطب من خوب است. چون ونتور ایکس گفته است که یو ایکس من مشکل دارد قبول می کرد و سرچ نمی کرد. این عزت نفس پایین باعث می شود که من بپذیرم حرف بیرون خیلی بیشتر روی من تأثیر بگذارد یا موقع قرارداد نوشتن سرمایه گذار می گوید که این بند را باید در قرارداد قرار بدهیم. من با کل ایران ان دی ای بسته ام و برایم مهم نیست. چون می دانم اگر به مشکل بخورم مشکلم را به راحتی می توانم رفع بکنم اما شخص می رود سرمایه جذب بکند. مشکلی که من در پارادیس سر یکی از قراردادها داشتم. در بندش نوشته است که اگر فلان کار را نکنی پنجاه درصد سهامت را می گیریم یا اصلاً پول نمی دهیم. جرئت نمی کند که جلوی سرمایه گذار بایستد و بگوید این بند اشتباه است و بگوید من نمی خواهم این را قبول بکنم. یا اگر نمی خواهم این را قبول بکنم چطور باید انتقال بدهم؟ باید مهارت ارتباطی داشته باشم و بگویم به این دلایل فکر می کنم این برای ما مناسب نباشد یا منصفانه نباشد و پیشنهادات خودم را مطرح کنم. اما از ترس این که نکند سرمایه گذار و پول بپرد قبول می کنم اما آخرش چه می شود؟ می بینیم نصف استارت آپ هایی که در ایران در شتاب دهنده های مختلف رفته اند نه فقط آواتک که هنوز هم جزء تاپ ترین ها است با این که فقط اسمش مانده است در هر شتاب دهنده ای رفته اند و شکست خورده اند چون یک سری مهارت هایی که مال شخص خودشان بوده است را نداشته اند. خودشناسی را نداشتند تا بدانند اشکالی ندارد اگر این سرمایه گذار نشد مهم نیست می روم خودم جذب سرمایه می کنم. می روم پول قرض می گیرم و استارت آپم را رشد می دهم اما این مهارت وجود نداشته است.

📻 مجری: الآن بدون گفتن اسم یک استارت آپ و افراد یک داستانی که سر این مسئله باعث شکستشان شده است را تعریف کن

👤 محمدتقی کریمی: مثال خودم را می زنم. مثالی است که می توانم اسم ببرم. مسیری است که خودم انجام داده ام. من یک سری انتقال تجربه در پیج خودم انجام می دهم. این داستان را سه ماه دیگر قرار است بگویم. قبل از این که من به آوا تک بروم یک استارت آپی داشتم به اسم رونویس. یک اپلیکیشنی بود که خودم در اندروید کد زده بودم و چون کار تولید محتوای عکس و گرافیک و دیزاین هم می کردم برایم جذاب بود که یک اپلیکیشن برای شخص خودم داشته باشم تا کارهای تولید محتوای عکس را سریع در گوشی ام انجام بدهم. کدش را زدم و در کافه بازار گذاشتم. از همان روز اول به موفقیت رسید و پول در می آورد. دی جی آتو در موردش ریپورتاژ داد. بدون این که من بدانم. یک مرتتبه دیدم فروشم بالا رفته است. سرچ کردم گفتم احتمالاً یک جایی راجع به آن نوشته اند. چه شد که من این را به آوا تک بردم؟ من با یکی از دوستانم نشسته بودم. اسم نمی برم چون در آن تیم به مشکل خوردیم و تیم پاشید اما رفاقتمان هنوز است و هر شب هم دیگر را می بینیم. گفتیم این را به آوا تک ببریم؟ گفت ببریم. به دلمان نبود که ببریم. گفتیم این فرم را پر بکنیم. فوقش در ارائه می گوییم نمی خواهیم. رفیتم همین طوری ادامه پیدا کرد. باعث شد که به پیش شتاب دهی برویم. در آن جا چند مورد را در شخص خودم متوجه شدم که در توسعه فردی مشکل دارم. کاراکتر من به نحوی بود که سه هم تیمی داشتم. یعنی سه نفر را به شتاب دهنده آوا تک به عنوان هم تیمی هایم در آن استارت آپ بردم. چطور این تیم را تشکیل دادم؟ من دیدم تیم ندارم آوا تک هم می گوید من فقط تیم را قبول می کنم و فرد را شتاب دهی نمی کنم. گفتم دو تا از دوستانم را کنار این پروژه قرار می دهم و می گویم این ها هم تیمی هایم هستند و شش سال است در این پروژه با هم کار می کنیم. واقعاً این طور نبود. یک ماه قبلش تصمیم گرفته بودم و گفته بودم آن ها بیایند. اولین بارم بود. من تیم سازی نکرده بودم. دومین بار کجا بود؟ مهارت ارتباطی من آن جا ضعیف بود و یک شخص کنترل گری بودم. حامی منفی بودم. چطور حمایت منفی می کردم؟ مثلاً شخص کد پی اچ پی می زد. می گفت این جا را مشکل دارم. می گفتم اشکال ندارد بده من کد را برای تو می زدم. با این که خیلی جاها کمک می کردم که خودش یاد بگیرد ولی یک جایی می گفتم ول کن تایم می گذرد پس خودم انجام می دهم. اگر من به این بعد رسیده بودم که مسئولیتی که برعهده آن گذاشتی خودش تمام بکند را تیم خیلی قوی تر پیش می رفت. این باعث شد که عزت نفس دو تا از هم تیمی هایم پایین بیاید. چون آن ها فکر می کردند که ما هر کاری می کنیم یک جای آن ایراد دارد و ام تی باید ما را جمع بکند و من ناخودآگاه عزت نفس هم تیمی هایم را پایین آوردم و این در خیلی از تیم های دیگر هم به سبک متفاوتی در شتاب دهنده های مختلف دیدم که وجود داشت. بعد از آن ما تصمیم گرفتیم که به عنوان استارت آپ به آوا تک نرویم و یک ماه بعد من کارمند رسمی آوا تک شدم چون من مسئولیت پذیرانه تر به ماجرا نگاه کردم. گفتم آوا تک به من نمی تواند کمکی بکند اما من مطمئنم به آوا تک می توانم کمک بکنم. بعد از ورودم به آوا تک نمی خواهم از خودم تعریف بکنم اما خیلی هایی که قدیمی هستند می دانند که خیلی اتفاقات بزرگی در آوا تک رخ داد. چه اتفاقات برندینگ مارکتیک و چه درون سازمانی و تیم هایی که بودند و هوای تیم ها را داشتیم.

