سازمانهای مسطح با لایههای مدیریتی کم و گستره وسیعی از اختیارات تعریف میشوند. این ساختار اگر به درستی اجرا شود، منجر به تصمیمگیری سریعتر، مشتریان راضیتر و کارمندان شادتر میشود. با این حال اگر به درستی اجرا نشود، میتواند باعث سردرگمی شغلی و کاهش وفاداری مشتریان سازمان شود. سازمانهای مسطح بیشتر در کسبوکارهای کوچک و یا در بخش کوچکتری از یک سازمان بزرگتر عملیاتی هستند. زیرا مدیریت یک شرکت بزرگ با لایههای کمتر مدیریت، تقریبا غیر ممکن است.
ارتباطات از آنجا که زنجیره فرماندهی در سازمان مسطح، کوچک و یا حتی تک لایهای است، ارتباطات اغلب سریعتر و موثرتر انجام میگیرد. ورود مستقیم و کنترل عملیات کسبوکار منجر به کاهش مخالفتها و بحثها میشود و افراد دیدگاههای خود را میتوانند به راحتی و به صورت عمومی، مورد بحث قرار دهند. با این حال، کارکنان ممکن است با بیش از یک مدیر در ارتباط باشند و ممکن است عملکرد آنها با دیگر کارکنان و بخشها اشتباه گرفته شود.
اختیارات و تصمیمگیری سطوح کمتر مدیریت به معنی قدرتهای کمتر و انعطافپذیری بیشتر در تصمیمگیری است. با این حال، این بدان معنی است که زیرشاخههای بیشتری باید به یک مدیر گزارش دهند که منجر به سردرگمی در زنجیره فرماندهی میشود. هنگامی که کارکنان خودشان توانایی تصمیمگیری داشته باشند، مشتریان نیز خوشنودترند، زیرا نیازی به انتظار برای حضور مدیریت و تایید تصمیمات ندارند. هنگامی که همه زیر دستان به یک (یا چند) مدیر اجرایی گزاش میدهند، برای رهبران آن تیم حفظ ساختار و اثربخشی آنها دشوار میشود.
“بسیاری از زیردستان به این مظنون هستند که مدیریت به سایر همکارانشان بیشتر توجه دارد.” نیویورک تایمز – مدیریت بدون سلسله مراتب
هزینهها هنگامی که ساختار مسطح عملکرد درستی داشته باشد، میتواند هزینه کارفرما و جابهجایی کارکنان را کاهش و حاشیه سود را افزایش دهد. از آنجا که غرامت یک مدیر معمولا بیشتر از سایر کارمندان است، سطوح مدیریت کمتر به معنی صرفهجویی در هزینهها است. تمرکز ساختار پایین به بالا باعث پرورش کارکنان بسیار شایستهای میشود که در شغلشان شادتر هستند و احتمال کمتری برای ترک شغلشان و یا ضعیف عمل کردن دارند. هر چه زمان حضور کارکنان در سازمان بیشتر میشود، هزینه کمتری برای آموزش آنها پرداخت خواهید کرد و به مرور شایستهتر و سازندهتر خواهند شد.
رشد زمانی که ساختار مسطح در سازمانهای کوچکتر و یا برای بخش کوچکی از یک سازمان بزرگتر استفاده شود، موثرتر است. برای کسبوکارهای کوچک اختیار دادن به کارکنان برای تصمیمگیریهای سریع منجر به تعامل بهتر با مشتری و افزایش انعطافپذیری میشود.
“مواردی وجود دارد مانند تخفیف دادن روی یک محصول در یک فروشگاه خاص، اما عدم دریافت تخفیف از همان فروشگاه در مکانی دیگر” – بیزنسپلن
روحیه سازمانهای مسطح به کارکنان آموزش دیده حرفهای، که توانایی تصمیمگیری دارند متکی است. وقتی کارکنان احساس کنند که در عملیاتهای سازمان قدرت دارند و مسئول هستند، به دلیل علاقه شخصیشان به کل سیستم با علاقه و پشتکار بیشتری کار میکنند. به جای زمانی که آنها برای ملاقات با افراد رده بالاتر صرف کنند و تاییدیه بگیرند، کارمندان با افراد هم رده خود در آن بخش بررسی میکنند که یک وظیفه تکرار نشود.
مزایا
-
ناتوانی در تغییر سبک رهبری
-
مدیریت تغییرات دشوار
-
عدم شفافیت در شرح وظایف شغلی
-
ارتقا شغلی به سختی انجام میشود
-
توانمند شدن بصورت عمومی نه تخصصی
معایب
-
صرفهجویی در هزینه
-
تصمیمگیری سریعتر
-
ارتباطات شفافتر
-
نفوذ و نظارت کمتر
-
حل مسئله تیمی