📻 مجری: به غیر از بحث های توسعه فردی چه چیزهای دیگری در شکست های استارت آپ ها تأثیر دارد؟ یکی از بیشترین کسانی که در استارت آپ ها حداقل از نزدیک با یک میز فاصله درگیر تیم ها بودند تو بودی.

👤 محمدتقی کریمی: ما راجع به استارت آپ ها در ایران صحبت می کنیم. بخش بزرگی از این مسئله این است که اکوسیستم به هیچ بلوغی نرسیده بود. خود سر آوا یک استارت آپ بود. خود آوا تک یک استارت آپ بود. خودشان هم نمی دانستند دقیقاً چه کاری را چطوری ارائه بدهند. سایکل به سایکل مدل آوا تک تغییر می کرد. بخش اصلی که به نظر من باعث شکست استار آپ ها شد و این هم کاملاً طبیعی است و به هیچ کسی نمی توان خرده گفت و گفت که آن استارت آپ یا آوا تک یا سرآوا مشکل داشت این است که باید واقع بینانه نگاه بکنیم. کل اکوسیستم دو سه ساله بوده است. یک بچه کوچکی بده است که تازه راه می رفته است و این باعث خیلی از اتفاقات شده است. آوا تک نمی دانست وقتی یک تیمی خیلی آوت لاو است یا کلاً قانون شکن است مثل ما که هیچ قانونی را نسبت به آوا تک قبول نمی کردیم چه کار بکند. می گفتند این کار را بکنید نمی کردیم می گفتند شب نمانید شب می ماندیم. نمی دانست با من ام تی چطور تعامل بکند. قبلاً چنین کاری انجام نداده بودند. محسن مگر چند سال از ما بزرگ تر بود؟ دو سه سال از ما بزرگ تر بود. یا در خود کل مجموعه سرآوا یک بار یک ویدئویی از سعید دیدم که می گفت وقتی ما هزار نفر شدیم دیگر نمی دانستیم بعد از آن را چطور مدیریت کنیم. باید نیروی خارجی می آوردیم تا به ما یاد بدهد که چطور هزار نفر به بالا را مدیریت کنیم. به نظر من علت اصلی اش عدم داشتن دانش کافی و مهارت کافی در سرآوا بود.

📻 مجری: اگر خودت می خواستی آن استارت آپ را جلو ببری اگر برمی گشتی همان اتفاق می افتاد؟ دوباره به آواتک نمی رفتی؟

👤 محمدتقی کریمی: سوال خیلی خوبی است.

📻 مجری: چون بعد از آن تو چیزهایی را متوجه شدی

👤 محمدتقی کریمی: من اگر امروز یک استارت آپی داشتم که به شتاب دهنده ببرم قطعاً به شتاب دهنده می بردم. هیچ شکی در این نیست. با تمام دانش و مهارت و پول و همه چیزهایی که دارم باز هم می گوییم که به شتاب دهنده می برم. من امروز می دانم که باید چطوری تیم سازی بکنم. می دانم که چطور با سرمایه گذار تعامل کنم. می دانم با مدیر شتاب دهنده چطور تعامل بکنم. ایده ام را چطوری می توانم بپزم. می دانم چطور با مشتری هایم برخورد بکنم. برای همین ترجیح می دهم به شتاب دهنده ای بروم. هر چند وقتی که پروگرم او باشد و از یک ونتور بیرونی به درستی استفاده بکنم. مثلاً آقای حمیدرضا احمدی به من بگو که الآن این جا به نظر تو در این مسیری که سه ماه از آن گذشته است چه کاری باید بکنم؟ یک نظری می دهد لزوماً قرار نیست به آن توجه بکنم و درست یا غلط باشد. می بینم برای من آن صحبت ها چه چیزی دارد. چون از بیرون نگاه می کند. نهایتاً یکی دو ساعت است که استارت آپ من را شناخته است. بر اساس چیزهایی که می گوید نکته برداری می کنم. نه این که به آن ها توجه بکنم. اما به شتاب دهنده وارد می شوم.

📻 مجری: چطوری می توانند با تو ارتباط برقرار کنند؟

👤 محمدتقی کریمی: تمرکز من روی پیج اینستگرامم است. هنوز سایتم را راه اندازی نکرده ام. توئیترم را هم بسته ام. چون توئیتر حاشیه زیادی دارد. از پیج mtkarimi_com در خدمت شما هستم.

📻 مجری: ما یک مدل رای گیری داریم. اگر سه کامنت بگذارید که مهمان برنامه خوب بود دوباره دعوت کنید این کار را انجام می دهیم. قبلاً هم انجام داده ایم.

👤 محمدتقی کریمی: اتفاقاً دوست دارم نظر باقی دوستان چه بوده است. من از زاویه دید خودم صحبت می کنم. از بیرون ارزیابی نکرده ام.

📻 مجری: قطعاً جذاب است. کیفیت کارهایت را دیده ام و می دانم شخص پخته ای هستی. ما در اول بخش داستان آشنایی را می گوییم اما الآن آخر می گویم. یک روز من فینوا بودم نمی دانم تو سراغم آمدی یا من. خلاصه این بود که گپ زدم. چهار سال پیش بود. گفت می خواهی چه کار بکنی؟ گفتم ؟؟؟ ۲۲٫۴۰ را یاد می گیرم. گفت آخرش چه می شود؟ گفتم یک سری دوره آموزشی درست کنم. گفت خوب است حالا من هم هر کمکی از دستم بربیاید انجام می دهم. قبل از این دوره در کالج تبسی الآن است اما چیزهایی که به من گفت خیلی جذاب بود. قبل از این گپی که الآن با هم زدیم در مورد بازی رشد هم از او مشورت گرفتم. دوباره همان جمله را گفت که من هر کمکی از دستم بربیاد انجام می دهم. قطعاً همین طوری است خیلی شخص حامی و کمک کننده خوبی است. مرسی از تو و مچکر از دوستان شما که تا این قسمت از برنامه با ما همراه بودید. ما را در شبکه های اجتماعی مثل توئیتر و اینستگرام دنبال کنید. هر جایی که سرچ کنید نیستیم. در پینترست و رد ایت نداریم. ایرانی ها در رد ایت خیلی کم هستند. ما را به دوستانتان که حتی ممکن است به دردشان نخورد معرفی کنید. خیلی از کامنت هایی که ما داریم برای اشخاصی است که حتی نمی دانند استارت آپ چیست. شاید فکر کنید کسانی که استارت آپ دوست دارند این رادیو را گوش می دهند اما این طور نیست. مثلاً یک خانم پزشکی در سوئد بود. یا دوستان دیگری از حوزه های مختلف دنبال می کنند. خیلی خارج از ایران کامنت می گذارند. برای من عجیب است. ما دو میلیون نفر بیشتر در خارج از ایران ندارم هشتاد میلیون ایرانی داخل ایران داریم و نسبت این ها در شنیدن پادکست ها این طوری نیست. باید هشتاد به دو باشد.

👤 محمدتقی کریمی: نکته جالبی است.

📻 مجری: می خواهم بگویم که خیلی از ما در قدردانی کردن از دیگران مشکل داریم. مثلاً من همین الآن به ذهنم رسید که ام تی با من در آن دوره آموزشی همراه نشد یعنی اتفاق نیفتاد اما چیزهایی که به من گفت باعث شد که من آن دوره را بهتر برگزار کنم. پس باید از او تشکر کنم. یعنی این اتفاق نه فقط به خاطر این که تو این جا نشستی و ما پشت این میکروفون نشستیم بود. به خاطر این است که از هر کسی یک خدمتی دریافت می کنیم حتی پولی باید تشکر کنیم. چرا ما به هم انرژی مثبت ندهیم؟ برو بابا امیرحسین را گنده کنم؟ چه کسی بود؟ تا پریروز میز بغلی ما بود چه کسی هست که بخواهم گنده کنم؟ با کامنت گذاشتن و لایک کردن و معرفی کردن چیز خوبی که فکر می کنید برای شما خوب است قدردانی کنید. چهل قسمت با ما همراه بودید یک کامنت نگذاشتید؟ آقا و خانمی که شما آن پشت گوش می دهید؟

👤 محمدتقی کریمی: شاید در ماشین نمی تواند کامنت بگذارد

📻 مجری: بله سخت است. خیلی جاها با آدم ها تعامل سازنده نداریم. تعامل سازنده خیلی می تواند کمک کند. تو وقتی یک انرژی مثبت می دهی آن طرف می گوید ایول چقدر باحال است منم یک انرژی مثبت بدهم. یعنی ما تیم ورک بلد نیستیم. ما ایرانی هایی که داخل ایران زندگی می کنم. شاید خیلی از ایرانی هایی که از ایران رفتند و خارج از کشور هستند می فهمند که چرا باید از یک پادکستی که رایگان به دستشان می رسد تشکر کنند. هیچ منتی نیست. من این کار را دوست دارم. ام تی کاری که انجام می دهد را دوست دارد و بابت آن دوست داشتن است که این اتفاق رخ می دهد. اما داستان این است که وقتی این انرژی مثبت انتقال پیدا می کند چند برابرش به خود آ« شخص دوباره برمی گردد. نه فقط از طریق ما بلکه از طریق افراد دیگر. این بده بستان که ما اسمش را یله کردن گذاشتیم یا هر چیزی. من آدم هایی را در زندگی ام می شناسم که این آدم ها بسیار دانش بالایی دارند و بسیار آدم های توانمندی هستند اما اصلاً با دیگران تعامل ندارند. مثلاً می گویی فلانی اگر می شود فلان جا به من یک کمکی بکن جواب می دهد حالا ببینم چه کار می توانم بکنم. می گویم تو آن جا آن کنفرانس را رفتی می شود یک سخنرانی هم برای من بگیری؟ می شود یک بلیط برای من بگیری؟ می دانی که او می تواند این کار را بکند اما می گوید حالا ببینم چه پیش می آید.. بحث گلگی نیست. می دانی او پنج سال قبل از تو شروع کرده است اما نتوانسته است نتورکش را گسترش بدهد. آدم هایی خوب رشد می کنند که بتوانند ارائه خوب داشته باشند و همچنین بتوانند نتورک قوی ای را شکل بدهند.

👤 محمدتقی کریمی: تعامل سازنده خیلی مهم است.

📻 مجری: مرسی که این موضوع را مطرح کردی باعث شد که بیشتر درموردش صحبت کنیم.

دیدگاه کاربران
  • عبدالمجید رضایی ۱ آبان ۱۳۹۹

    سلام گفتگوی جذابی بود . هرچند بسیاری از واژگان برای من مفهوم نبود چون با فضای شتاب دهنده ها و… آشنا نیستم اما نکات آموختنی بسیاری را آموختم.امیدوارم سلامت و شاد و همیشه معلم باشید.

    • محمد تقی کریمی ۱۸ آبان ۱۳۹۹

      ممنونم از بازخوردتون باعث شد آگاه بشم به این موضوع که ممکنه بخاطر واژگان تخصصی محتوای این مصاحبه اثربخشیش کم بشه
      سعی میکنم یک محتوای تکمیلی در این خصوص ضبط کنم

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *